تاریخ : دوشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۳ Monday, 23 December , 2024
3

برترین فیلم های سال ۲۰۱۵ به انتخاب مجله امپایر

برترین فیلم های سال ۲۰۱۵ به انتخاب مجله امپایر

برترین فیلمهای سال ۲۰۱۵ در مجله امپایر معروف ترین مجله سینمایی جهان معرفی شدند.

برترین فیلم های سال ۲۰۱۵ به انتخاب مجله امپایر

برترین فیلم های سال ۲۰۱۵ در معروف ترین مجله سینمایی

مجله امپایر پر فروش ترین و معروف ترین مجله سینمای جهان لیست ۲۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۵ را منتشر کرد.

۲۰۱۵؛ سالی که با مایل کیتون در “بردمن” آغاز شد و به طور قطع با کایلو رن و شرکایش در “جنگ ستارگان:نیرو برمی خیزد” به پایان خواهد رسید. “دنیای ژوراسیک” تا به اینجا بزرگترین فیلم سال است، “اکس ماشینا” ثابت کرده که سای-فای های هوشمندانه جای خوبی در کنار دیگر فیلم های هیجان انگیز و پاپ کورنی مثل عصر اولتران و انت من دارند، در این میان فساد ذاتی و ترمیناتور:پیدایش هم تنها با مغزهایمان سوپ درست کردند. تیم امپایر پس از رای گیری فهرست بهترین فیلم های سال خود را منتشر کرده. به یاد داشته باشید که “نیرو برمی خیزد” در زمان تهیه این لیست نمایش خود را آغاز نکرده بود و در نتیجه در این رای گیری حضور نداشت.

۲۰٫ Jurassic World

بهترین چیز در نقشه دنیای ژوراسیک این بود که خوراک تازه ای را برای تماشاگرانش در عین یادآوری تم های آشنا فراهم کرده بود. می دانستیم که دایناسورها به طریقی آزاد می شوند و آشوب به پا می کنند اما تفاوت این بار در مقیاس این خرابی بود؛ چراکه ورود به پارک ژوراسیک این بار برای عموم آزاد است. مردم این بار در تولید ترس و وحشت سهیم هستند و دانشمندان پردل و جرئت را در مرکز ماجرا همراهی می ‎کنند. اوه، البته دایناسور بزرگتری هم در این میان وجود دارد و لحظه خوشایندی که تی-رکس محبوب این فرنچایز به یک نجات دهنده تبدیل می شود.
 Jurassic World


۱۹٫ Song Of The Sea

شاید پیکسار و جیبلی استودیوهای مشهورتری باشند اما سالن کارتون ایرلند نیز به روش خود توجه تماشاگران را جلب کرده، اول از همه با فیلم “The Secret of The Kells” و حالا هم این جواهر ارزشمند. “ترانه دریا” داستان یک نگهبان فانوس دریایی و همسر نیمه انسان و دو کودکشان است، به علاوه غول ها و جادوگران و پریان. روایت این داستان گاهی زیرکانه است و گاهی احساساتی. صداپیشگان (از جمله برندان گلیسون) همگی حضور موفقی دارند و انیمیشن دوبعدی فیلم انگار یک کتاب نقاشی است که زنده شده.
Song Of The Sea


۱۸٫ Inherent Vice

اقتباس پل توماس اندرسون از رمان سال ۲۰۰۹ توماس پینچن، درست مثل نثر این کتاب به شکل دیوانه واری پیچیده و به شکل خوشایندی احمقانه است. پیرنگ هزارتوگونه آن در سه اتفاق مرموز متفاوت اما به هم وابسته خفته است، به همراه کارآگاه خصوصی، داک اسپورتلو (واکین فینیکس) که با آشفتگی سرنخ هایی را از گوشه و کنار بیرون می کشد. ماجرایی که در دهه هفتاد میلادی می گذرد، داستان کارآگاهی و قهرمان زن خرابکار آن همگی یادآور “خداحافظی طولانی” رابرت آلتمن هستند. جاش برولین، اوون ویلسون، ریس ویترسپون، جنا مالون و بنیسیو دل تورو به همراه کاترین واترستون خیره کننده برای پیچیدن کلاف سردرگمی داستان اینجا هستند، اما این نمایش فینیکس است.
برترین فیلم های سال 2015


