تاریخ : سه شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۳ Tuesday, 16 April , 2024
2

چهره های خبرساز هفته از جوهرچی تا ترامپ

چهره های خبرساز هفته از جوهرچی تا ترامپ

هر هفته چهره هایی هستند که به بهانه های مختلف به چهره های خبرساز تبدیل میشوند, چهره های این هفته چه کسانی هستند؟

چهره های خبرساز هفته از جوهرچی تا ترامپ

چهره های خبرساز این هفته

در این گزارش سعی داریم تا چهره های خبرساز و پرتلاش هفته را معرفی کنیم, ترامپ که طبق معمول خبرساز است مسعود کیمیایی هم با قاتل اهلی حسابی خبرساز شده است.

از کنار ماجراهای حاشیه ای «قاتل اهلی» می شود یک فیلم ساخت. مطابق معمول تمام مجادلات این شکلی اینجا هم با یک قطب بندی رادیکال مواجهیم؛ عده ای تام و تمام پشت کیمیایی ایستاده اند و عده ای دیگر هم در جبهه پرستویی و لشگری قوچانی.

 

ترامپ یا (پرزیدنت هفته)

«ترامپ» برای ما بیش از تمام نقاط دنیا هراس آور و ترسناک است. ما با نگاه به رفتارهای او درد گذشته هایی نه چندان دور را به یاد می آوریم. سال هایی که همه چیز در ید تیترها و سخنرانی های جذاب بود، اما پشت صحنه ساختارها بود که فرو می ریخت. هنوز زنگ آن حرف ها را در گوشمان داریم.
«ترامپ» حرف می زند ناخوش می شویم. از گذشته ای که رفت و آینده ای که روشن نیست. به هر حال واقعیت این است که اتفاقا سرنوشت ما به تصمیمات آمریکایی ها گره خورده. کودتای ۲۸ مرداد سال های طاغوت و حتی اوباما و برجام، نگاه روسای جمهور آمریکا در سرنوشت ما تاثیر گذار بوده و ما از بخت بد و به درستی بیشتر از خیلی آمریکایی ها حتی، تحولات سیاسی آن جا را دنبال می کنیم. امری واقعی و اما نه دلنشین. اما آیا ترامپ واقعا انقدر ترسناک است؟
 
ترامپ
 

دونالد ترامپ

او مجهزترین زرادخانه های دنیا را دارد و همراهی اسرائیل و عربستان را هم به همچنین. اما آیا این ها کافیست برای ترس از آینده؟ مساله همین است که اتفاقا ترامپ نسبت به اوباما ضعیف تر است. اگر اوباما می توانست با قدرت نرم افزاری حاصل از دیپلماسی اجماع جهانی پشت تصمیماتش بسازد. ترامپ اتفاقا نمی تواند و این قدرت را ندارد. از طرفی او درگیر وعده های اقتصادی است که موجب رای آوری اش شده پس لزوما تا اندازه ای هزینه می دهد که منافع درون مرزهای آمریکا آسیب نبیند. بماند که اصلا او روحیه تاجرمسلکی هم دارد و می داند هرگونه آسیب به ایران به عنوان قدرت اول خاورمیانه تبعات دامنه داری خواهد داشت و هزینه و فایده اش بهم نمی سازد.
ترامپ نمی تواند اجماع بسازد، چون به عنوان مثال چین منافع اقتصادی اش را در خطر می بیند و نمی خواهد بازارهایی چون ایران را از دست بدهد، آلمان از امتناع ترامپ و در تقویت ناتو شاکی است و روسیه هم دیر یا زود با آمریکا دچار چالش خواهد شد. پس عرصه جهانی صف آرایی ها زیادی خواهد داشت و ما طبیعتا نباید در صف اول آن قرار بگیریم. شاید رفتاری کم خطر و ندادن هر گونه گزک به جامعه جهانی رفتار مطلوب باشد.
با این اوصاف فضای تقابلی در عرصه دیپلماسی شکاف های زیادی خواهد داشت. ما می توانیم در این شکاف ها قدم بزنیم و حیات خود را تقویت کنیم. دیپلماسی در دوران ترامپ و در عصر تهدیدهای یک پوپولیست برای ما حالت کم کنش تر و مدبرانه ای به خود می گیرد.
مطمئنا تحریم ها افزایش خواهد یافت. اما فراموش نکنیم عوام گراها غلو آمیز رفتار می کنند، آن ها ضعیف ترند، چون بیشتر از آن چه که در اتاق فکرها نفس بکشند، در رسانه ها زندگی می کنند و این نکته بی نهایت مهمی است. اوباما البته که قدرتمند تر بود، چون تفکر و تعقل پشت رفتارهای دیپلماتیک اش جریان داشت. پس شطرنجی ظریف و دقیق را بازی می کرد. این یکی اما ترسی هم اگر دارد صرفا از غیرقابل پیش بینی بودنش است. ترامپ ما را شاید کمی اذیت کند، اما اقدامی استراتژیک با تاثیرات بلند مدت بعید می نماید. قواره پوپولیست ها به استراتژی نمی آید، آن ها نهایتا تاکتیکی می شوند.


