مرموزترین و شگفت انگیزترین انسان های جهان!
با انسان هایی که مرموز ترین توانایی ها را دارند آشنا شوید
در دنیای پیرامونمان افرادی هستند که توانایی های فوق العاده بی نظیر و در عین حال باورنکردنی دارند.در این جا به مرموز ترین انسان های مشهور دنیا که توانایی عجیبی دارند می پردازیم .
این افراد قابلیت و استعدادهای طبیعی و ذاتی دارند برای مثال در یک رشته ی ورزشی یا آواز خواندن. اما برخی از افراد می توانند از این استعدادهای نسبتاً معمولی فراتر رفته و حتی برخی از آن ها توانایی کنترل کردن این قابلیت های خارق العاده را ندارند. در ادامه شما را با برخی از این افراد و استعدادهای غیرطبیعی شان آشنا خواهیم کرد.
۱۰- اورلاندو سِرِل مردی با حافظه ی فوق العاده
آسیب مغزی برای هر شخصی بسیار ناراحت کننده خواهد بود اما درصد کمی از افرادی که چنین آسیبی را تحربه کرده اند در نهایت با یک توانایی جدید در خود روبرو می شوند. افرادی که به خاطر آسیب های مغزی قابلیت های جدیدی را به دست می آورند را «دانایان اکتسابی» (acquired savants) می نامند. در کل این افراد ممکن است توانایی فوق العاده ای در محاسبات ریاضی پیدا کنند یا بتوانند نقشه ی یک شهر را با جزییات خارق العاده ای ترسیم کنند.
در سال ۱۹۷۹، اورلاندو سِرِل در حال بازی بسکتبال در مدرسه ی ابتدایی بود که توپ به شدت به یک طرف سر او برخورد کرد. با این وجود ضربه ی فوق مشکل خاصی را برای وی ایجاد نکرده و وی توانست به بازی خود ادامه دهد. بعد از این حادثه و به مدت یک سال سِرِل سردردهای طولانی را تجربه کرد. در پایان سال دریافت که او می تواند محاسبات مربوط به تاریخ را به صورت غیر قابل باوری به راحتی و در کمترین زمان ممکن انجام دهد، برای مثال وی می توانست تعداد دوشنبه های سال ۱۹۸۰ را به راحتی بگوید.
علاوه بر این استعداد فوق العاده وی می توانست اتفاقات روزمره ی خود را با کوچک ترین جزییات به یاد بیاورد. در مورد سِرِل آسیب مغزی بسیار خفیف بود اما به هر ترتیب در زمره ی ضربات مغزی قرار می گیرد.
افراد معمولی همواره به استعدادهای این افراد غبطه می خورند. در واقع علت این که دانایان اکتسابی چنین مغزهای توانمندی دارند این است که مغزشان تقریبا هر چیزی را ثبت می کند و فرد کوچکترین جزییات را نیز در نظر می گیرد، جزییاتی که افراد معمولی توجهی به آن ها ندارند. به همین دلیل این افراد در پاسخگویی به سوالات تستی مشکل دارند زیرا معمولا این سوالات بسیار کلی هستند و با ساختار فکری متمرکز و دقیق دانایان اکتسابی همخوانی ندارند.
۹- تای انگوک مردی که نمی خوابد
تای انگوک یک کشاورز ویتنامی است که در سال ۱۹۷۳ به یک تب شدید مبتلا شد که در ابتدا یک تب ساده به نظر می رسید. بعد از این که تب برطرف شد او به بی خوابی دچار شده بود. ابتدا فکر می کرد که این مشکل بعد از چند روز یا نهایتاً یک هفته برطرف خواهد شد بنابراین زیاد به بی خوابی خود اهمیت نداد. اکنون بعد از ۴۰ سال وی هنوز نتوانسته است بعد از شبی که تب کرد بخوابد. شاید فکر کنید که بعد از ۱۲٫۰۰۰ شب بی خوابی وی باید می مرد اما بعد از آزمایشات متعدد تنها یک اختلال ناچیز در کبد وی تشخیص داده شد.
