تاریخ : پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ Thursday, 28 March , 2024
2

راز موفقیت احسان ۲۹ ساله در برنامه ماه عسل

راز موفقیت احسان ۲۹ ساله در برنامه ماه عسل

احسان سلحشور جوان ۲۹ ساله مهمان دهمین قسمت برنامه ماه عسل در این برنامه از زندگی پر فراز و نشیبش از کودکی تا به امروز گفت.

راز موفقیت احسان ۲۹ ساله در برنامه ماه عسل

در دهمین قسمت برنامه ماه عسل چه گذشت

برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی شب گذشته ۶ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۹ روی آنتن شبکه سه سیما رفت. احسان علیخانی در دهمین قسمت برنامه ماه عسل میزبان جوانی بود که با ارداه توانسته از سد مشکلات زندگی عبور کند و امروز به یکی از ثروتمندترین و موفق ترین جوانان تبدیل شود.

احسان سلحشور جوان ۲۹ ساله ای که دردوران کودکی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده بود مهمان دهمین قسمت برنامه ماه عسل شد و از زندگی پرفراز و نشیبش گفت.

ماجرای پرفراز و نشیب مهمان برنامه ماه عسل

احسان سلحشور جوان ۲۹ ساله مهمان برنامه ماه عسل روبه روی احسان علیخانی روی صندلی ماه عسل نشست و روایت زندگی اش را اینگونه آغاز کرد:۹ اسفند ۱۳۶۸ در فولادشهر اصفهان متولد شدم و در خانواده ای زندگی میکردم که پدرم کارگر ذوب آهن بود و ما وضع مالی خیلی خوبی نداشتیم و من آن زمان یک خواهر بزرگتر از خودم داشتم. همه دوران کودکی من با رویاهایم گذشت و همیشه رویای پولدار شدن داشتم و دوست داشتم یک کت جادویی داشتم که پول تولید میکرد و من میتوانستم هرچه میخوام با آن بخرم اما ماجرا به رویاهای من ختم نشد و زمانی که حدود ۶ یا ۷ داشتم پدرم بیمار شد و برای درمان بیماری سرطان او به ۵ میلیون تومان پول نیاز داشتیم اما تمام دارایی ما با خانه ای که در آن سکونت داشتیم یک میلیون و دویست تومان بود. پدرم زمینگیر شد و ۱۰ سال از بیماری رنج برد و ما هیچکاری برای او نمیتوانستیم انجام بدهیم و من آنجا بود که عمق فقر و نداری را حس کردم.

برنامه ماه عسل

مهمان دهمین قسمت برنامه ماه عسل

مهمان برنامه ماه عسل ادامه داد :روزی که پدرم فوت کرد من در مدرسه بودم و وقتی خبر فوت او را به مدرسه دادند مدیر ما من را به خانه آورد و وقتی صدای قرآن را از منزلمان شنیدم و شلوغی جلوی در را دیدم دنیا روی سرم خراب شد. وقتی پدرم رفت من ۱۵ سالم و تنها پسر خانواده ای که دو خواهر داشتم و باید هزینه های زندگی را تامین میکردم.تصمیم گرفتم برای پیدا کردن کار در رشته کامپیوتر درس بخوانم و زودتر وارد بازار کار شوم . در کنار درس خواندن تصمیم گرفتم با ۵ میلیون تومانی که ذوب آهن به پدرم داده بود تاکسی بخرم و روی آن کار کنم و در کنار آن با یکی از دوستانم به صورت شراکتی یک ساندویچی زدیم.

احسان مهمان برنامه ماه عسل ادامه داد :در همین حین بود که من دانشگاه قبول شدم و برای پرداخت هزینه خوابگاه به پول نیاز داشتم اما هیچ پولی نداشتم و تنها ۵۰ هزار تومان از دخل ساندویچی داشتم و برای گرفتن مابقی پول نزد مادرم رفتم اما وقتی آنها هم پولی نداشتند که به من بدهند با مادرم دعوایم شد و از خانه بیرون زدم در کوچه بودم که یکی از دوستان را سوار بر یک ماشین مدل بالا دیدم و به سمتش رفتم و صحبت هایی بین ما رد و بدل شد و او که وضع مالی خوبی داشت پول دانشگاه را به من قرض داد.

برنامه ماه عسل

دهمین قسمت برنامه ماه عسل با حضور یک جوان با اراده

بعد از اینکه هزینه دانشگاه را پرداختم دوباره پیش دوستم برگشتم و از او درباره راز موفقیتش پرسیدم و قرار شد پولی را به او بدهم تا برایم سرمایه گذاری کند و سود این پول را به من بدهد. خانه را به اصرار و با فشارهای زیاد فروختم و ماشینی را هم که داشتم فروختم و تمام سرمایه زندگی مادر و خواهرم را به دوستم دادم و به خیال اینکه پولدار میشویم به خانواده ام امید میدادم.

زندگی ما با این امید ادامه داشت تا اینکه دیگر اثری از دوستم نبود و هرجا را میگشتم او را پیدا نمیکردم ، بعد از چند ماه احضاریه ای به در منزل ما آمد و من به به دادگاه رفتم و متهم به کلاهبرداری به همراه دوستم شدم و میتوانستم با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شوم اما این سند را نداشتم و به زندان افتادم.

در بخش بعدی برنامه مادر ، همسر و خواهر احسان به برنامه آمدند و همسر احسان از نامزد بودنشان در آن زمان گفت و از اینکه همیشه به احسان اعتماد داشت صحبت کرد و خواهر احسان از اینکه همیشه حامی احسان بود صحبت کرد. مادر احسان از دوران سخت زندگی شان گفت و از اینکه در آن دوران با اصرار احسان به فروش خانه رضایت داد صحبت کرد.

برنامه ماه عسل

روایتی از زندگی یک جوان موفق در دهمین قسمت برنامه ماه عسل

احسان ادامه داد :زمانی که به زندان افتادم نمیتوانستم از حق خودم دفاع کنم و هرچه به ببازپرس ماجرا را تعریف میکردم باور نمیکرد. آنجا بود که تصمیم گرفتم برای خودم کاری انجام بدهم و در زندگی ام تغیراتی ایجاد کنم و شروع کردم به درس خواندن در رشته ادبیات و تصمیم گرفتم حقوق بخوانم ، در زندان با تنها دوستی که داشتم حافظ را حفظ کردیم و در مدت یکسالی که در زندان بودم تصمیم گرفتم که در زندگی ام تغیر ایجاد کنم و وقتی از زندان آزاد شدم در دانشگاه قبول شده بودم و برای تامین هزینه های تحصیل نیاز به کار و پول داشتم ، پس به تهران آمدم و برای دوستم که دفتر بیمه داشت بازاریابی میکردم.

مهمان موفق برنامه ماه عسل ادامه داد :سال ۹۲ بازاریابی بیمه عمر را شروع کردم و تا سال ۹۵ تا جایی که توان داشتم کار میکردم و خداروشکر توانستم شرکت بیمه ای راه بیاندازم و افراد زیادی را در آنجا مشغول کنم .

در بخش پایانی برنامه تنها دوست احسان در زندان به سند منزل پدری احسان به برنامه آمد و احسان سند خانه ای را که فروخته بود به مادرش تقدیم کرد و از همه اذیت هایی که در این مدت بخاطر او متحمل شده بودند معذرت خواهی کرد.

منبع : namnak.com
حتما بخوانید :
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=27489

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0