مراحل چهار گانه مرگ عاطفی در روابط زناشویی
مرگ عاطفی در روابط زناشویی
زن و شوهری را در نظر بگیرید که برای شما الگوی یک زوج موفق می باشند. آنها با یکدیگر رفتار خوبی دارند و به هم احترام می گذارند و زندگی مالی مستحکمی بنا نهاده اند، به خواسته های هم ارج می نهند و در نهایت زوج موفقی به نظر می رسند. این طرز فکر شما ، یک روز در حالی که مشغول خوردن شام و گفتگوی خانوادگی هستید به یکباره با شنیدن خبر جدایی آن زوج به هم می ریزد و هر چه فکر می کنید نمی توانید علتی منطقی برای این اتفاق بیابید. همه گوشه و زوایای مغزتان را می کاوید تا نشانه ای دال بر مشکلات زناشویی آن زوج بیابید، اما به نتیجه خاصی نمی رسید. چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوند های خانوادگی و اجتماعی از بین می روند و جدایی جای آنها را می گیرد ؟ حتما دلیلی وجود دارد، ولی ناشناخته تر از آن است که شما به وجودش پی ببرید.
مراحل چهار گانه مرگ عاطفی
۱ – مخالفت :در هر نوع رابطه ای که میان دو انسان شکل می گیرد همیشه درجه ای از مخالفت وجود دارد و تضادهای فکری و رفتاری، جزئی طبیعی از روابط میان فردی ما را تشکیل می دهند. اما مخالفت می تواند درجات مختلفی داشته باشد؛ مخالفت پنهان در برابر مخالفت آشکار. صحنه ای را در نظر بگیرید که در یک مهمانی خانوادگی بزرگ نشسته اید و همسر شما در حال تعریف خاطره ای از شما می باشد که اصلا دوست ندارید دیگران چیزی درباره آن بدانند ؛ مضاف بر اینکه این چندمین باری است که همسرتان این داستان را با آب و تاب تعریف می کند. شما شروع به خودخوری می کنید یا طوری به وی نگاه می کنید که بفهمد مایل به تعریف داستان توسط وی نیستید، این درجه خفیفی از مخالفت است در برابر اینکه شما با صدای بلند، وی را از گفتن داستان منع کنید. راه دیگری هم وجود دارد ؛ سعی می کنید خود را آدم متمدنی نشان بدهید که این موضوعات کوچک برایش مهم نیست و از مطرح شدن آنها در جمع حتی لذت هم می برد !
چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوند های خانوادگی و اجتماعی از بین می روند
اگر کمی به زندگی روزانه خود دقت کنید متوجه می شوید که در زمینه ابراز مخالفت های بجا و به موقع تا چه حد فعال هستید. آیا حفظ ظاهر می کنید و در درون، خود خوری ؟ آیا مستقیما ناراحتی خود را به شخص مقابل انتقال می دهید ؟ بیشتر مردم مخالفت های خود را به بهانه بد جلوه کردن در نظر دیگران ابراز نمی کنند و تظاهر می کنند که چنین احساسی ندارند. آنچه در این گونه موارد افراد به خود می گویند این است :” این مسئله بزرگی نیست ، اینقدر ایرادگیر نباش ، هیچ کس کامل نیست ، فراموش کن، چرا دردسر درست می کنی ؟ ” در زمینه عاطفی و در زندگی زناشویی،این مسئله مخالفت به کرات اتفاق می افتد، زیرا تعداد” تعاملات میان فردی” زوجین خیلی زیادتر از انواع دیگر روابط می باشد و به همین نسبت احتمال بروز اختلاف میان آنها بیشتر است. اگر مخالفت های کوچک خود را بیان نکنید و با توجه به تعداد موارد پیش آمده ، از خیر مطرح کردن آنها بگذرید ، این مخالفت های کوچک جمع شده و کم کم به علامت هشداردهنده بعدی یعنی رنجش و عصبانیت تبدیل می شوند.
