ناگفته های برنامه شب کوک از زبان باربد بابایی
سیر تا پیاز شب کوک از زبان باربد بابایی
ارائه طرح «شبک کوک» حتی قبل از راه اندازی من و تو!
به عنوان سئوال اول، انتقادی را مطرح می کنم که تا به حال هم پاسخ درستی به آن داده نشده است. اینکه آیا «شب کوک» به این دلیل توسط صدا و سیما ساخته شد تا تلویزیون هم یک «آکادمی گوگوش» داشته باشد؟
بابایی:این سئوال را باید از مدیران صدا و سیما بپرسید، چون ما در بُعد کلان قضیه که نمی دانیم چه اتفاقاتی افتاده است، اما آنچه که از طرف خودمان می توانم بگویم این است که ما این طرح را چند سال پیش به شبکه ۳ پیشنهاد دادیم. دقیقاً سال ۱۳۸۷ بود. در آن سال شبکه های ماهواره ای به این تعداد فعال نبودند و برای برنامه ای هم که اشاره کردید، هنوز شبکه اش راه اندازی نشده بود. در آن زمان ضرورت راه اندازی برنامه ای درباره ی خوانندگی در صدا و سیما احساس نمی شد. واقعیت این است که این نوع مسابقات در تمام دنیا اجرا می شوند. بعضی از آنها آکادمی هستند، به این معنا که از همان پله ی اول با شرکت کنندگان شان به صورت آکادمیک تمرین می کنند. بعضی ها فقط Talent Show هستند، یعنی فقط استعدادیابی می کنند. برنامه ی ما در واقع اصلاً آکادمی نیست، بلکه Talent Show است که فارسی آن می شود استعدادیابی خوانندگی. طرحی که از سال ۱۳۸۷ در زونکن شبکه ۳ موجود است.
آن طرح هم از شما بود؟
بابایی: بله، آن موقع شبکه ۳ احساس نمی کرد باید چنین چیزی را داشته باشد تا اینکه در سال ۱۳۹۰ به شبکه نسیم رسیدیم. در سال ۱۳۹۰ وقتی من و آقای دمیرچی برای ارائه ی این طرح به سراغ «شبکه نسیم» رفتیم، به ما گفتند یک برنامه ی آنالیزی راجع به موسیقی بسازید که در حوزه ی ترانه، آهنگ سازی و… تحلیلی کند و بین آنها هم آهنگ هایی را که مردم به صورت پیامکی درخواست می کنند پخش کنید.
و بدین ترتیب سری اول برنامه ی «شب کوک» ساخته شد.
بابایی:بله، ما ۱۶۸ قسمت با آن عنوان رفتیم. به امید اینکه این برنامه را بتوانیم انجام بدهیم.
در سری اول انتقادی مبنی بر اینکه برنامه ی شما شبیه برنامه های خارجی و کپی آن ها است وجود نداشت.
بابایی: نکته ی جالبی را درباره ی این موضوع برای تان بگویم، چون بیشتر بحث رسانه ها و مطبوعات درباره ی برنامه «شب کوک»، شباهت هایش با برنامه های مشابه خارجی است که شما هم اشاره کردید. هر مسابقه ای یک سری ملزومات دارد. یعنی مسابقه فوتبال، مسابقه آشپزی، مسابقه قوی ترین مردان و… به ابزار خاص خودش نیاز دارد. یک مسابقه، داور، بازیکن و شرکت کننده دارد و رأی صادر می شود و این شرکت کننده ها با هم رقابت می کنند. سئوال ام این است که ما می خواستیم یک مسابقه خوانندگی در کشورمان که ۸۰ میلیون جمعیت دارد برگزار کنیم. جمعیتی که بیش از نیمی از آن جوان هستند و علاقمند به موسیقی هم خیلی زیاد است و اکثراً هم راه را گم می کنند و پول شان را هدر می دهند یا در شرایط بدی این تجربه را از سر می گذرانند. به نظر شما چه باید می کردیم؟ آیا باید از داور استفاده نمی کردیم که شبیه کسی نشود؟ آیا باید جای شرکت کننده را با داور عوض می کردیم و داور می خواند و شرکت کننده نظر می داد که بگویید برنامه مال خودمان شده است؟ یک سری اصطلاحات در موسیقی ثابت است، مثلاً کوک، لحن، رنگ و… این یک مسابقه خوانندگی است. اینکه این قدر توسط مطبوعات تلاش می شود ما را روبروی این ماجرا قرار بدهند، برای ما هم جای تعجب دارد، برای اینکه آیا واقعاً جای خالی یک برنامه موسیقایی در صدا و سیمای ما احساس نمی شد؟
چرا شب کوک چهار داوره شد؟
این نکته ای که می گویید درست است، ولی انتقادی که وجود دارد این است که «آکادمی گوگوش» با سه داور راه افتاد و «شب کوک» هم در ابتدا سه داور داشت. بعد «استیج» با چهار داور آمد و «شب کوک» هم چهار داوره شد. همچنین در «استیج» داورها با شرکت کننده ها تمرین می کردند، «شب کوک» هم عیناً همین کار را کرد.
