تاریخ : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳ Sunday, 22 December , 2024
0

بیوگرافی و اشعار ناب استاد فاضل نظری

بیوگرافی و اشعار ناب استاد فاضل نظری

فاضل نظری شاعر معاصر ایرانی که در دانشگاه امام صادق (ع) تهران استاد ادبیات است و از آثار و اشعار او می توان به گریه های امپراتور و اقلیت اشاره کرد.

بیوگرافی و اشعار ناب استاد فاضل نظری

با استاد فاضل نظری بیشتر آشنا شوید

فاضل نظری یکی از شعرای معاصر و مشهور ایرانی است که اشعار زیبا و عاشقانه او در قالب شعری غزل است. این شاعر معاصر ایرانی از محبوبیت خاصی در بین نسل جوان برخوردار است و خواندن اشعار عاشقانه او بسیار لذت بخش و دلنشین است. در این مطلب از فرهنگ و هنر نمناک به ارائه بیوگرافی فاضل نظری و برخی از اشعار عاشقانه او می پردازیم.

فاضل نظری کیست؟

ابوالفضل نظری متخلص به فاضل شاعر معاصر ایرانی است که در ۱۰ شهریور ۱۳۵۸ در شهر خمین واقع در استان مرکزی متولد شد. او تحصیلات ابتدایی تا پایان متوسطه خود را در شهرهای خمین و خوانسار سپری نموده و سپس در سال ۱۳۷۶ برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت کرد و تحصیلات خود را تا مقطع دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داده است.

فاضل نظری

بیوگرافی و عناوین ادبی فاضل نظری شاعر معاصر ایرانی

در دانشگاه امام صادق (ع) تهران استاد ادبیات می باشد. البته وی علاوه بر تدریس در این دانشگاه به فعالیت های هنری دیگری نیز مشغول می باشد و دارای سمت های مختلفی در حوزه شعر و ادبیات نیز می باشد. او از آذرماه ٩٦ مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.

فاضل نظری استاد ادبیات دانشگاه امام صادق (ع) تهران می باشد و علاوه بر تدریس در این دانشگاه به فعالیت های هنری دیگری نیز مشغول می باشد و دارای عناوین ادبی خاصی می باشد که عبارتند از:

  • دبیری سه دوره جشنواره بین المللی فیلم صد
  • دبیری علمی جشنواره بین المللی شعر فجر
  • عضویت در شورای علمی گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

بیوگرافی فاضل نظری

آثار فاضل نظری

فاضل نظری در سال ۱۳۸۳ اولین کتابش را به چاپ رسانید و سپس در سال های ۸۴ و ۸۵ کتاب دوم و سوم را چاپ نمود. از این شاعر پر طرفدارتا کنون پنج مجموعه شعری زیر منتشر شده است:

  • گریه های امپراتور (چاپ ٥٤)، ۱۳۸۲، سورهٔ مهر
  • اقلیت (چاپ ۴٣)، ۱۳۸۵، سورهٔ مهر
  • آن ها (چاپ ۴٦)، ۱۳۸۸، سورهٔ مهر
  • ضد (چاپ ٣٤)، ۱۳۹۲، سورهٔ مهر
  • کتاب (چاپ٢٨)، ۱۳۹۵، سورهٔ مهر

گریه های امپراتور، اقلیت، آن ها در یک بسته بندی مجزا تحت عنوان سه گانه شعریِ فاضل نظری از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است و در نهایت همه مجموعه های شعری او در قالب «پنج دفتر» عرضه شده است.

در سال ۱۳۸۷ کتاب او به عنوان کتاب برگزیدهٔ سال انتخاب شد و به همین خاطر از وی تقدیر شد. در دههٔ ۱۳۸۰ از او به عنوان شاعر جریان ساز تجلیل شد و او در سال ۱۳۹۱ پرمخاطب ترین شاعر به انتخاب مردم و در سال ۱۳۹۳ به عنوان یکی از پنج چهرهٔ شاخص هنر در ایران انتخاب شد.

در سال ۱۳۹۲ گزیدهٔ اشعار او در انتشارات مروارید، در دو قطعِ رقعی و جیبی به همراه مقدمه ای دربارهٔ غزل به قلم او منتشر شده است و تا کنون بیش از ۱۵ نوبت چاپ شده است. آخرین اثر او با نام «کتاب» عنوان پرفروش ترین کتاب نمایشگاه در سال ۱۳۹۵ را با هجده هزار نسخه فروش در ده روز از آن خود ساخت.

گریه های امپراتور

مجموعه زیباترین و بهترین اشعار فاضل نظری

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه مساله هاست!

******

گر عقل پشت حرف دل اما نمی گذاشت

تردید پا به خلوت دنیا نمی گذاشت

از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست

می شد گذشت، وسوسه اما نمی گذاشت

اینقدر اگر معطل پرسش نمی شدم

شاید قطار عشق مرا جا نمی گذاشت

دنیا مرا فروخت، ولی کاش دست کم

چون بردگان مرا به تماشا نمی گذاشت

شاید اگر تو نیز به دریا نمی زدی

هرگز به این جزیره کسی پا نمی گذاشت

گر عقل در جدال جنون مرد جنگ بود

ما را در این مبارزه تنها نمی گذاشت

ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین

در خون مرا به حال خودم وا نمی گذاشت

ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع

ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت

******

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد

کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

عناوین ادبی فاضل نظری

******

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!

******

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد

آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصه عشقت گرهی باز کنم

به پریشانی گیسوی تو سوگند، نشد

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند

تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من

مثل زخمی که لبش باز به لبخند، نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند

بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد

******

گوشه ی چشم بگردان و مقدر گردان

ما که هستیم در این دایره ی سرگردان؟

******

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

اشعار فاضل نظری

******

مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است

در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است

قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه

دل به دست آوردن از کشورگشایی بهتر است

تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند

کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است

باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق

آشنایم کن ولی ناآشنایی بهتر است

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است

هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست

اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است

کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من

آرزوی وصل از بیم جدایی بهتر است …

******

هــــــم دعـــا کـن گره از کار تو بگشاید عشق

هــــــم دعـــا کــــن گره تـازه نیــــفزایـد عشق

قـایقـــی در طلـــب مـــوج بــــه دریـــا پیوست

بایـــد از مــــرگ نترســـــید ،اگـــــر باید عشق

عــــاقــبـت راز دلــــم را بــــه لبــــانـــش گفتم

شاید این بوسه به نفرت برسد ،شاید عشق

شـمع افــــروخــت و پــروانـــــه در آتش گل کرد

مــــی توان ســـوخت اگــر امـر بفرماید عشق

پیلــــه ی عشق مـــن ابــــریشم تنهایی شد

شـمع حـق داشت، به پروانه نمی آید عشق

******

چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست

جای گلایه نیست که این رسم دلبری ست

هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست

تنها گناه آینه ها زود باوری ست

مهرت به خلق بیش تر از جور بر من است

سهم برابر همگان نابرابری ست

دشنام یا دعای تو در حق من یکی ست

ای آفتاب هر چه کنی ذره پروری ست

ساحل جواب سرزنش موج را نداد

گاهی فقط سکوت سزای سبک سری ست

منبع : namnak.com
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=15877

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0