 

مسعود کیمیایی یا (کارگردان هفته)

از کنار ماجراهای حاشیه ای «قاتل اهلی» می شود یک فیلم ساخت. مطابق معمول تمام مجادلات این شکلی اینجا هم با یک قطب بندی رادیکال مواجهیم؛ عده ای تام و تمام پشت کیمیایی ایستاده اند و عده ای دیگر هم در جبهه پرستویی و لشگری قوچانی.
قضاوت دشوار است باید ماجرا را یک بار مرور کنیم، به هر حال بازیگرانی وقت گذاشته اند و حالا «قاتل اهلی» بخشی از کارنامه شان محسوب می شود، حق دارند نسبت به حقوقی که دارند پیگیر باشند به هر حال یک اثر هنری ساخته شده و آن ها هم بخشی از آن هستند. این که کیمیایی بنا به سلیقه ی خودش فیلم را تدوین کرده و سهم پولاد خان بیشتر از دیگران است چیزی نزدیک به فاجعه است و در حق افرادی چون پرستویی اجحاف شده (با واکنش های پرگو عصبیت زده پرستویی کاری نداریم کما این که امیر جدیدی با همه جوانی اش بسیار مدبرانه تر رفتار کرد).
 
مسعود کیمیایی
 

مسعود کیمیایی

البته لشگری قوچانی هم به عنوان تهیه کننده اثر حق دارد پیگیر سرنوشت کار باشد. مسلما او هم می تواند در مراجع قانونی رای اش را به کرسی بنشاند. چون ساخت یک فیلم کار جمعی است نمی شود سرنوشت آن را با علایق خانوادگی گره زد و پولاد را به قیمت پایین کشیدن دیگران بالا آورد. کیمیایی به طور واضح اشتباهاتی داشته و از آن طرف پسرش هم در شکل برخورد با خبرنگاران و منتقدین شکلی از یک رفتار لمپن مآبانه را در عرصه های فرهنگ پر رنگ کرده. می دانیم پولاد آن قدر کارنامه ندارد که توقع رفتاری جنتلمن مآبانه و فرهنگی داشته باشیم. احتمالا در مورد او از کوزه همان برون تراود که در اوست.
اما با همه ی این حرف ها کمیایی آن قدر وزن دارد که برای فیلم بد تدوین و پرجنجال اش هم صف می بندند و بلیط فوق العاده می خرند. در واقع از آن جایی که در سینمای ایرانی ساختارهای تعریف شده و روشنی برای چهره سازی وجود ندارد و افراد بیشتر بر حسب یک سری اتفاقات شخصی به صدر می رسند وجود کیمیایی در هرصورتی غنیمت است، ما نمی دانیم دقیقا و پس از گذر چند سال و با چه شرایطی افرادی نزدیک به کیمیایی خواهیم ساخت.
اصلا اگر به سیل فیلمسازان کپی کار مثلا اجتماعی همین سالها نگاه کنیم بهتر در می یابیم وجود فیلمسازانی که حرف خودشان را می زنند غنیمت است. ما مجبوریم بنا به مصلحت گاهی به امثال کیمیایی و مهرجویی باج بدهیم و برای حفظ سینما بدخلقی ها و کژرفتاری های آن ها را تاب بیاوریم.
بله حقیقت این است که آن ها مدت هاست خوب فیلم نمی سازند و حتی پرت می سازند و گاهی موجبات رنجش دیگران را فراهم می کنند اما واقعیت این است که همین جشنواره امسال با نام کیمیایی کمی افاده داشت، واقعیتی که نمی شود انکارش کرد .
