روایت زندگی سخت نرگس کلباسی در ماه عسل + عکس
زندگی پر فراز و نشیب مهمان برنامه ماه عسل
برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی روز دوشنبه ۱۵ خرداد ۹۶ ساعت ۱۹ روی آنتن شبکه سه سیما رفت . احسان علیخانی در این برنامه میزبان نرگس کلباسی دختر شجاعی بود که داستان زندگی پر فراز و نشیب خود را در برنامه روایت کرد.
نرگس کلباسی در برنامه ماه عسل
نرگس کلباسی دختر شجاعی که در دل بدترین شرایط زندگی کرده بود روبه روی احسان علیخانی روی صندلی ماه عسل نشست و روایت زندگی اش را اینگونه آغاز کرد :تا چهارسالگی در ایران زندگی کردم اما بعد از آن به دلیل اینکه پدرم قصد ادامه تحصیل داشت راهی انگلیس شدیم ، پدرم مدرس دانشگاه بود. بیشتر زندگی من و برادرانم در خارج از ایران شکل گرفته است اما ما همیششه طبق توصیه های پدرم اهمیت خاصی برای ایران و ایرانی بودنمان قائل بودیم تاجایی که حتی پدرم اجازه نمیدادند در منزل انگلیسی صحبت کنیم و باید به زبان فارسی صحبت میکردیم ، حتی در منزل ما آداب و رسوم مربوط به ایرانی ها هم رعایت میشد ، مثلا پدرم هرگز به ما اجازه نمیداد تا دیر وقت بیرون باشیم یا با دوستانمان در ارتباط باشیم ، پدرم ما را بسیار سالم بزرگ کرد.
نرگس کلباسی در کنار احسان علیخانی در ماه عسل
بعد از گذشت چند سال از زندگی در انگلیس پدرم تصمیم گرفت برای آنکه ما را بیشتر با ایران آشنا کند به اصفهان بیاییم . وقتی به اصفهان آمدیم اتفاق تلخی برای ما رخ داد و خاطره ای تلخ از ایران برایمان به یادگار گذاشت. برادرم دندان درد گرفته بود ، پدرم میخواست او را به دکتر ببرد که من هم اصرار کردم همراهت می آیم اما کاش نمیرفتم . وقتی به خانه برگشتیم ، هرچه در زدیم کسی در را باز نکرد ، از روی در پریدم و در را باز کردم . مادرم بی جان روی زمین افتاده بود و از دنیا رفته بود او در خواب سکته کرده بود . از آن پس اصفهان فقط برای من عزاداری بود و غم….
دوباره به انگلیس برگشتیم . نبود مادر روزهای سختی را برای ما رقم زده بود ما مقاومت کردیم و سخت کار کردیم. دوباره بعد از چند سال تصمیم گرفتیم به ایران بیاییم که متاسفانه دوبارهه اتفاقی تلخ در ایران برای ما رخ داد. من پدرم را هم در ایران از دست دادم . پدرم سالها دچار بیماری سرطان بود و متاسفانه در ایران از دنیا رفت . پدر و مادرم را در ایران جا گذاشتیم به با برادرانمانم به انگلیس برگشتیم و تصمیم گرفتیم هرگز به ایران برنگردیم.
در انگلیس سخت کار میکردیم تا بتوانیم مخارجمان را تامین کنیم. عمع من در کانادا زندگی میکرد و اعلام کرده بود میخواهد سرپرستی برادر کوچکم را برعهده بگیرد . وقتی خیالم از بابت برادرانم راحت شد تصمیم گرفتم به فقیرترین جای دنیا بروم و به بچه های آنجا کمک کنم. سرچ کردم و نقطه ای از هند را یافتم و راهی شدم.
در هند با بچه هایی مواجه شدم که برای گدایی کردن توسط عده ای از افراد چشم یا دستشان بریده شده بود . همه این بچه ها را جمع کردم و برایشان خانه ای ساختم . حدود ۵۰۰ بچه را سرپرستی میکردم و رابطه مادر و فرزندی بین ما حاکم بود . در ادامه نرگس کلباسی از روزهای سخت زندگی در هند با افرادی گفت که قصد جان او را داشتند ، حتی او را به جرم قتل یکی از بچه ها به دادگاه کشاندند و محاکمه کردند اما با کمک مردم ایران و کنسولگری ایران در هند موفق به نجات شد و برای حفظ جانش مدتهاست که در ایران است و دیگر نمیتواند بچه هایش را ببیند.
در پایان برنامه از آرزوی رفتن به سفر حج گفت که مقام معظم رهبری این سفر را به خانم نرگس کلباسی هدیه داد.