۱۷٫Brooklyn
اگر “مرد آرام” یک سفر رومانتیک میان ایرلند و ایالات متحده بود، “بروکلین” ملاقات دوباره از آن است. در اینجا ایلیس، یک دختر ایرلندی جوان با بازی سیرشا رونان در دهه ۵۰ به نیویورک نقل مکان می کند تا به دنبال فرصتی برای ادامه زندگی اش باشد. سوالات زیادی در حین دوری از خانه و تحمل محیط ناآشنا بوجود می آید که جواب همگی آن ها “مهربانی غریبه ها” است. اما رومانسی که در این میان شکل می گیرد در سراسر سطح کوچک اما عمیق فیلم به جریان می افتد. جان کرولی کارگردان و نیک هورنبی فیلمنامه نویس در اقتباس از رمان کولم تویبین روش خلاقانه ای را پیشنهاد داده اند و فیلم آن ها داستان درخشان و همدلانه آن هایی است که دوام آوردند و در خاک بیگانه یک کشور از نو شروع کردند؛ همین باعث شده چنین ماجرای قدیمی، ظاهری به موقع و بی اشکال داشته باشد.

Brooklyn


۱۶٫Macbeth

این ماجرا پیش تر به سینما راه یافته بود (توسط کوروساوا، پولانسکی و ولز). اما نمایشنامه اسکاتلندی خونین شکسپیر پیش از این کمتر برای حس همدردی با کاراکترهای اصلی اش شناخته شده بود و جاستین کرزل در اقتباس خود به این رسیده است. البته مایکل فسبندر و ماریون کوتیار سهم زیادی در القای این حس دارند و هیچ گاه انسانیست نهفته در کاراکترهایشان را حتی در حال خزیدن به سوی هیبتی هیولایی از دست نمی دهند. فلیمبرداری آدام آرکاپا -زمین های جنگی دودگرفته، آسمان های سرخ و صحنه های داخلی که با نور اتش روشن شده اند- نیز خارق العاده است.

Macbeth


۱۵٫Avengers:Age Of Ultron

سوال اصلی این بود، آیا جاس ودون دوباره می تواند موفقیت اش را تکرار کند؟ نه کاملا، جواب همین بود. اما عصر اولتران هنوز هم دنباله ای باارزش برای اونجرز است. بله، این فیلم تاریک تری نسبت به قسمت های قبلی است و برای رسیدن به جنگ داخلی به مقدمه چینی زیادی نیاز دارد. با این حال تمام این خرده پیرنگ ها از لحاظ کیفی کم ندارند. اولتران جیمز اسپیدر واقعا عجیب و غریب و یک دشمن غیرقابل پیش بینی است. و البته تماشای اتحاد دوباره این دار ودسته همیشه رضایت بخش است.

Avengers:Age Of Ultron


۱۴٫White God
خدای سفید تنها فیلمی است –شاید تا همیشه- که امسال صدها قلاده سگ را در خیابان های بوداپست آزاد کرده. نتیجه یکی از دیدنی ترین صحنه های ۲۰۱۵ است که کورنل موندروسو کارگردان آن را پیش چشمهایمان آورده. او کسی است که بدون استفاده از CGI داستان دختر ۱۳ ساله ای به نام لیلی را در تلاش برای یافتن سگ اش به تصویر کشیده. در اینجا با جنگ های زیرزمینی سگ ها، لحظات دلگرم کننده نزدیکی انسان ها به هم و پارودی های مضحک و در عین حال ترس آور روبه رو هستیم. از دستش ندهید.