وقتی طبیعت فیلمسازی در ایران بدون پشتوانه و پناه است و یکی حتی مثل کیمیایی هم روند فیلمسای منطقی و آرامی ندارد و دائما وابسته به دیگران است نتیجه همین بازی دوسر باخت می شود حیات کیمیایی یا یک تکان کوچک در معرض خطر می افتد. اینجا هالیوود نیست و کیمیایی هم وودی آلن! کارگردان طناز آمریکایی اگر هر سال فیلم می سازد، اگر فرصت اشتباه دارد به خاطر تعریف روشنی است که از صنعت سینما وجود دارد، اما اینجا صنعتی حول سینما شکل نگرفته اساسا.
پس کیمیایی و هرآدم وزینی را باید گاها تحمل کنیم و یا شرایطی فراهم کنیم که به خاطر حفظ شان خودشان دیگر فیلم نسازند و با خانه نشینی احترامی برای خود حفظ کنند.
در ضمن قیاس های مثل آن چه که در سینمای غرب هو کردن و خندیدن رایج است هم به طور کلی غلط است. آن جا فضا صریح تر است. ما اینجا کلا با تعارف زندگی می کنیم و اصلا سینمایی که بازیگرانش محدودیت های بسیاری دارند، هیچ وقت به فضای صریح آن طرف آب نزدیک نمی شود. آن صراحت در تار و پودشان جا گرفته اینجا می شود فیلم بد را ندید و به شدت نقدش کرد، اما هو کردن و خنده های تمسخرآمیز کمی با باقی رفتارهایمان سازگار نیست و ازخط بیرون می زند.
 
پی نوشت:نکته جالب توجه رفتار کیمیایی و پسرش بود که کوچکترین احترامی برای خبرنگاران قائل نبودند آیا این رفتارها با آن ادعا همخوانی دارد جناب کمیایی؟ اگر نبودند روزنامه نگاران و رسانه ها شما اینی که هستید، شده بودید؟ تلاش کردم سطور بالا خالی از غرض باشد، اما این دو خط را نمیشد ننوشت

 


 

آجورلو یا (مدیرعامل هفته)

در هفته های گذشته اتفاقات عجیبی برای تیم های لیگ برتر افتاده. سرآمد آن ها استقلال و تراکتورسازی دو باشگاهی که به خاطر بدهی های گذشته به بازیکنان خارجی از سمت فیفا محروم شدند و نمی تواند در نقل و انتقالات فعالیتی داشته باشند. استقلال یکباره آندو و جباروف را از دست داد و تراکتور هم اسیر کلی حاشیه و جنجال شده و تقریبا از حالت یک تیم مدعی قهرمانی درآمده. برای استقلال که عدو سبب خیر شد و منصوریان مجبور شد به جوانانش اعتماد کند و این هفته ها هم مزد اعتمادش را با چهار برد پیاپی گرفته، اما برای تراکتور ماجرا فرق می کند.
آجورلو قبل تر شایستگی های خودش را نشان داده اما باید قبول کنیم که شکل مدیریتش درتیم پر طرفدار تبریزی تا حدی پوپولیستی است. او در روزهایی که اتفاقات بدی برای تراکتور در حال افتادن بود، چپ و راست بیانیه صادر می کرد .
 