بابایی: اولاً ما با سه داور شروع کردیم و اصلاً هم قرار نبود چهار داور شود. این قسمت را مردم نمی دانند. یکی از دفاتری که باید با آن ارتباط برقرار می کردیم، دفتر محترم موسیقی سازمان بود و طبیعتاً آثاری که ما در «شب کوک» اجرا می کنیم باید مورد تأیید این دفتر باشد. ما سر این مقوله برای اینکه به چالش برنخوریم و یک موقع از خطوط خارج نشویم، خودمان از دفتر محترم موسیقی درخواست کردیم به ما کارشناس بدهد که سر صحنه باشد و در لحظه، اگر قرار شد کاری را اجرا کنیم و فرصت بوروکراسی اداری را نداشتیم، این کارشناس نماینده ی دفتر موسیقی باشد و همان جا تصمیم بگیرد. نماینده ی دفتر موسیقی قرار بود بیاید و به عنوان ناظر در صحنه حضور داشته باشد. وقتی سازمان آقای «فرهاد برنجان» را معرفی کرد، دیدیم ایشان ۲۵ سال است در حوزه ی موسیقی فعالیت می کند، مؤلف کتاب آهنگ سازی است. ما دیدیم ایشان قابلیت هایی که جلوی دوربین بیاید را دارد. پس چرا به عنوان ناظر بنشیند؟ بیاید و به عنوان داور حضور یابد.
یعنی آقای برنجان از طرف صدا و سیما معرفی شد، ولی شما ایشان را به عنوان داور انتخاب کردید؟
بابایی:بله، گفتیم اگر ایشان این قدر توانایی دارد، چرا کمک نکند و بار فنی برنامه ما بالاتر نرود؟ راجع به تمرین هم عرض می کنم. در فینال چیزی نزدیک به ۱۰۰ جلسه داشتیم که در ۸۰ قسمت آن چیزی به معنای تمرین وجود نداشت. فقط پانزده قسمت پایانی ما تمرین داشت. دلیل اش هم این است که داوران ما در مرحله ی فینال تصمیم گرفتند برای اینکه فینال جذاب تری داشته باشیم، یک سری تکنیک ها را روی آهنگ هایی که انتخاب می شوند، به شرکت کنندگان یاد بدهند و مردم از آن خواننده در مرحله فینال همان چیزی را نبینند که دو مرحله ی قبل هم دیده بودند و پیشرفتی را در شرکت کنندگان ببینند. از این گذشته در تمام دنیا این نوع مسابقات از همین مراحل و استانداردها پیروی می کنند و ربطی به یک برنامه یا شبکه ی خاص ندارد. در همه اروپا و در همه کشورهای آسیایی، عربی، ترکیه و… این مراحل اتفاق می افتند. عجیب است که چطور ما فقط با یک شبکه یا یک برنامه خاص مقایسه می شویم؟ از این دست برنامه ها حتماً در شبکه های اروپایی و آسیایی دیده اید.
من هم این انتقاد که «شب کوک» کپی برنامه های خارجی است و به همین دلیل برنامه ی خوبی نیست را قبول ندارم. اما «شب کوک» چه ویژگی هایی دارد که مختص خودش باشد و در سایر برنامه های مشابه خارجی وجود نداشته باشد؟
بابایی:بیشتر یک جور شیطنت است. نظر ما این است که یک مسابقه خوانندگی داشته باشیم که استعدادها در آن دیده شوند و در راهی هم که داریم می رویم، یک سری کارها هم باید انجام شوند. در مسابقه فوتبال نمی شود گفت فوتبال را چون انگلیسی ها اختراع کرده اند، پس ما به جای گل زدن به حریف بیاییم بازی را ایرانیزه کنیم و به خودمان گل بزنیم! اتفاقاً «شب کوک» کاملاً ایرانیزه است. شوخی و فانتزی ای که در برنامه جریان دارد، در هیچ یک از برنامه های مشابه در دنیا وجود ندارد. ما مسابقه پیام کوتاهی داریم که در کل رسانه ملی منحصر به فرد است. ما سئوال را می گوییم و پاسخ اش را هم می دهیم. اصلاً تا به حال چنین چیزی در رسانه ملی نداشته ایم. نوع رأی دادن داورهای ما به شکل کارت های سبز، قرمز و زرد است، در حالی که در دنیا کسی به کسی کارت نمی دهد و فقط می گویند آری یا نه و آیا آن فرد می ماند یا می رود.
نوع اتفاقی که بین تماشاچی ها و من که روی صحنه هستم و داورها می افتد و چالشی که با هم داریم، فقط مال خودمان است. اینکه چیزی را می گویم و آنها تکرار می کنند یا بده بستان هایی که در خنده ها و شوخی های مان داریم و از این دست اتفاقاتی که مال خودمان هست، خیلی زیاد داریم. حالا دوستان ما این را نمی بینند و بعد می آیند و می گویند چرا تمرین کردید؟ طبیعی است، چون مسابقه موسیقی است. مگر نباید تمرین کنیم؟ آن هم در پانزده قسمت آخر. در تمام دنیا شرکت کننده ها کارهای مشترک می خوانند. ما اصلاً نداشتیم، چون نیاز نداشتیم. البته خوب بود اگر می داشتیم، ولی در این پروسه فکر کردیم اصلاً نیازی به چنین اتفاقی نیست. اینها مسائلی است که مال خودمان است. چرا دیده نمی شوند؟ آن استندآپ کمدی که روی صحنه من با تماشاچی ها، داورها و شرکت کننده اجرا می کنم، چرا دیده نمی شود؟ خیلی منحصر به فرد است. اگر الان برنامه ما به عنوان دومین برنامه پربیننده سیما شناخته شده است، فقط به خاطر موسیقی اش نیست. هرچند موسیقی مهم است، ولی این محبوبیت به خاطر فانتزی ای است که دارد اتفاق می افتد.
