خانه ای متحرک و جالب در ایران! تصاویر
امروزه که معماری جهان سمت وسویی متفاوت پیدا کرده است اکثر ساخت و ساز های معماران با ایده های مبتکرانه و خلاق با دور اندیشی و آینده نگری متناسب با نیازهای خاص انسان پیشرفته امروز می باشد ولی هستند کسانی که به این ساختمان های لوکس و مدرن اهمیتی نمیدهند و تنها آرامش درونی که در وجود خود دارند برایشان مهم است مثل پیرمردی که خانه اش با کمتر از ۱۰۰ تکه چوب درخت ساخته شده است .برای فرار از فضای بسته خانه های آپارتمانی به کلبه چوبی پناه برده که می تواند آن را به هرجایی که دلتنگ شد ببرد.خانه ای متحرک که روی چهار چرخ بنزینی که هر جا بخواهد می ایستد و نفسی تازه می کند.
در این بخش گزارش کامل و خواندنی از از زندگی عجیب و در عین حال جالب این پیر مرد را بخوانید.
از آپارتمان و خانه های سیمانی متنفرم
محمد شافعی زاده متولد تهران است. تا کلاس چهارم بیشتر درس نخوانده چون حس و حال درس خواندن نداشته و همین موضوع باعث شد از مدرسه اخراج شود. شافعی سالها در شغل دوزندگی و تودوزی خودروها فعالیت کرده است و حالا می خواهد فقط استراحت کند و به علاقه هایش برسد. «بخاطر فشار زندگی و خستگی روحی و روانی، بیمار شدم. پس از ترخیص از بیمارستان با کمک پسرم آپارتمان کوچکی در منطقه سبلان خریدم و چون عاشق طبیعت بودم آپارتمان را تبدیل به گلخانه کردم. صدها گلدان با تزئین سنگ های عتیقه و قیمتی و گلدان ها و گیاهان منحصر به فرد از بین رفت. دیگر از آپارتمان و خانه های سیمانی متنفر شده بودم. یک سال بلاتکلیفی و سرگردان بودم که ایده ساخت کلبه سیار که برخاسته از داغ دل سوخته ام بود به سرم زد.»
برای ساخت این کلبه ۴ سال زحمت کشیدم
شافعی یکهو به سرش می زند که یک وانت بخرد بعد از آن کمک فنرها و زیرسازی خودرو را حسابی تقویت می کند. اسکلت کلبه را نیز می سازد و در آن آشپزخانه، مکانی برای خواب و استراحت، کمد لباس و محلی برای نگهداری از گلدان تعبیه می کند. برای ساختن این کلبه از جنس چوب سراغ طبیعت می رود و هرچوبی که به نظرش به این کار می خورد را برمی دارد تا اینکه ۴ سال طول می کشد تا خانه آرزوهایش را بنا کند. اما آقای شافعی زاده تمام این ۴ سال را داخل ماشینش سپری کرده است به امید روزی که می تواند داخل کلبه اش بخوابد.
ییلاق و قشلاق با کلبه چوبی
اولین سفر آقای شافعی با کلبه اش از مشهد شروع می شود و بعد از آن سفرهای یکی از پس از دیگری آغاز می شوند. « در فصل بهار به استان های شمالی کشور می روم. تابستان ها آذربایجان، پائیز تهران و شهرستان های اطراف و زمستان ها، استان های گرمسیر.» صاحب این کلبه سیار عاشق طبیعت گردی است و به قول خودش پایش را روی گاز فشار نمی دهد بلکه هرجا دلش خواست نگه می دارد و یک استکان چای تازه دم می نوشد و به طبیعت زیبای آنجا خیره می شود. همین خصلت آقای شافعی باعث شده که جریمه نشود اما ظاهر عجیب و غریب ماشینش همیشه سوال بسیاری از مامورین انتظامی بوده است. «در طول مسافرت ها بارها مأموران راهنمایی و رانندگی جلوی من را گرفته اند و می گیرند اما وقتی ماشین و امکانات کلبه را از نزدیک می بینند، به من تذکر می دهند که خلاف آئین نامه راهنمایی و رانندگی عمل کرده ام اما تابه حال جریمه ام نکرده اند.»
همه می خواهند با این کلبه عکس بندازند
تقریبا تمام کسانی که آقای شافعی و ماشین عجیب و غریبش را می بینند دلشان می خواهد چند دقیقه ای را با او و کلبه دست سازش بگذرانند و عکس یادگاری بگیرند. «بجز مأموران راهنمایی و رانندگی، ماشین های عروس مرا وادار به توقف می کنند و از بیرون و داخل کلبه عکس یادگاری می گیرند و می روند دنبال زندگیشان. مردم همه جا در محل توقف و در جاده، دستور ایست می دهند! دور ماشین جمع می شوند و درباره کلبه از من سؤال می کنند، داخل کلبه را می بینند و فیلمبرداری و عکسبرداری می کنند و چند تصویر به یادگار با من می گیرند و می روند.» البته دیگر این موضوع برای آقای شافعی عجیب نیست و او باید در این دو سال به این موضوع عادت کرده باشد.
بعد از مرگم کلبه ام را خراب نکنید
بسیاری از کسانی که آقای شافعی را با کلبه سیارش دیده اند بارها سعی کردند این کلبه را از وی بخرند و قیمت گرفته اند. حتی برخی ها قیمت های نجومی داده اند و حتی خواسته اند کلبه اش را با یک واحد آپارتمان عوض کنند اما جواب آقای شافعی به همه درخواست ها منفی بوده است. آقای شافعی یک خانه ۳۱۱ متری بزرگ در محله نارمک دارد به گفته خودش اگر دلش آپارتمان می خواست می رفت و داخل همانجا زندگی می کرد چون دلش نمی خواهد به این ماشین و کلبه پناه برده است. آقای شافعی بیشتر از ۴ سال است که هیچ خانه ای نخوابیده است شاید دو سه ساعتی به خانه فرزندانش رفته و به آنها سرزده اما اصلا دوست نداشته که شب را آنجابگذراند. آقای شافعی تنها یک آرزو دارد آن هم این است که کسی مستندی درباره او کلبه چوبی اش بسازد وقتی هم درباره مرگ حرف می زند یک وصیت می کند که کسی کلبه آرزوهایش را خراب نکند. حداقل آن را برای دوستی با طبیعت و به منظور گردشگری در یکی از پارک ها قرار دهند اما نگذارند این کلبه که با سختی ساخته شده خراب شود.