قاتل اهلی
 

آجرلو مدیرعامل تراکتورسازی

او داعیه دار دفاع از طرفداران مورد ظلم واقع شده تراکتور در مقابل تیم های مدعی دیگری چون پرسپولیس شد. دائما از داوری های گله و شکایت کرد و با جهت دهی به افکار عمومی آن را نسبت به داوری ها حساس کرد.
کار به جایی رسید که اخراج یک بازیکن، یک هفته تیتر اخبار شد و بزرگ نمایی روی مسائل پیش پا افتاده در رسانه ها حواس ها را از کاستی های مدیریتی آجورلو پرت کرد و جالب این جاست این نسخه آن قدر کارا بوده که طرفداران تراکتور پس از حکم فیفا هم نوک پیکان انتقادات را نه به سمت مدیرعامل، بلکه به سمت رقبا و داوری ها گرفته اند و با توهم توطئه اصل و اساس لیگ برتر را زیر سئوال می برند.
نه این که ابهاماتی نباشد، هست و اما سال هاست کسی برایش پاسخی ندارد. پس تراکتور و طرفدارانش با علم به وضع موجود قدم در چنین رقابت هایی گذاشته اند، این گونه است که گمان می کنیم طرفداران دوست داشتنی تراکتور گاهی بیش از اندازه احساسی می شوند و برخی ها هم خوب بلد شده اند چگونه از شور و شر جماعت بهره ببرند.
واقعیت ها به همین سادگی در روز روشن قلب می شود و بدتر این که میخ این جعل های رسانه ای آن قدر محکم است که با هیچ منطقی نمی شود از ذهن بیرون کشید. نه عابدینی، نه داوران و…زمین اگر کج است و عروس اگر خوب نمی رقصد ایراد از متولی و زمین دار است، نه از همسایه بغلی!


 

حسن جوهرچی یا (بازیگر هفته)

تصویر جوهرچی در مجموعه «در پناه تو» شمایل جوان محجوب و ماخوذ به حیایی بود که سال ها الگو و تعریف روشنی از یک جوان ایده آل خانواده ایرانی شده بود. جوهرچی در واقع با همان کاراکتر تثبیت شد و در ذهن ها نقش بست. ما هر گاه می خواستیم تصویری از یک جوان سالم و معتقد و پایبند خانواده به ذهن بیاوریم ناخواسته قسمتی از ذهنمان درگیر شمایل جوهرچی در آن مجموعه می شد.
خاصیت هنر است گاه آن قدر در جان دهی به کاراکترها بی نقص عمل می کند خودِ واقعی فراموش می شود. جوهرچی در ذهن ها نقش بست و بعد با «ضیافت» کیمیایی در واقع امتدادی از آن محمد «در پناه تو» بود این بار کاراکتری که بعد از سال ها به ملاقات دوستانش می آید و روی ویلچر نشسته و فداکاری و از خودگذشتگی و حجب و حیا همه با چهره گرم و گیرای جوهرچی آمیخته شد آن قدر که قضاوت های عمومی هم او را در جایگاه یک جوان ایده آل نظم موجود رد و یا تایید می کرد .
 
حسن جوهرچی
 

مرحوم حسن جوهرچی

به مرور با تغییرات سبک زندگی جامعه و حال و اوضاع تصویر ایده آل مرد ایرانی هم تغییر کرده بود، او حالا شکننده تر شده بود وتعریف دیگری داشت و چه به موقع پیشنهادی متفاوت در «او یک فرشته بود» او را همگام با تغییرات مرد معتقد ایرانی کرد. این بار او وسوسه شد و دست از پا خطا کرد و به آغوش شیطان افتاد، جوهرچی خواسته و ناخواسته زمینی تر شد مثل مجموعه «فاصله ها» که نه قدیس بود و نه شیطان!
کارنامه ی بازیگری او قابل توجه است. انگار قرار بود دو دهه از تغییرات مرد سنتی و معتقد جامعه ایرانی همگام با تحولات نشانمان بدهد. شاید بازیگر خیلی توانایی نبود و شاهکارهایی در کارنامه نداشت شاید آن قدر بزرگ نبود که برایش گرامیداشت و بزرگداشت بگیرند، اما ناخواسته برای خوانش تصویری تغییرات یک جامعه کاراکتر قابل ملاحظه ای است. نقش هایش را که مرور کنید نموداری است از یک وضعیت پر نوسان و سیاست گذاری های فرهنگی که نتوانسته به ایده آل برسد! ماندگار شد خدایش بیامرزد.