آقای دمیرچی، شما هم به عنوان تهیه کننده ی «شب کوک» پیرامون انتقاداتی که از ابتدای مصاحبه مطرح شد، توضیح می دهید؟
دمیرچی:به این نکته توجه کنید که «شب کوک» دارد در حوزه موسیقی فعالیت می کند، ولی واقعاً یک برنامه خاص موسیقایی نیست. «شب کوک» یک اتفاق ساده مردمی موسیقایی است که فقط دارد تست می گیرد و استعدادهای خوانندگی را به مخاطب نشان می دهد. ضمن اینکه اگر مخاطب دارد این استعدادها را می بیند و خیلی هم روی این استعدادها که خودمان هم می دانیم ایرادهایی دارند، تمرکز نمی کند، دلیل اش این است که این مسابقه مجری ای دارد که اتفاقاً مجری نیست، بلکه یک مجری بازیگر است و به همین دلیل داوران ما را هم به بازی می گیرد و این طنز را وارد برنامه کرد. بازی ای که بین مجری برنامه و داورها اتفاق افتاد، باعث شد مخاطب در سطوح مختلف سنی یک خانواده بنشیند و «شب کوک» را بدون دقت به حوزه خوانندگی آن تماشا کند.
نکته ی دیگر اینکه سینمای ما اخیراً دارد در حوزه ساخت به شدت به حوزه موشن گرافی و انیمیشن گریز می زند. این اتفاقی است که الان دارد در سینمای هالیوود و بالیوود به شت می افتد. پس باید بگوییم سینمای ما دارد از اتفاقات امریکایی یا غربی تبعیت می کند؟ «شب کوک» به دلیل اینکه یک اتفاق نو هست و تازه دارد تاتی تاتی می کند، مردم، هنرمندان، خاصه مخاطبین و همکاران شما در حوزه مطبوعات و رسانه با آن غریبه اند. خود ما هم همین طور بودیم. اگر قسمت های اول «شب کوک» را ببینید، اصلاً با قسمت های آخر آن قابل مقایسه نیست، چون همه جا افتاده اند. قرار نیست کارهای عجیب و غریبی بکنیم و یا آدم های عجیب و غریبی را بیاوریم و یا از جذابیت های بصری غیرمتعارف استفاده کنیم تا مردم را پای تلویزیون بنشانیم. ما می خواستیم مخاطب بدون اینکه انتظار داشته باشد که اتفاقات غیرمتعارف و عجیب و غریبی روی صحنه ببیند، بنشیند و برنامه را تماشا کند. این طور نیست که ما از تولیدات موسیقایی خارج از کشور تبعیت کرده ایم. «شب کوک» یک برنامه ساده است که استعداد خوانندگی را کشف می کند و خیلی هم با موسیقی کاری ندارد.
به نکته ی خوبی اشاره کردید. برنامه ی «شب کوک» در تلویزیون ما بی سابقه است و مشابه این برنامه را تا قبل از این در صداوسیما ندیده بودیم. قطعا شما هم تجربه های فراوانی کسب کردید که به سری بعد برنامه کمک خواهد کرد. چه برنامه هایی برای سری جدید «شب کوک» دارید؟
بابایی:از سال های خیلی دور که برنامه موسیقی می ساختم، دغدغه ام این بود که چرا خیلی از جوان هایی که در شهرستان های کوچک هستند و تلاش کرده اند و استعداد دارند، نباید دیده شوند؟ در فصل جدید داریم موسیقی محلی را وارد می کنیم. موسیقی فولکلور ما در طی این سال ها به شدت مظلوم واقع شده است. می خواهیم در «شب کوک» این بستر را فراهم کنیم که اگر کسی جنوبی، لری، آذری، شمالی، خراسانی و… می خواند، دیده شود. «شب کوک» فقط بستری برای موسیقی پاپ و یک نوع خاص از موسیقی نیست. این دغدغه من بود که این جوان ها دیده شوند.
آقای دمیرچی اشاره ای به تعریف نادرست برخی رسانه ها از کپی بودن یک برنامه داشتند. انتقاد نسبت به برنامه های تلویزیون در تعطیلات نوروز، مبنی بر کپی بودن آن ها از برنامه های خارجی بسیار زیاد بود. این انتقادات دامن برخی برنامه ها نظیر «دورهمی» و «خندوانه» را نیز گرفت….
بابایی:در نوروزی که گذراندیم، شبکه ی نسیم به عنوان موفق ترین شبکه صدا و سیما، سه برنامه اول، دوم و سوم را از نظر مخاطب از آن خود می کند. همین هجمه ها هم متوجه برنامه «خندوانه»، «لباهنگ» و «دورهمی» آقای مدیری است که این یک برنامه هندی است و شما حتی دکورش را هم عیناً تقلید کرده اید. از آقای رامبد جوان جمله ای را خواندم که چه اشکالی دارد از ایده های خوب استفاده و آنها را ایرانیزه کنیم؟ ما بینی و بین الله قبل از اینکه چنین مسابقه هایی در شبکه های ماهواره ای راه بیفتد، این طرح را پیشنهاد دادیم که پرونده آن در شبکه ۳ موجود است. در سال ۱۳۸۷ آن را ارائه دادیم که بسازیم. البته به همه مردم که نمی توانیم بگوییم بروید و آن مدرک را ببینید. چشم های شان مدرک است. شباهت هایی که دوستان می بینند به خاطر این است که استانداردهای ثابتی در تمام دنیا در برنامه های استعدادیابی وجود دارند. اگر به جای پیانو، قره نی و نقاره می گذاشتیم همه چیز برنامه ایرانی می شد؟ یا اگر داور پشت اش را به خواننده می کرد و می گفت دارم با تو تمرین می کنم، ولی در عین حال هم تمرین نمی کنم، این برنامه متفاوت می شد؟ شبکه ZDF، FOX، Rai ایتالیا، MBCهای عرب ها و… همگی یک برنامه چالشی مثل «۹۰» برای فوتبال شان دارند. عادل فردوسی پور آن قدر مقاومت کرد تا ثابت کند این برنامه مال خودمان و از جنس خودمان است.