تنها چیزی که در این ۴۰ سال به خاطر بی خوابی در انگوک به وجود آمده کمی ترشرویی است. وی تاکنون صدها روش درمانی خانگی را تجربه کرده و حتی یک بار سعی کرد با مقادیر زیادی مشروبات الکلی به خواب برود اما هیچ کدام موثر نبودند. اما دلیل این که وی چنین مدت طولانی را نتوانسته بخوابد چیست؟!
یکی از توضیحاتی که برای این حالت وجود دارد پدیده ای به نام «مایکرواسلیپ» (microsleep) است. چُرت های کوتاه زمانی اتفاق می افتند که یک قسمت از مغز شما خسته شده و تصمیم می گیرد که چندین ثانیه استراحت داشته باشد. اکثر افراد چنین حالتی را در هنگام خستگی شدید حس کرده اند. در این حالت مغز ما برای مدت کوتاهی از فعالیت باز می ماند و بعد از مدت کوتاهی دوباره به کار می افتد. خواب رفتن در هنگام رانندگی کردن یکی از بارزترین نمونه های مایکرواسلیپ است. شاید مغز انگوک نیز با استفاده از همین روش توانسته باشد این همه مدت را با بی خوابی بسر ببرد.
۸- تبتی هایی که در قلب های قدرتمندی دارند
به راهنمایان بومی نواحی کوهستانی تبت که کوهنوردان را در هنگام صعود به قله های کوهستان هیمالیا و به ویژه قله ی اورست همراهی می کنند «شِرپا» (Sherpa) گفته می شود. شرپاهای نپالی و بسیاری از ساکنان تبت قابلیت هایی دارند که به آن ها اجازه می دهد به مدت طولانی در ارتفاعات بالای ۱۳٫۰۰۰ پایی (۴ کیلومتر) بالاتر از سطح دریا زنده بمانند.
تا چند سال قبل دانشمندان علت وجود این توانایی خارق العاده در میان تبتی ها را نمی دانستند اما امروزه مشخص شده است که بیش از ۸۷ درصد تبتی ها یک ژن خاص را در بدن خود دارند که به آن ها اجازه می دهد اکسیژن مصرفی خود را به میزان ۴۰ درصد کمتر از اکسیژن مصرفی یک شخص معمولی در ارتفاعات برسانند.
این ژن خاص که «ایپاس ۱» (EPAS1) نام دارد باعث شده که تبتی ها بتوانند در چنین ارتفاعات بلندی برای مدت های طولانی زندگی کنند. در یک انسان معمولی رفتن به ارتفاعی برابر با ۱۰٫۰۰۰ پا (۳ کیلومتر) باعث می شود که سطح هموگلوبین خون فرد به شدت افزایش پیدا کند. هموگلوبین ها سلول های خونی هستند که وظیفه ی حمل اکسیژن و انتقال آن به تمامی اعضای بدن را بر عهده دارند. ژن ایپاس ۱ باعث می شود که میزان هموگلوبین خون تبتی ها از مقدار خاصی بیشتر نشود که از به وجود آمدن مشکلات قلبی که انسان های معمولی در چنین شرایطی تجربه می کنند جلوگیری می کند.
بر اساس مطالعات انجام گرفته، تبتی ها این قابلیت را از انسان تبارهای دنیسوان (Denisovans) که نسلشان منقرض شده است گرفته اند. دنیسوان ها هزاران سال پیش در همین نقاط زندگی می کردند و فسیل های یافت شده از آن ها نیز حاوی همین ژن بوده است. به نظر می رسد تبتی ها و برخی از ساکنان جزایر اقیانوس آرام تنها انسان هایی باشند که این ژن را در بدن خود دارند زیرا دنیسوان ها تنها با هم نوعان خود ازدواج کرده و این ژن در میان آن ها باقی ماند تا نسلشان منقرض شد.