هیات داوران جشنواره فجر یا (درماندگان هفته)

هر چقدر هم که انکار کنیم و حوزه و فرهنگ و سیاست را از هم جدا کنیم، واقعیت چیز دیگریست.اگر اقتصاد می تواند پاشنه آشیل هر رئیس جمهوری برای رای گرفتن باشد، فرهنگ هم دست کمی از آن ندارد، چون وقتی اهالی فرهنگ ناراضی باشند، به راحتی می توانند فضا را مغلوبه کنند. هر چند که اصلا رضایت از شرایط فرهنگی خودش یک معیار مناسب برای سنجش عملکرد یک رئیس دولت است.
با این اوصاف جشنواره فجر که آینه تمام نمای یک سال سینمای ایران است، اهمیتی دو چندان پیدا می کند و در این میان اهمیت انتخاب های داوران بیش از پیش نمایان است. داوران جشنواره فجر می توانند با پررنگ کردن یک اثر و یک فیلمساز به سلیقه فیلمسازی یک سال آینده سینمای ایران جهت بدهند.
 
محمدباقر قالیباف
 

هیات داوران درمانده جشنواره فجر

واقعیت این است که وقتی «ابد و یک روز» پر رنگ می شود و برای چند رشته کاندیدا می شود کشش سرمایه گذاران به این سلیقه بیشتر می شود، چون امتحان پس داده است. این در فضای فرهنگی ایران تشدید شده هم هست، چون عرصه برای ابراز محدود است، به جز سالی یک بار درجشنواره فجر، مجال دیگری نیست که فیلم ها به بوته نقد و بررسی سپرده شوند (البته چند محفل کوچک نقد و بررسی پایتخت را فاکتور بگیریم)
داوران جشنواره فجر می تواند اجتماعی ساز ها را روی بورس بیاورند و یا ژانر دیگری را پر رونق کنند. آن ها در کنار سلیقه ی عموم مردم دو بازوی مسیر ساز سینمای ایران حداقل در گیشه هستند. حالا در چنین اوضاعی شکل اجرای جشنواره می تواند معیار مناسبی برای سنجش عملکرد سینمایی وزارت ارشاد باشد. در دولتی مثل دولت روحانی که از اساس خودش را قائل به فرهنگ می داند و ادعا بر می دارد که فضای فرهنگ و هنر باید رها و چند صدایی و تخصصی باشد، این که جشنواره با این کیفیت نازل برگزار می شود و حالت کمیک و مبتذل پیدا می کند، پاشنه آشیلی است که نشان می دهد نباید خیلی به شعارهای فرهنگی و تیزرهای تبلیغاتی روحانی اعتماد می کردیم.
اگر اقتصاد خرابی هایی دارد که سازندگی اش زمان بر است. اگر دیپلماسی ظریف و دشوار است. فرهنگ و به طور خاص سینما توقعی است که حداقل مطالبه از دولت روحانی است. این جشنواره و این عقب گرد به سال های قبل تر و بدتر از آن در جشنواره فجر امسال، این میل به ساختن فیلم های مثلا منتقد اجتماعی، این تکثیر (غلط کردی، دیالوگ های عصبی و نکبت) واین تنش های رو حوضی، این ها همه سلیقه ای است که هویت خاص ندارد. در این میان آثاری چون «رگ خواب» و «اسرافیل» که دنیای خاص و منحصر به فرد خودشان را دارند قلع و قمع می شوند. چگونه هر هویت منحصر به فردی نادیده گرفته می شود؟ این گونه قرار بود برای فرهنگ عرصه و مجال فراهم کردید با شبیه سازی و تکثیر؟


 

محمد باقر قالیباف یا (شهردار هفته)

پلاسکو همچنان آوار دارد؛ مسولین شهری و در راس آن ها اعضای شورای شهر و شهردار تهران در این رابطه خبرساز می شوند. به هر حال ابعاد قضیه به گونه ای بوده که افکار عمومی را جریحه دار کرده و مردم به دنبال مقصر می گردند. حتی برخی ها پیشنهاد استعفای شهردار تهران را می دهند. برخی ها هم ترکیب شورای شهر را غیر حرفه ای و نامناسب می دانند. به هر حال فاجعه پس از غم، خشم دارد و این ها بازتاب خشم مردمی است که آرام نشده اند. در این میان شبکه های اجتماعی هم سوژه ی خوبی پیدا کرده اند و اساسا قالیباف هم از این لحاظ مستعد است، به قولی سوژه ها دنبال او می گردند.
 