تفاوت برنامه شما با برنامه هایی شبیه «۹۰» این است که روی بحث فوتبال و امثال اینها محدودیت ها دینی خاصی نداریم، ولی موسیقی در حوزه دینی ما مقوله بسیار حساسی است و مثلاً بنا بر شرایطی، یک موسیقی حرام می شود…
بابایی: هم من و هم آقای دمیرچی از دفتر موسیقی تشکر ویژه می کنیم، برای اینکه آثاری را به ما دادند که صد در صد قابل دفاع و ارزشی هستند. یک مرحله از «شب کوک» در ایام مبارک دهه فجر بود. ما نزدیک به دوازده خواننده را دعوت کردیم و کار ملی ـ میهنی و ارزشی خواندند. در ولادت ها و مناسبت های دینی و مذهبی خواننده هایی آمدند و به مناسبت آن اتفاق ترانه های را اجرا کرده اند. در فصل جدید این نکته تقویت خواهد شد و روی کارهای دینی و سرودهای انقلابی که شاید مردم دیگر کمتر به آنها گریز می زنند، تأکید خواهد شد. مثلاً آقای رویگری یکی از سرودهای جاودانه انقلاب را خوانده است. در فصل جدید اینها را خواهیم دید، یعنی مردم علاوه بر موسیقی پاپ و موسیقی سنتی و محلی، موسیقی های انقلابی را خواهند شنید. کارهایی را که در حوزه مذهبی ما انجام شد و واقعاً زیبا هستند، خواهند شنید. چرا نه؟ ما که این قابلیت را داریم از این پتانسیل ها استفاده کنیم، چرا استفاده نکنیم؟
به هر حال موسیقی در زندگی ما جریان دارد. از بعد مذهبی اش هم هر جور که حساب کنید، این جریان وجود دارد. از رادیو و تلویزیون در ماشین ها دارد پخش می شود. وظیفه و رسالت «شب کوک» چیست؟ وظیفه اش این است که هر کاری که در حوزه های مختلف موسیقی ارزشمند و قابل دفاع است باید از «شب کوک» پخش شود.
ماجرای ۵ سال ممنوع الکاری باربد بابایی!
آقای بابایی! اولین حاشیه ای که به «شب کوک» وارد شد و قطعا ترکش های اش به شما هم خورد این بود که می گفتند باربد بابایی در شبکه های ماهواره ای اجرا داشته و حالا چرا باید برنامه ای را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی اجرا کند؟
بابایی:این قضیه مربوط به ده سال پیش و کاملاً نخ نما شده است. الان ۳۷ سال دارم و ۲۰ سال در حوزه هنر کار کرده ام. شروع کارم هم از تالار مولوی و تئاتر و بعد در رسانه ملی با سریال بوده است. سیزده چهارده سال پیش که بحث تله فیلم های سوپرمارکتی مطرح شد، تله فیلم های مختلفی را بازی کردم. من هم مثل بسیاری از هنرمندانی که به فستیوال های خارج از کشور می روند یا فیلمی بازی می کنند که می گویند نباید بازی می کردم و یا مثل هنرمندانی که با شبکه ای مصاحبه می کنند که نباید می کردند، دچار حاشیه هایی بوده ام. قطعاً من هم در کارنامه هنری ام مثل خیلی از هنرمندها اشتباهاتی داشته ام. هیچ کس نمی تواند بگوید من اشتباه نکرده ام. ده سال پیش سوژه ای برای ام اتفاق افتاد، ولی در همین پنج ماه گذشته برای دو سه هنرمند سوژه هایی وجود داشت که اگر من می کردم شاید اتفاق بسیار وحشتناکی برای ام می افتاد. شاید اگر بعضی های دیگر آن سوژه ها را درست می کردند، مادام العمر ممنوع الکار می شدند. من در کارنامه هنری ام در جاهایی کار کرده ام که بعضی جاها کاملاً درست و برخی های شان اشتباه بوده است.
دمیرچی: به این نکته توجه کنید که باربد بابایی در شبکه ماهواره ای کار می کرد، ولی هیچ وقت از کشور خارج نشد. زمانی که باربد با آن شبکه کار می کرد ۲۲ سال بیشتر نداشت و می خواست به عنوان یک مجری جوان، با توجه به زحماتی که از شانزده هفده سالگی کشیده بود دیده شود. از حق هم نگذریم بعد از اینکه آقای بابایی پنج، شش سال ممنوع الکار شد و اجازه فعالیت نداشت، از شبکه های ماهواره ای خارج از کشور پیشنهادهای فوق العاده ای داشت. ایمیل های اش موجودند، ولی ایشان بیکاری را تحمل کرد و اذیت شد، ولی نرفت و گفت می خواهم در مملکت خودم کار کنم.
۹۰ درصد خواننده های معروف امروز، اولین بار در کنار من شناسانده شدند!