۷- الیزابت سولسر زنی که مزه ی صداها را درک می کند
امروزه افراد بسیاری با واژه ی «احساس متقارن» (synesthesia) به معنای «احساس یا درد یک اندام در اثر تحریک اندام یا بخش دیگری از بدن» آشنایی دارند. برای مثال وقتی که یک شکلات قرمز رنگ می خورند ممکن است برای آن ها مزه ی آلبالو بدهد در صورتی که در واقع مزه ی آلبالو ندارد. بعضی افراد می توانند با چشمانی بسته نیز رنگ ها را تشخیص دهند. در مورد الیزابت سولسر حس بینایی، شنوایی و چشایی او با هم ترکیب شده اند که به او اجازه می دهد رنگ ها را ببیند و مزه ی موسیقی را درک کند.
وی بیشتر عمر خود را فکر می کرد که این استعداد کاملا عادی بوده و تمامی افراد توانایی مزه کردن و دیدن موسیقی و صداها را دارند. بدین ترتیب وقتی که سولسر دریافت که هیچ کسی غیر از او چنین قابلیتی ندارد احساس تنهایی کرد زیرا کسی وجود نداشت که وی بتواند این احساسات را با او شریک شود. با این وجود احساس متقارن چندان هم خوشایند نیست. افرادی که می توانند صداها را ببینند در مناطق پر صر وصدا همواره تمرکز خود را از دست می دهند و همانطور که می توانید حدس بزنید همواره دچار سردرد می شوند.
خوشبختانه سولسر موسیقی دان است بنابراین این قابلیت به وی کمک بسیاری در این زمینه کرده و به وی اجازه داده که سمفونی ها و ملودی های زیبایی را از رنگ ها تولید کند. هر چند دلیل این استعداد ذاتی سولسر مشخص نشده است اما این قابلیت تاثیرات منفی برای وی ندارد زیرا تنها نت های موسیقی را می بیند نه صداهای معمولی را.
۶- زنی که از هیچ چیز نمی ترسد
این زن مرموز که همه جا با نام «اس ام» (SM) شناخته می شود به یک ناهنجاری نادر مبتلا است که باعث شده عضو بادامی شکل مغز (amygdala) او که در کنترل ترس فعالیت دارد کاملا عملکرد نرمال خود را از دست بدهد. وی که مادر ۳ فرزند است دیگر هیچ ترسی را احساس نمی کند هر چقدر که شرایط ترسناک و بغرنج باشد. در آزمایشاتی که بر روی او انجام گرفت ترسناک ترین فیلم ها به وی نشان داده شد و حتی با زبان مار لمس شد ولی وی هیچ احساس ترسی نداشت.
با این وجود اس ام به یاد دارد که در دوران کودکی از تاریکی ترس داشته است اما بعد از رسیدن به دوران نوجوانی دیگر بخش بادامی مغز او از کار افتاده بود. حتی او تعریف می کند که در هنگام شب در یک پارک با مردی مواجه شده است که به وی حمله کرده و چاقویی را زیر گلوی وی قرار داده بود. اس ام به جای ترسیدن با آرامش به او می گوید که او باید ابتدا فرشته ی نگهبان او را بکشد. این خونسردی باعث شده بود که مرد ترسیده و او را رها کند.
۵- دین کارنازس مردی که هیچ گاه خسته نمی شود
هر کسی که در دوهای ماراتن شرکت کرده باشد می داند که در مراحلی از مسابقه برای کاستن از خستگی خود باید دقایقی استراحت داشته باشد. اما ماهیچه های دین کارنازس قابلیت عجیبی دارند که به وی اجازه می دهند بدون توقف به دویدن ادامه دهد.
در حالت نرمال بدن انسان انرژی خود را از طریق سوزاندن گلوکز به دست می آورد که تولید لاکتات (ترکیبی از اسید لاکتیک) را نیز در پی دارد. اگر میزان لاکتات افزایش یابد ماهیچه ها اسید لاکتیک تولید می کنند که باعث می شود ماهیچه دچار خستگی مفرط گردد. بدن دین کارنازس در مقابل افزایش میزان لاکتات در بدن کاملاً مصون است و این موضوع باعث شده که وی هیچ وقت احساس خستگی نکند.