۲ – رنجش و عصبانیت: عصبانیت و رنجش ، نوع شدیدتر مخالفت هایی است که روی هم جمع شده اند و به صورت احساس تنفری موقتی ابراز می شود . در این مرحله شما، فرد مقابل را سرزنش و ملامت می کنید و فرد مقابل هم عکس العمل نشان می دهد و شما، را مورد حمله قرار می دهد. خیلی مواقع که سر موضوع کوچک و بی ربطی دعوای بزرگی راه می افتد علت آن را باید درجای دیگر و موضوع دیگری جستجو کنید. اگر رنجش و عصبانیت ، مدام تکرار شود شما در مقام جلوگیرنده آن ، با به درون ریختن این عصبانیت و رنجش و انباشت انرژی منفی بسیار در درونتان پا به مرحله سوم می گذارید.
چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوند های خانوادگی و اجتماعی از بین می روند
۳- عدم پذیرش و طرد:بعد از یک دعوای مفصل ، در را به هم می کوبید و از منزل خارج می شوید در حالی که احساس یاس و پوچی سراسر وجودتان را فرا گرفته است . این در حالی است که از جار و جنجال و دعوا هم خسته اید و منزل را برای رسیدن به آرامش ترک کرده اید، در حقیقت از همسر خود فرار کرده اید. این مرحله ممکن است به صورت دیگر و در درون منزل اتفاق بیفتد. شما در منزل و زیر یک سقف هستید ولی به یکدیگر بی اعتنایی می کنید و یکدیگر را مورد بی توجهی قرار می دهید، در واقع وی را هم از دیده و هم از دل بیرون می کنید. این مرحله می تواند یک ساعت به طول بینجامد ولی تا چند روز و چند هفته هم ممکن است طول بکشد، بیشترجدایی ها و طلاق ها در این مرحله اتفاق می افتد. این دوره، بحرانی ترین دوره اختلافات و در حقیقت زمان به زانو در آمدن آخرین تلاش های عاطفی طرفین برای بقای زندگی مشترکشان می باشد. در طرد و عدم پذیرش ، آنقدر فشار روحی و تنش زیاد می شود که فرد برای خود، فضایی تازه و آرام طلب می کند و این گونه از زندگی زناشویی خود عقب نشینی کرده ، میدان مبارزه را ترک می کند در حالی که پیوندهای عاطفی وی، آخرین نفس ها را می کشد. اما طرد و عدم پذیرش هم می تواند لاینحل باقی بماند و با تکرار و انباشت در طول یک دوره زمانی ، شما را به مرحله نهایی گسست عاطفی تان سوق دهد.
۴- سرکوب:گوشه ای از رستوران ، ساکت، تنها و عبوس نشسته اید و زندگی خود را مرور می کنید. به زندگی مشترک با همسرتان و تمام زحماتی که برای این زندگی مشترک متحمل شده اید فکر می کنید. تمام لحظات شیرین زندگی زناشویی خود و نظرات خانواده و فامیل درباره زندگی تان را از خاطر عبور می دهید و به حرف های آنها بعد از جدایی خود فکر می کنید. در این لحظه در یک عکس العمل طبیعی، شما نمی خواهید در نظر دیگران، آدم شکست خورده ای به نظر برسید، پس باید کاری بکنید و همه این زندگی خوب را نجات دهید، به یکباره همه چیز مرتب می شود و کدورت ها از وجودتان رخت می بندند. اینجاست که شما در دام سرکوب می افتید و همه احساسات منفی، عصبانیت و رنجش و طردهای مداوم خود را سرکوب می کنید تا آبروی تان حفظ شود و خانواده تان پابرجا بماند. در این لحظات شما با خود می گویید:” بیشتر از این ارزش جنگیدن ندارد، بگذار همه چیز را فراموش کنم، خسته تر از آنم که بتوانم با موضوع سروکله بزنم.” سرکوب، نوعی احساس کرخی و بی حسی است. شما دیگر احساسات منفی خود را حس نمی کنید، اما در مقابل، بهای بزرگی می پردازید و دیگر احساسات مثبت خود را نیز لمس و درک نخواهید کرد. شما از نظر عاطفی فلج شده اید و تا پایان عمر ، یکنواخت و بی احساس به نمایش کسالت آور زندگی خود ادامه می دهید. ماسکی از لبخندها و احترامات ساختگی به چهره می زنید و دیگر شور و نشاط سابق را ندارید. زندگی شما قابل پیش بینی و کسل کننده می شود و خستگی مزمن جسمی به سراغتان می آید.
چه اتفاقی می افتد که روابط عاطفی و پیوند های خانوادگی و اجتماعی از بین می روند
در انتهای سخن :