حجت الاسلام زائری
 

محمدباقر قالیباف

این هفته هم نقل قولی از قالیباف متشر شد که معلوم نبود چقدرصحت دارد! اما همین نقل قول ناممطئن سوژه رسانه ها شد و البته طرز رفتار قالیباف هم مزید بر علت شد.اگر یک سطح عمیق تر شویم در می یابیم جایگاه شهرداری تهران از جایی به بعد به خودی خود دارای ارزش و وزن نبوده و صرفا پله ای برای مناصب بالاتر شده. گردش مالی عجیب و غریب این نهاد قدرتی به دست شهرداران تهران می دهد که کوچکترینش رسانه سازی است.
اینجا از یک حالت کلی حرف می زنیم. وگرنه قالیباف در آن دسته شهرداران نمی گنجد. شهرداران تهران بنا به موقعیتی که دارد عموما قابلیت لابی گذاری و وزن گرفتن پیدا می کنند و در دالان های سیاسی صاحب اعتبار می شوند، به نوعی پول قدرت می آورد و این قدرت در موقعیت شهرداری تهران اندوخته ای است برای فردایی قدرتمندتر.
انگار همیشه شهردار تهران باید به جایی بالاتر برسد غلبه ی این نگاه او را ناخواسته به نوعی پروپاگاندا سوق می دهد. اقدامات زود بازده و دامنه دار مطابق سلیقه ی شهرداران تهران می شود و آن ها در بحران ها هم عموما فرافکنی می کنند. البته این خاصیت کلی برخی شهرداران کلانشهرها در ادوار گذشته است که قالیباف از همه ی آن ها دور است. این جا از آفت های یک موقعیت و یک صندلی حرف می زنیم صرفا، وگرنه محمد باقر قالیباف ازعملگراترین و خدمت گذارترین شهرداران تاریخ تهران است.


 

حجت الاسلام زائری یا (موقت هفته)

حجت الاسلام زائری در روزنامه صبح نو یادداشتی نوشت مبنی بر تسهیل شرایط ازدواج موقت، مطابق معمول عموم خانم ها واکنش منفی نشان دادند و اکثریت آقایان بی تمایل نبودند! بحث ازدواج موقت بحث چند وجهی و پیچیده ای است. لحاظ کردن شرایط مختلف خانوادگی و اجتماعی و مبنای آن که باید بر پایه شرعیات باشد امر دشواری است، نمی شود یک حکم کلی و دائمی داد و نسخه ی همگانی تجویز کرد اما در مجموع با شرایط جامعه ما می شو د با رعایت ملاحظاتی به آن فکر کرد. بحث در این رابطه چون به فقه مربوط می شد، خلاف عادت هفت چهره نقل قولی از یک جامعه شناس می آوریم فکر می کنم این دقیق ترین کلماتی است که می شود در رابطه با این قضیه کنار هم چید.
 
هیات داوران جشنواره فجر
 

حجت الاسلام زائری

مهدی ابراهیمی:«در این باره ۲ مبحث مطرح می شود؛ یکی بحث شرعی بودن ازدواج موقت است که ادله ی شارع در این مسأله تمام است و نمی توان خدشه ای به آن وارد کرد و این مساله را رد کرد. اما نکته ای که در این باره به نظر می آید این است که این ادله دلیل بر امکان این امر است نه دلیل بر لزوم آن. یعنی در هر دوره ای بر حسب شرایط، شارع این امکان را فرض کرده و این شخص مجتهد است که باید برحسب شرایط برداشت کند».
منبع : namnak.com
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=98901

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0