ماه چهره خلیلی و همسرش ابراهیم اشرفی زوج دوست داشتنی که حدودا یک ماه به اولین سالگرد ازدواج شان باقی مانده و منتظر به دنیا آمدن اولین فرزند خود هستند.
ماهچهره و همسرش ۲۵ فروردین ماه سال گذشته عروسی کردندو پزشک او احتمال داده پسرشان هم در این تاریخ به دنیا بیاید. این پدر و مادر نازنین سال جدید را در خانه جدید و عیدی که خدا به آنها می دهد آغاز می کنند و خیلی هم برایشان مهم است که پسرشان دقیقا روز سالگرد ازدواج شان به دنیا بیاید. می گویند اصلا خرافاتی نیستند اما خیلی از تاریخ های زندگی شان اتفاقی با هم جور شده است.
لذت شیرین بچه دار شدن
ماهچهره:ما خیلی بچه دوست داریم و حتی قبل از ازدواج مان هم درباره بچه دار شدن صحبت می کردیم و از همان موقع متوجه شدیم این علاقه مشترک است. تصمیم مان از ابتدا این بود که بعد از ازدواج مان بچه دار شدن را خیلی به تعویق نیندازیم.
ابراهیم: تصمیم ما برای بچه دار شدن اتفاقی نبود و از قبل خیلی درباره اش صحبت کردیم. در واقع می توانم بگویم خودمان را برای این موضوع آماده کرده بودیم و برایش برنامه ریزی داشتیم. به نظرم بعد از ازدواج لذت در کنار هم بودن آنقدر زیاد است که همه دوست دارند این اتفاق برایشان بیفتد و با هم باشند، سفر بروند و زندگی کنند. البته برای ما به واسطه کارمان شاید این مسئله کمتر پیش می آید. مثلا من مدت ها زبان خوانده بودم و می خواستم ادامه بدهم اما واقعا فرصتش را پیدا نمی کردم. در مورد زندگی همان هم همین اتفاق می افتاد. به همین دلیل گفتیم ما که زندگی مان را در کنار هم داریم پس می توانیم بچه را هم به جمع مان اضافه کنیم. این را هم باید بگویم که تصمیم مان به همین سادگی و آسانی نبود. خیلی صحبت کردیم و همه چیز را طبق برنامه ریزی جلو بردیم. درباره کارهایمان حرف زدیم و حتی مثلا این نکته را هم بررسی کردیم که بعداز به دنیا آمدن فرزندمان کدام مان سر کار باشیم. در واقع همه جزییات را در نظر گرفتیم.
ماهچهره: خیلی از زوج های جوانی که تازه با هم ازدواج می کنند از قبل زمانی را برای آشنایی با یکدیگر و ویژگی های فردی و شخصیتی هم می گذرانند تا ببینند اساسا می توانند بنیان یک خانواده را تشکیل دهند یا نه. من فکر می کنم تصمیم به بچه دار شدن بر این اساس است که دو نفر همدیگر را دوست داشته باشند، با هم بمانند و پایبند یکدیگر باشند. به نظرم بخش زیادی از این اعتماد قلبی است. شاید بعضی از زوج ها حتی به توصیه پدر و مادر و اطرافیان شان در سال ها اول زندگی مشترک بچه دار نمی شوند تا شناخت بهتری از هم پیدا کنند. این عقیده هم در جایگاه خودش می تواند درست باشداما ما قبل از ازدواج واقعا برای شناخت هم وقت گذاشتیم و بعد که ازدواج کردیم هم خودمان و هم بقیه می گفتند که اینها بالاخره به هم رسیدند. به همین خاطر تصمیم زود بچه دار شدن مان هم خیلی عجیب و غریب نبود و اینطور نبود که وقتی به کسی بگوییم متعجب شود یا بگویند کاش صبر می کردید. اتفاقا فکر می کنم خیلی ها دوست دارند ثمره عشق مان را زودتر ببینند.
هنوز پسرمان را ندیده ایم
ماهچهره:نمی دانم حس مادر شدن را چگونه توصیف کنم. این حس برای من هنوز غریب است و ارتباط برقرار کردن با بچه و تخیل درباره اش برایم دشوار است. الان بیشتر به فکر حال هستم و اینکه چه اتفاق های خاصی در بدنم می افتد. من هنوز این موجود را ملاقات نکرده ام که بخواهم با او ارتباط برقرار کنم. حس های این دوران و مادر شدن خیلی آرام آرام اتفاق می افتد و من هم لحظه به لحظه منتشر حس های جدید هستم. برعکس ابراهیم چندین ماه می شود که با بچه مان است، حتی با هم پارک می روند و تفریح می کننهد.