دین دویدن را از دوران دبیرستان شروع کرد و به تیم دوومیدانی مدرسه پیوست. در حالی که هم تیمی های وی تنها بعد از ۱۵ دور دویدن به دور زمین خسته شدند وی بعد از ۱۰۵ دور به درخواست مربی شان از دویدن دست کشید. از آن زمان به بعد و تا سن ۳۰ سالگی وی دوومیدانی را کنار گذاشت.
تعدادی از محققان دانشگاه کلرادو از این قابلیت شگفت انگیز وی حیرت زده شده و توان خارق العاده ی وی را مورد بررسی قرار دادند. آن ها گفتند که آزمایشات شان تنها ۱۵ دقیقه طول خواهد کشید اما وی به مدت بیش از یک ساعت با سرعت تمام به دویدن بر روی دستگاه تردمیل ادامه داد. به دلیل این قابلیت خارق العاده وی در ۵۰ مسابقه ی ماراتن در ۵۰ روز شرکت کرده است.
۴-راهبان تبتی که متابولیسم بدن خود را به کمترین حد ممکن می رسانند
در شرق آسیا و به ویژه در تبت، راهبان بودایی ادعا می کنند که یاد گرفته اند چطور دمای بدنشان را با استفاده از یک تکنیک باستانی به نام «توم-مو» (Tum-mo) کنترل کنند. بر اساس آموزه های بوداییان، زندگی ما تنها به این دنیا و شرایط کنونی محدود نمی شود و در واقع یک نوع واقعیت تناوبی و متغیر وجود دارد. با انجام تمرینات «توم-مو» در واقع این راهبان به دنیای دیگر وارد می شوند. آن ها در هنگام انجام این تمرینات مقدار زیادی گرما تولید می کنند.
بعد از این که دانشمندان دمای نوک انگشت های دست و پای این راهبان را در هنگام تمرین «توم-مو» اندازه گیری کردند در کمال ناباوری دریافتند که دمای این اعضا ۸ درجه ی سانتیگراد افزایش یافته است. تکنیک «توم-مو» تنها تمرینی نیست که راهبان بودایی انجام می دهند. تمرینات دیگری وجود دارد که به راهبان اجازه می دهد متابولیسم بدن خود را به میزان قابل توجهی کاهش دهند.
افرادی که متابولیسم بدنشان پایین تر باشد خیلی زود چاق می شوند زیرا بدنشان قادر نیست کالری های دریافتی را در زمان طبیعی مصرف کند. از طریق تمرینات مدیتیشن این راهبان قادرند که متابولیسم بدن خود را تا ۶۴ درصد کاهش دهند. این توانایی آن ها را قادر می سازد که انرژی بدن خود را حفظ کنند، توانایی که مردم عادی از انجام آن عاجز هستند. برای مقایسه باید بدانید که یک انسان عادی تنها در زمان خواب می تواند متابولیسم بدن خود را ۱۵ درصد کاهش دهد.
۳- کریس رابینسون مردی که آینده را می بیند
یک روز صبح کریس رابینسون بعد از این که یک خواب بسیار واضح در مورد برخورد دو سیاره در آسمان دید از خواب بیدار شد. از آن تاریخ به بعد ادعا می کند که می تواند آینده را در خواب ببیند. علاوه بر این وی می تواند هر ساعتی که خواست بیدار شود و بعد از آن خوابش را در دفترچه ای که به ثبت خواب هایش اختصاص داده یادداشت کند.
در آزمایشی که بر روی رابینسون انجام گرفت به وی گفتند که روز بعد همراه با دو نفر دیگر به ۱۰ مکان برده خواهد شد و او باید در مورد این ۱۰ مکانی که برای وی مشخص نشده بود خواب دیده و نتیجه را به آن ها بگوید. روز بعد رابینسون اسم مکان ها و هر چه که در مورد آن ها را در خواب دیده بود یادداشت کرد و آن ها را در پاکت هایی جداگانه گذاشت. آن ها به هر مکانی که می رفتند پاکت مربوط به آن مکان را باز می کردند و در کمال تعجب دیدند که رابینسون همه ی جزییات آن مکان را به درستی در خواب دیده و یادداشت کرده است.
