تاریخ : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳ Sunday, 22 December , 2024
1

ضرب المثل هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

ضرب المثل هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

درویشی بود که در کوچه و محله راه می رفت و می خواند: هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی اتفاقاً زنی مکاره این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می گوید.

ضرب المثل هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی

درویشی بود که در کوچه و محله راه می رفت و می خواند:”هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی” اتفاقاً زنی مکاره این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می گوید وقتی شعرش را شنید گفت:”من پدر این درویش را در می آورم”.

زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه اش و به همسایه ها گفت:”من به این درویش ثابت می کنم که هرچه کنی به خود نمی کنی”.

از قضا زن یک پسر داشت که هفت سال بود گم شده بود یک دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی کرد و گفت:”من از راه دور آمده ام و گرسنه ام” درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت:”زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور جوان!”

پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت:”درویش! این چی بود که سوختم؟”

درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می زد و شیون می کرد، گفت:“حقا که تو راست گفتی؛ هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی”.

منبع : namnak.com
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=85008

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0