White God


۱۳٫Mission:Impossible – Rogue Nation

یک کت و شلوار رسمی به تام کروز بدهید، او را در کنار کمرون دیاز بگذارید و به زمین پساآخرالزمانی هلش دهید تا جدول فروش کاملا بی هیاهو باقی بماند. حالا او را در لباس اتان هانت پیش چشم تماشاگر بیاورید تا بازی عوض شود. تماشاگران زیادی برای تماشای پنجمین قسمت ماموریت:غیرممکن سرازیر شدند و چیزی که گیرشان آمد یک دنباله صاحب سبک و جذاب بود. ربکا فرگوسن شاید گاها بر کروز سایه می اندازد و شان هریس شبیه به دی جی یک مهمانی شبانه که قصد خرابکاری دارد زمزمه می کند.

Mission:Impossible   Rogue Nation


۱۲٫ Me And Earl And The Dying Girl
فیلمی که عاشق سینماست. آلفونسو گومز-ریخون با این فیلم مرز میان تراژدی و کمدی را طی کرده است. من (گرگ با بازی توماس مان) و ارل (آرجی سایلر) قهرمان فیلم های کسانی مثل ژان لوک گدار، مایکل پاول و هل اشبی را یادآوری می کنند، آن ها در تلاش اند که نور امید را به زندگی دختر روبه مرگ با بازی اولیویا کوک بیاورند. بله، آن ها در طی این پروسه چیزهای زیادی درباره خودشان می فهمند و نه، این فیلم تماما ماجرایی مبتذل و پیش پا افتاده ندارد. بالاخره یک نفر نقطه دقیق میان “شرایط مهربانی” و “روز مرخصی فریس بیولر” را پیدا کرد.

Me And Earl And The Dying Girl


۱۱٫ Birdman

الخاندرو گونزالز ایناریتو که اخیرا گروه بازیگرانش را در فیلم “از گور برخاسته” با شرایط سخت فیلمبرداری تنبیه کرده، در این فیلم ترتیب وقوع حوادث را به شکل دیگری چیده است تا از تمام بازیگرانش اجرای پررنگی به نمایش بگذارد. این تقریبا یک دستاورد تکنیکی پیچیده و دست نیافتنی است. اما همه چیز هنوز به کاراکترها بستگی دارد، بخصوص مایکل کیتون در نقش ریگان که زمانی یک ابرقهرمان بوده و حالا قصد پرواز به سوی نقطه مرتفع تری را دارد.

Birdman


۱۰٫ A Most Violent Year
جی.سی چاندور شهرتش را در روایت سرگذشت مردان گرفتار و بحران زده بدست آورده است. او حالا پس از “مارجین کال” و “همه چیز از دست رفته” نشان داده که قادر به خلق یک کاراکتر زن موثر هم است. شاید سالی که لیدی مکبث بر روی پرده سینماها آمده زمان خوبی برای عرض اندام کاراکتر زن این فیلم نباشد اما نمی شود انکار کرد که چیزی شکسپیری در کاراکتر آنا مورالس با بازی جسیکا چستین وجود دارد. او نیرویی توانمند و بی پروا است که مدام در حال لغزاندن شوهرش، با بازی اسکار آیزاک بر مرز قانون مندی و فراتر از آن است.

 A Most Violent Year


۹٫ Carol

چیزی در رمان های پاتریشیا های اسمیت وجود دارد که آن را تبدیل به انتخابی خوب برای یک اقتباس سینمایی می کند. شاید متهورانه بودن آن بهترین ویژگی اش باشد، شاید هم غنی بودن کاراکترهایش. هرچه باشد حالا اقتباس فیلیس نگی از رمان “بهای نمک” این نویسنده به جمع دیگر آثار سینمایی اقتباسی مثل “غریبه ها در قطار”، “آقای ریپلی بااستعداد” و “ظهر بنفش” پیوسته است. کارول یک رومانس نیویورکی با اسانسی از خودداری و سرکوب است. این فیلم نه تنها اجراهایی اسکاری را از رونی مارا و کیت بلانشت به نمایش می گذارد و بهترین فیلم تاد هینز از زمان “دور از بهشت” (۲۰۰۲) است که تست بچدل ( که می پرسد آیا کاراکترهای زن درباره موضوعی غیر از مردها با یکدیگر صحبت میکنند) را در همان پنج دقیقه ابتدایی با سربلندی پشت سر می‎گذارد.