آقای بابایی چرا به شبکه های ماهواره ای خارج از کشور نرفتید؟
بابایی: هم من و هم آقای دمیرچی سال هاست علاوه بر برنامه سازی، در حوزه ی موسیقی تهیه کننده هم هستیم. نکته قابل توجه این است که تجربه زندگی در اروپا را دارم، ولو برای مدتی کوتاه. هر کسی خودش را خوب می شناسد. اگر در بهترین کشور دنیا یکی دو ماه بمانم، و بدانم دیگر نمی توانم به کشور خودم برگردم، قطعاً می میرم. اگر بدانم می توانم بروم و برگردم، شاید بتوانم ادامه بدهم، ولی اگر بدانم دیگر نمی توانم برگردم کارم تمام است. این حرفی که می زنم خارج از شعار است، چون آدم رکی هستم. به طور قطع و یقین می گویم کسانی که ناچارند در خارج از کشور زندگی کنند، مربوط به هر قشر و طبقه ای که باشند، حال شان چندان خوب نیست.
اما به عنوان جمله آخر، اشتباهاتی در کار هنری ام داشته ام، ولی در برنامه ای که ساختم به هیچ عنوان اشتباه نداشتم، چون ۹۰ درصد خواننده هایی که الان معروف هستند، اولین بار در کنار من شناسانده شدند. فرزاد فرزین، بابک جهان بخش، مهدی یغمایی، محمد علیزاده، رضا صادقی و… را اولین بار مردم در همان فضایی که نام بردید، در کنار من دیدند و با آنها مصاحبه کردم. همه این عزیزان هم یک سری اذیت ها شدند تا اجازه فعالیت گرفتند، اما در ۱۳۰۰ برنامه ای که در آن فضا ساختم، هیچ اشتباهی نکردم، چون دقیقاً بر اساس قوانین کشور خودم جلو رفتم، چون در اینجا زندگی می کردم. اشتباه ام در انتخاب محل کارم بوده است که بابت آن اشتباه پنج شش سال کل فعالیت های تلویزیونی ام متوقف شدند و فقط در حوزه موسیقی فعالیت می کردم.
در حوزه ی برگزاری کنسرت؟
بابایی: و تولید آلبوم.
برندگان برنامه های ماهواره ای الان کجا هستند و چه می کنند؟
آقای بابایی، شما در ابتدای صحبت هایتان به موضوعی اشاره کردید که به نظرم باید قدری مفصل تر پیرامون آن صحبت کنیم. شرکت کننده هایی که در برنامه های موسیقی ماهواره ای مثلاً «استیج» یا آکادمی شرکت می کنند، اگر بخواهیم مخاطبان و طرفداران آنها را مثلاً از روی اینستاگرام های شان ارزیابی کنیم، بعد از مدتی تعداد followerهای شان خیلی بالا می رود، ولی در کشور ما این طور نیست و مثلاً این چهار نفری که به فینال رسیدند، خیلی مخاطب پیدا کردند، ولی نسبت طرفداران این ها با برگزیدگان آکادمی واستیج قابل مقایسه نیست. چه تحلیلی می توان از این قضیه داشت؟
بابایی: اول این نکته را بگویم که اینستاگرام یا فضای مجازی ملاک سوپراستار بودن یک هنرمند، چه در حوزه موسیقی و چه در حوزه های دیگر نیست. در اینستاگرام یکی از سوپراستارهای سینما رفته ام که هر سال دو فیلم خوب دارد و سه چهار جایزه هم گرفته است. صفحه ی پروفایل شخصی ایشان را مثلاً ۷۰ هزار نفر follow کرده اند و هزار لایک دارد، ولی می بینید مثلاً یک خواننده زیرزمینی را ۲ میلیون و خرده ای follow کرده اند و ۲۰۰ هزار لایک دارد. پس این ملاک سنجش نیست، چون آن بازیگر ۲۰ سال زحمت کشیده و جزو سوپراستارهای خوب ماست. نکته ای که وجود دارد بازی تبلیغاتی است. ما به دنبال این نیستیم که بگردیم و جذابیت های تلویزیونی را به کار بگیریم. کسی که الان نفر اول برنامه ما شده است، تا سه ماه پیش اینستاگرام نداشت. با اصرار آقای دمیرچی اینستاگرام باز کرد تا مردم بیایند و نظر بدهند و بفهمد کجای بازی است. از روزی که در دو ماهه اخیر اینستاگرام باز کرده، تعداد followerهای اش به ۶۰، ۷۰ هزار نفر و لایک آن به ۱۴ هزار نفر رسیده است. در برنامه ای که نامش رابردید، وقتی خانمی در آن برنامه شرکت می کند و بعد شما در صفحه پروفایل اش می بینید کنار دریا با چه شرایطی عکس می گذارد…
این بازی تبلیغاتی خیلی عجیب است. یک مثال قدیمی هست که می گویند آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی. واقعاً برای ما مهم نیست در فضای مجازی چه کسی خیلی بالا و پایین می رود، ولی همین شبکه هایی که نام بردید، برندگان شان کجا هستند؟ آلبوم های خیلی خوبی از آنها دیده اید؟ کنسرت های قوی از آنها دیده اید؟ به برندگان فصل اول «شب کوک» با تمام سختی هایی که کشیدیم چهار آلبوم به آنها اختصاص داده شد، یعنی همین الان به بازار آمده اند. چهار تیتراژ به آنها داده شده است که همین الان دو تیتراژ سینمایی هم به نفر اول ما داده شده است. در آینده نزدیک خواهید دید این چهار نفر در مارکت موسیقی موفق خواهند شد، مگر اینکه خودشان اشتباهی را انجام بدهند. چون هر هنرمندی ۵۰ درصد موفقیت اش مربوط به خودش هست. آن آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی، مصداق بارز مقایسه ما با برنامه های این چنینی است. ایمان خودمان را نسوزانیم که بگوییم اینها کار نمی کنند. من می گویم کار می کنند، ولی به قدری حجم بازی تبلیغاتی شان بالاست و ویترین خودشان را آن قدر خوشگل می کنند که به ته خروجی نمی رسند. آن ها سه چهار دوره برگزار کردند و برندگان شان در بهترین وضعیت مجری تلویزیون های خودشان شدند یا اثری از آنها نیست.