این نتایج برای محققان باورکردنی نبود و به این توانایی مشکوک شدند. در نتیجه آزمایشات خود را تکرار کردند. این بار از وی خواسته شد که حدس بزند درون جعبه ی روبرویش چه چیزی قرار داده شده است. درمدت ۱۲ روز رابینسون ۱۲ حدس مختلف زد که تنها ۲ مورد از آن ها درست بود و این درصد پایین برای اثبات قدرت فوق العاده ی رابینسون کافی نبود.
۲- اسکیل رونینگزباکن بدلکاری که کارهای خارق العاده انجام می دهد
یکی از خارق العاده ترین و عجیب ترین مهارت ها در عملیات بندبازی و بدلکاری مربوط به شخصی به نام اسکیل رونینگزباکن است که در سن ۵ سالگی وارد حرفه ی بند بازی و حفظ تعادل شد. وی زمانی که یک شخص را در تلویزیون در حال بندبازی دید به این کار علاقمند گردید. وقتی که رونینگزباکن ۱۸ ساله بود به یک سیرک رفت و به مدت ۱۱ سال در این سیرک به اجرای برنامه پرداخت. او دقیقا می دانست که کار او بندبازی خواهد بود.
اکنون که رونینگزباکن در اوایل سومین دهه از زندگی خود به سر می برد می تواند به صورت وارونه سوار دوچرخه ای شود که روی یک طناب و بر روی یک دره ی عمیق قرار دارد یا روی یک میله که از یک بالن در حال پرواز آویزان شده است حرکات نمایش انجام دهد. در ویدیوی فوق می توانید او را در حالی که به صورت برعکس سوار دوچرخه شده در حال حرکت در یکی از پر پیچ و خم ترین جاده های جهان در نروژ ببینید.
با این وجود رونینگزباکن اعتراف کرده که قبل از انجام برخی بدلکاری ها کمی می ترسد و نگران عواقب کارش می شود. وی بر این باور است که ترس جزیی از وجود انسانی ماست و اگر روزی حس ترس خود را از دست بدهد به طور کلی دست از این کارها خواهد کشید زیرا ممکن است در آن صورت دیگر نشانی از انسان بوده نداشته باشد.
۱- ناتالیا دمکینا دختری که درون بدن انسان را می بیند
در شهر سارانسکا در روسیه یک دختر نوجوان به نام ناتالیا دمکینا در کمال تعجب متوجه شد که می تواند درون بدن افراد را ببیند. از دوران کودکی افراد زیادی به آپارتمان والدین ناتالیا می آمدند و از وی می خواستند که با نگاه کردن به بدنشان بیماری آن ها را تشخیص دهد. بدین ترتیب به وی لقب «دختر دستگاه اشعه ی ایکس» (X-ray girl) داده شد.
به همین دلیل یک محقق آمریکایی به نام دکتر رَی هایمن تصمیم گرفت که با انتقال ناتالیا به نیویورک آزمایشاتی را روی او انجام دهد. در یکی از این آزمایشات ناتالیا با ۶ بیمار روبرو شد که هر کدام شرایط خاصی داشتند برای مثال در یکی غده ی آپاندیس برداشته شده بود یا در جمجمه ی یکی دیگر به خاطر وجود تومور مغزی صفحه ای فلزی قرار داشت.
آن ها ۶ کارت که روی هر کدام مشکل بیمار نوشته شده بود را به ناتالیا دادند و سپس هر کدام از بیماران را یکی یکی نزد وی بردند. در کمال تعجب وی در ۴ مورد کاملا دقیق نارسایی بیمار را تشخیص داد که بسیار شگفت انگیز بود هر چند وی ادعا می کرد که ساختار سلولی بدن این افراد را نیز می تواند ببیند.
نکته ی جالب این بود که وی بیماری که آپاندیس وی برداشته شده بود را با بیماری که در مغز او صفحه ی فلزی قرار داشت اشتباه گرفت در حالی که چنین اشتباه فاحشی برای کسی که ادعا می کند درون بدن افراد را می بیند کمی عجیب به نظر می رسد.