Carol


۸٫ It Follows

یکی از آن هارورهای کابوس آور که هرازچندگاهی از راه می رسند. قهرمان زن داستان “او تعقیب می کند” توسط موجودی مرموز تعقیب می شود، او گاها خودش را در هیئت غریبه های زخمی یا قربانیان خود نشان می دهد و این همان ترسناک ترین وجه داستانی فیلم است. این فیلم همچنین پیچی جالب در تم همیشگی “قربانیان نوجوان” ارائه کرده است. نتیجه ورود به مکان هایی بسیار تاریک است، اگرچه برخی از آن ها با خام دستی پرورانده شده باشند.

 It Follows


۷٫ The Martian

بدون شک او یکی از بزرگترین کارگردانان است، اما گاها چیزی غیردوستانه و لجوجانه در برخی فیلم های ریدلی اسکات احساس می‎شود. و همین مریخی را به یک فیلم غافلگیرکننده تبدیل کرده است. این فیلم دوست داشتنی ماجرای فضانوردی را دنبال می کند که در سیاره ای تنها گرفتار شده و به نظر اوقات خوشی را برای خودش سپری می کند. با اینکه نمی شود فیلم را یک کمدی دانست اما تماشاگر بیشتر اوقات را به خندیدن سپری می کند و شاید این را باید مدیون اجرای مت دیمون و فیلمنامه هوشمندانه درو گدار بود. و اسکات که به شکل سخاوتمندانه ای اجازه ورود این لحظات را با صرف نظر از ایجاد یک فضای سنگین علمی داده است.

The Martian


۶٫ Steve Jobs

درام بلندپروازانه و منسجم دنی بویل پیش از آن که روشنی روز را ببیند از استودیوها خارج شد. نگاه آرون سورکین فیلمنامه نویس به پشت صحنه ساخت سه محصول کلیدی در دنیای تکونولوژی آن را به یک درام انسانی خارق العاده تبدیل کرد. ساختار سه پرده ای خیره کننده سورکین برای روایت سرگذشت جابز با یک اجرای خوب دیگر از مایکل فسبندر به مقصد نهایی اش می رسد. شاید فسبندر چندان شبیه به کاراکترش نباشد اما او، که گاهی دستور می دهد، گاهی می ترسد و همیشه مسحورکننده است، قطعا شبیه به جابز رفتار می کند. استیو جابز در گیشه به موفقیت چندانی نرسید اما شایستگی آن را دارد که در تلویزیون، مک بوک ها و آی پدها تماشاگران بیشتری پیدا کند.

Steve Jobs


۵٫ Sicario

۱۵ سال پس از “قاچاق” استیون سودربرگ بار دیگر به نبرد با کارتل ها رسیده ایم. فیلم هیجانی دنی ویلنو، امیلی بلانت را در نقش یک مامور سازمان مبارزه با مواد مخدر که مشغول تحقیق بر روی مرز ایالات متحده و مکزیک است در اختیار دارد. بازیگر قدیمی “قاچاق”، بنیسیو دل تورو نیز در ماجرایی آشنا و در نقش شمایلی مرموز و اهریمنی بازگشته که حتی چرت زدن هایش هم ترسناک است. به لطف فیلمبرداری همیشه ماهرانه راجر دیکینز و شکاف جغرافیایی و اخلاقی که کلیت داستان در آن غوطه می خورد، “سیکاریو” به فیلمی هیولایی و غیرزمینی تبدیل شده است. یک گلگتا بر روی پرده عریض.