آنها از برندگان خیلی استفاده ابزاری کردند، مثلاً در دوره ای یک زن محجبه آمد و اول شد.
بابایی: عرض کردم که استفاده تبلیغاتی و ویترینی شان زیاد است.
شما هیچ وقت نمی خواهید این کار را بکنید؟
بابایی: ببینید باید پرسید که ته برنامه های ماهواره ای چیست؟ و ته برنامه ما چیست؟ خیلی از مردم واقعاً شگفت زده شدند که شما واقعاً چهار آلبوم به اینها می دهید؟ چهار تا تیتراژ؟ ما واقعاً با دفتر موسیقی سیما تماس نداشتیم، ولی خودشان تماس گرفتند که می خواهیم تیتراژ یکی از سریال های مناسبتی ماه رمضان و دیگر مناسبت ها را به برندگان شما بدهیم. واقعاً جزو جایزه های ما نبود و ما فقط آلبوم داشتیم. وقتی این اتفاق افتاد، مردم واقعاً حیرت کرده بودند که آلبومی که بین ۸۰ تا ۱۰۰ میلیون هزینه تولید آن است، جایزه این بچه هاست؟
شما از توهین هایی که به شما در طی برنامه شد بسیار گله مند بودید. بیشتر این توهین ها از طرف چه کسانی بود؟
بابایی: گروه اول کسانی هستند که دوست یا اقوام شان در برنامه «شب کوک» شرکت کرده و به دلایلی حذف شده اند. به هر حال همان طور که در استادیوم کسی گل نمی زند و به او فحش می دهند، این چالش در اینجا هم هست. اما گروه دوم. در تلویزیون رفیق تأییدکننده و همکاران خوب زیاد داریم که بسیار محترم هستند، اما عده ای شانتاژ می شوند. خیلی ها دل شان می خواست «شب کوک» یا برنامه ای با این عنوان بسازند. دوستی از من سئوال کرد:«با کی لابی کردید؟» جواب دادم:«اگر به تو بگویم یا باور نمی کنی یا زیرش می زنی.» گفت:«نه، تو بگو.» گفتم:«بینی و بین الله با خدا لابی کردم.» ما نه کسی را داشتیم که از ما حمایت عجیب کند، نه کسی را داشتیم که دم اش را ببینیم. رفتیم و صادقانه گفتیم می خواهیم این را بسازیم. ولی وقتی یک روزنامه معتبر سینمایی می آید پیرامون برنامه ی ما که هنوز پنج قسمت بیشتر پخش نشده است، تصمیم می گیرد ما را با خاک یکسان کند، معلوم است یک جای کار دارد می لنگد. یک وقت هست اهالی رسانه در پایان فصل یک برنامه، به سراغ سازندگان آن می روند و با آنها صحبت می کنند. الان که بنده، شما و ایشان روبروی هم نشسته ایم خیلی اتفاق منطقی ای است، چون یک فصل برنامه تمام شده است و شما سئوالات تان را به عنوان یکی از اصحاب رسانه می پرسید، ولی در کلاکت پنج یک برنامه ۱۰۰ قسمتی وقتی روزنامه یا خبرنگار رسانه فرهنگی می آید و این اتفاق را به یک چالش بسیار حاشیه ای می کشد، چه معنایی دارد؟ سئوال ام این است که آقای رسانه ای که می آیی و از کیفیت آن برنامه ی فارسی زبان حمایت می کنی و ما را می کوبی، چگونه در دولت جمهوری اسلامی و زیر پرچم مقدس کشورت نان را در می آوری و حلیم مش عباس را هم می زنی؟
و می شود گفت که این توهین ها بسیار ناجوانمردانه است …
دمیرچی:ما با رعایت نهایت حرمتی که باید در سیما مد نظر قرار بگیرد، برنامه ای را ساختیم که در آن از جذابیت های غیر متعارف تلویزیونی استفاده نشده و کاملاً در چهارچوب های اعتقادی و دینی ماست، چون این را دوست داریم و حتی اگر اجازه هم داشتیم، از آن جذابیت ها استفاده نمی کردیم. چون می خواهیم یک برنامه محترم بسازیم که به اصالت های خانواده و چهارچوب های سیما احترام می گذارد. وقتی با توجه به این چهارچوب ها و محدودیت های دوست داشتنی، برنامه ای را تولید می کنی که می دانی در قبال آن موضع گیری های عجیب و غریبی وجود خواهد داشت، ولی تن می دهی و عاشقانه وارد میدان می شوی، چون می خواهی استعدادهای کشورت را در سیمای مملکت خودت نشان بدهی و زمینه ای را فراهم کنی که جوانان با استعداد از مملکت بیرون نروند، چرا باید به کسی که این زحمت را می کشد، توهین شود؟
آیا برنامه هایی دارید که در بحث فرهنگ موسیقی تأثیرات بیشتری بگذارید؟ به نظر شما در آینده «شب کوک» مؤثرتر خواهد بود یا برنامه های ماهواره ای تاثیرگذارتر عمل خواهند کرد؟ به ویژه اینکه آنها در استفاده از جذابیت های مختلف محدودیتی ندارند.
بابایی:ما دو هدف بزرگ داریم. اول اینکه این استعدادها دیده شوند که هدف اول و اصلی ماست. نکته دیگر این است که گوش مردم ما با اینکه بسیار باهوش هستند، در ظرف ده پانزده سال اخیر به خاطر گوش دادن موسیقی های زیرزمینی و موسیقی های عجیبی که با فرهنگ ما سنخیت نداشته اند خراب شده است. یکی از رسالت های ما این است که آثاری را پخش کنیم که ترانه، ملودی و صدای خوب داشته باشند. چه اتفاقی می افتد؟ مثالی می زنم. یک بار من و محسن یگانه تور اروپا گذاشتیم و اولین شب برنامه ی ما در هامبورگ بود. از قضا همان شب در همان ساعت دو خیابان پایین تر یکی از خواننده های قدیمی و معروف لس آنجلس هم کنسرت داشت. یک ماه قبل از رفتن ما برنامه گذار آن خواننده به من زنگ زد و گفت:«برنامه تان را کنسل کنید.» پرسیدم:«چرا؟» جواب داد:«چون زیر دست و پای این خواننده که اسطوره است له می شوید.» گفتم:«باش تا صبح دولت ات بدمد.» نکته جالب اینجاست که آن شب وقتی به سالن رفتیم، محسن یگانه نگران بود که قرار است چه اتفاقی بیفتد. سالن ما ۱۹۷۰ نفر گنجایش داشت و ما ۱۸۳۰ تا بلیت فروختیم. آن سالن ۲۷۰۰ نفر گنجایش داشت و ۹۴۰ بلیت فروخته بود. برنامه گذارش همان شب پیش ام آمد و گریه می کرد، چون ورشکست شده بود. پرسید:«چرا این طوری شد؟» در جواب اش گفتم:«در ایران که بودم به شما گفتم نسل جدیدی که دارند کار می کنند، می دانند چه بسازند که مردم دوست داشته باشند.
بلدند با احساسات مردم گره بخورند. خواننده ای که شما داری روی او فعالیت می کنی در ۴۰ سال پیش freeze شده است و دیگر حال منی را که دارم در خیابان انقلاب راه می روم نمی داند. من نیروی جوانی و انگیزه می خواهم.» این مثال را راجع به مقایسه ای که با دیگران می شویم زدم. شاید یکی دو فصل دیگر هم این مقایسه صورت بگیرد، ولی در جایی مردم ما متوجه این نکته می شوند که آن برنامه ها صد در صد show تلویزیونی و ویترین هستند که خروجی نخواهند داشت و درگیری های شان هم خیلی زیاد است، کما اینکه تا حالا هم این اتفاق افتاده است، اما در یکی دو فصل آینده متوجه خواهند شد «شب کوک» تلاش می کند به موسیقی این مملکت خدمت کند.
راجع به محدودیت های مختلفی که در ساخت برنامه ای مثل «شب کوک» وجود دارد صحبت شد. محدودیت هایی که در برنامه های مشابه شبکه های ماهواره ای دیده نمی شود. آیا این محدودیت ها در بحث بودجه هم وجود دارد یا دست شما در این زمینه باز است؟
بابایی:ما با بودجه بسیار اندک این برنامه را جلو بردیم. افرادی مثل آقای فروتن، آقای شامل تافته و… یعنی ۴۰ سال پشتوانه رسانه ای. همگی آمدند و با دستمزدهایی بسیار کمتر از آنچه که در پروژه های دیگر می گیرند، در کار فوق العاده سنگین «شب کوک» کار کردند.
دمیرچی: مردم ما خیلی متعهد و لوطی هستند. مردم ما با «شب کوک» ثابت کردند اگر در تلویزیون خودشان یک برنامه صادق…
بابایی: بدون زرق و برق های تلویزیونی…
دمیرچی:یک برنامه خاکی ساخته شود و کمی هم رنگ و لعاب نشاط و سرگرمی در آن باشد، حتی اگر از صداهای ساده استفاده شود، مردم تلویزیون خودشان را می بینند و ماهواره های شان را خاموش می کنند. با خیلی از خانواده ها تماس داشته ام و خدا شاهد است حتی به خاطر دیدن تکرارهای «شب کوک» هم ماهواره های شان را خاموش کرده بودند. برنامه ما فارغ از تجملات و هزینه های آن چنانی بود. در برنامه های ماهواره ای مشابه خارج از کشور هزینه های میلیون دلاری و از عواملی استفاده می شود که دستمزدهای میلیون دلاری می گیرند، ولی «شب کوک» توانست با هزینه اندکی مردم را جلوی تلویزیون بنشاند و مردم شب ها پخش از پخش برنامه در باره خواننده ها بحث می کردند.
اما با همین بودجه ی اندک باز هم یک رقیب سرسخت برای برنامه های ماهواره ای هستید و این موضوع جای تقدیر دارد. خیلی از خانواده های ایرانی هم «شب کوک» را به خاطر رعایت چارچوب های اخلاقی به برنامه های مشابه ترجیح می دهند.