Sicario


۴٫ Ex Machina
اولین تجربه کارگردانی الکس گارلند ثابت کرد که فیلم های سای-فای لزوما نباید در مناظر وسیع و چشم نواز رخ دهند. او فیلمش را در بیشتر دقایق در یک محیط بسته پیش می برد و بیشتر بر روی دیالوگ ها تا اکشن تمرکز دارد. اسکار آیزاک نابغه، آلیشیا ویکاندر اندرویدی و دامنال گلیسون برنامه نویس یک رابطه مثلثی را پیش می برند. آن هایی که فکر کردند با تماشای تریلر فیلم متوجه راز آن شدند به زودی می فهمند که هیچ ایده ای درباره آن نداشتند..

Ex Machina


۳٫ Inside Out

درست لحظه ای که به نظر می رسید پیکسار با تداوم دنباله هایش از ایده های اوریجینال خالی شده باشد، “درون بیرون” از راه رسید. فیلمی گستاخانه و هوشمندانه که به هیچ کدام از دیگر عناوین امسال شباهت ندارد و این استودیو را بار دیگر به قله بازگردانده است. این فیلم شاید درون ذهن رایلی، کاراکتر اصلی فیلم را به شیوه فروید می کاود و آن را با تمام ماجراجویی اش علیه زمان و فیل-گربه ای به نام بینگ بانگ ترکیب می کند. درون بیرون برای پیت داکتر کارگردان تصویری اتوبیوگرافیک از عشق بود و برای بقیه ما گنجی از لذت و شادی. همراه آن خندیدیم، گریه کردیم و پس از آن به خانه رفتیم تا همه چیز را برای دوست خیالی مان تعریف کنیم.

Inside Out


۲٫ Whiplash
درام هیجانی دامیان چزل در ماه ژانویه به اکران سینماهای بریتانیا درآمد. فیلمی که صحنه نمایش جی.کی سیمونز در نقش استاد موسیقی به نام فلچر است تا “تمپویی که من می خواهم نیست” را به یکی از جملات ترسناک امسال تبدیل کند. اینکه او در نهایت به کاراکتری سمپات تبدیل می شود یکی از دستاوردهای خیره کننده امسال در نویسندگی و اجراست. این فیلم را پس از “مراقب آقای بیکر باش” تماشا کنید و باز هم تلاش کنید بگویید درام موضوع جذابی برای یک فیلم نیست.

Whiplash


Mad Max:Fury Road .1

بیش از سی سال از زمانی که مکس در یک بیابان رها شد می گذرد و جرج میلر کارگردان بار دیگر برای ثبت نشان خود در این مجموعه بازگشته است؛ نتیجه کار او را تنها می توان اعجاب انگیز دانست. بر روی کاغذ به نظر چیز زیادی نمی رسد، مکس (تام هاردی در عوض مل گیبسون) و فیوریوسا (شارلیز ترون) از جایی فرار کرده و سپس دوباره به آن محل بازمی گردند. اما این فضای عجیب و غریب بیابان و خاصیت ماشینی پساآخرالزمانی آن است که جاده خشم را تبدیل به یک تجربه سینمایی منحصر به فرد کرده. چیز دیگری که باورنکردنی است بودجه ۱۵۰ میلیون دلاری کمپانی برادران وارنر است که به دید دیوانه وار و شوریده جرج میلر برای ساخت این فیلم اختصاص داده شده. جاده خشم از دلیجان جان فورد و فیلم های دلار سرجیو لئونه یادداشت برداری کرده و در عین حال بنای خود را می سازد و به تداوم دیگر فیلم های مکس دیوانه و ماجراهای آن ها توجهی ندارد. این فیلم سازی به مثابه خلق یک افسانه است. تجربه دوباره تماشای چیزی مثل جاده خشم حالا سخت خواهد شد.

برترین فیلم های سال 2015

 
منبع : namnak.com
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=19306

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0