بابایی:بله. از افتخارات ام این نیست که برنامه مان دوم شده، بلکه از افتخارات ام اینهاست که خانمی از مشهد آمده بود و می گفت من به حرم امام رضا(ع) رفته و این گردنبند وان یکاد را برای شما تبرک کرده ام…. فکر می کنم این جور حرف ها خیلی تبلیغاتی شود. گفت این را برای شما تبرک کرده و آورده ام. این را به گردن ات بینداز.
دمیرچی:کلی شاخ نبات متبرک شده برای ما فرستاده اند.
بابایی:از قم خانمی با دخترها و همسرشان آمده بود و پشت صحنه گریه می کرد و می گفت:«من سه شب حرم حضرت معصومه(س) رفتم و برای شما دعا کردم. نگران بودم. چون دخترهای ام به خانه دوستان شان می رفتند و ماهواره تماشا می کردند. حالا یک جوری شده است که پای «شب کوک» نشسته اند و دیگر نمی روند.»
الان به خندوانه گیر می دهند که چرا از lipsink استفاده می کنی؟ به دورهمی گیر می دهند که شبیه show هندی هستی. خب چه بهتر که این باشد و نرود نرود و آن کثافت کاری هایی را که در بطن این سریال ها هست و عمیقاً به بطن خانواده های ما نفوذ می کند ببیند.
آقای دمیرچی، به نکته ی خوبی اشاره کردید. مردم ما برنامه های خاکی و خودمانی صداوسیما را به برنامه های ماهواره ای ترجیح می دهند. چون خیلی از اتفاقاتش خودمانی است. از مجری گرفته تا داور و شرکت کننده …
دمیرچی: می خواهم خاطره ای جالب برای شما تعریف کنم. نفر اول ما «علی پورصائب» موقعی که نوبت اجرای اش شد، آمد و تست اجرا داد و رفت. باربد گفت نفر بعد بیاید. بیرون رفتم و دیدم پورصائب نیست.
بابایی:ضبط فینال بود و مردم هم نشسته بودند، ساعت هم یک شب بود.
دمیرچی:از این و آن پرسیدم:«علی کجاست؟» دیدم کوله اش را روی دوش اش انداخته است و دارد فرار می کند. همه چیز یادش رفته بود. چرا؟ بودجه ما ضعیف بود و نمی توانستیم بین مراحل مان فاصله بیندازیم، به خاطر اینکه تجهیزات داخل سالن مستلزم دادن کرایه بود و مجبور بودیم وقت کمی به بچه ها بدهیم که در ظرف ۲۴ ساعت کار را حفظ کنند، ولی در برنامه ها مشابه ما یک هفته ده روز فرصت دارند و خیلی relax در هتل آن چنانی مستقر می شوند، کیف می کنند و شعر را هم حفظ می کنند. حالا این بچه توهم زده و شعر یادش رفته بود و می گفت من آبروی روضه ام را گذاشتم و به این برنامه آمدم و گفتم اگر اول نشوم، حق ام را از حضرت زهرا(س) می خواهم. خدا شاهد است عین این حرف را زد.
بابایی:و به پهنای صورت هم گریه می کرد.
پورصائب می گفت؟
دمیرچی: بله
بابایی: گریه می کرد و می گفت بگذارید من بروم.
دمیرچی: می گفت من آبروی روضه ام را اینجا گذاشته و گفته ام اگر اول نشوم، جواب اش را از حضرت زهرا(س) می خواهم. خدا شاهد است من و باربد به زور و با التماس او را آوردیم و نشاندیم و گفتیم داداش! عیب ندارد. درست می شود. شعر یادش رفته بود. یک برگه A3 آوردیم و شعر را برای اش نوشتیم و جلوی روی اش گذاشتیم که از روی آن بخواند. کاش آن برگه را ببینید. آن برگه را دارم. لباس اش را بالا زد و دیدیم یک نفر با ماژیک روی سینه اش نوشته بود یا حسین! خدا شاهد است. دور تا دور برگه از اسم حضرت ام البنین نوشته بود تا اسم حضرت رقیه(س) و می گفت من این دو کار را از زبان حضرت رقیه(س) خطاب به سر امام حسین(ع) می خوانم. الان که دارم می گویم موهای تن ام سیخ می شود. اگر اینها را بخواهی برای کسی تعریف کنی می گویند طرف دارد مزخرف می گوید، ولی می گفت هادی! من آن بالا دارم برای پدر و مادرم که فوت کرده اند روضه می خوانم و برنامه «شب کوک» آن شب این جوری شد.
خاطره ی جالبی بود. در یک قسمت از برنامه هم شما میزبان فرزندان شهدا بودید…
دمیرچی:بله. فریدون آسرایی آمد و به من گفت:«هادی! امروز مهمان دارم. بچه های حسین رفیق ام که سال ۱۳۵۹ به جبهه رفت و مفقودالاثر شد امروز مهمان های ویژه ام هستند. روی ام نمی شود. با باربد صحبت کن، امروز باید این بچه ها را روی stage معرفی کنید و اثری هم که می خوانم باید کار اعتقادی، جبهه و جنگ باشد. غیر از این باشد کار نمی کنم و جلوی دوربین نمی آیم.» و این اتفاق افتاد.
بابایی: معرفی کرد و فرزندان شهید روی stage آمدند.
ممنونم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. تمایل داشتیم که این مصاحبه ادامه پیدا کند که متاسفانه به دلیل کمبود وقت امکانش میسر نیست. امیدوارم در آینده باز هم پیرامون برنامه ی «شب کوک» باز هم با هم گفتگو کنیم.