ابراهیم:این رویاپردازی ها همیشه وجود دارد و اگر این اتفاق درباره ماهچهره کمتر افتاده طبیعی است و حتی پزشکش هم می گفت ممکن است تا آخرین لحظه هم نتوانی با بچه خیلی ارتباط برقرار کنی و اصلا جای نگرانی نیست اما من از همان ماه دوم یا سوم حس پدر بودن را لمس می کردم. با هم حرف می زنیم، بازی می کنیم، حتی چهار دست و پا می شوم و او سوار می شود. من خیلی بچه دوست دارم. یک برادرزاده به اسم ایلیا دارم که عاشقانه دوستش دارم.
سختی های پدر و مادر شدن را به جان می خریم
ماهچهره: همیشه دوست دارم اطلاعاتم درباره کاری که می خواهم انجام دهم زیاد باشد؛ حالا چه پروژه سینمایی باشد یا کار تاریخی فرقی نمی کند. دوست دارم بخوانم، بررسی کنم و اطلاعات خودم را کامل کنم چون احساس می کنم اطلاعاتی که به دست می آورم اعتماد به نفس بیشتری به من می دهد. طبیعی بود که درباره موضوع مهمی مثل بچه دار شدن خیلی مطالعه کنم تا اطلاعات لازم را کسب کنم.
ابراهیم:به نظرم وقتی درگیر ماجرایی می شوید تا انتهای آن را می روید. درباره بچه دار شدن هم این اتفاق می افتد، ممکن است تا قبل از بارداری ماهچهره ما اینقدر به جزییات توجه نمی کردیم اما بعد از آن دقت مان بیشتر شد و خودمان به دنبال کسب اطلاعات و آگاهی بیشتر هستیم. مثلا خود من اگر تلویزیون برنامه ای درباره دوران حاملگی یا بچه دار شدن پخش کند حتما آن را تا آخر دنبال می کنم و اگر هم نکته مبهمی برایم وجود داشته باشد با مطالعه کتاب یا جستجو در اینترنت برطرفش می کنم. وقتی این اتفاق شیرین برایت می افتد دیگر اصلا به فکر سختی آن نیستی. مثل این است که وارد رودخانه ای می شوی و حرکت در مسیر آن برایت آنقدر لذتبخش است که همراهش می شوی.
عاشق هم باشید بعد بچه دار شوید
ماهچهره:وجود عشق در هر زندگی معنای آن زندگی است. الان دیگر می توانم قسم بخورم این موضوع خیلی مهم است. کسی را که می خواهی با او ازدواج کنی و در کنارش بچه به دنیا بیاوری باید بی نهایت دوست داشته باشی. بارداری تغییرات زیادی به وجود می آورد و دنیایت را به هم می ریزد. من خیلی وقت ها به ابراهیم می گویم اگر دوستت نداشتم نمی توانستم به بچه دار شدن فکر کنم. به نظر من خیلی مهم است که زن همسرش را خیلی دوست داشته باشد تا بتواند بچه دار شدن را ثمره عشق اش بداند.
ابراهیم:من هم حرف های ماهچهره را کاملا تایید می کنم. جالب است برایتان بگویم صمیمیت و عشق بین ما در حدی است که وقتی در جمع خانواده و دوستان می رویم همه به شوخی می گویند این بابا باز این دوتا آمدند! مثلا همین که ماهچهره یک لقمه غذا در دهانم بگذارد همه صدایشان در می آید و می گویند ای بابا بس کنید… (خنده) ولی ما واقعا اینطور هستیم و دلتنگ هم می شویم. واقعا اگر دو ساعت دیرتر ماهچهره را ببینم کلافه می شوم و سعی می کنم هر چه سریع تر خودم را به خانه برسانم تا در کنار اوباشم. واقعا کارهای ما ادا نیست یا اینکه بخواهیم مثلا جلوی دیگران فیلم بازی کنیم. رفتار ما دلی است و از دل مان برمی آید.
در فیلم «هدیه» هم باردار هستم
ماهچهره:بازی ام در فیلم سینمایی «هدیه» خیلی اتفاقی پیش آمد و واقعا هم شانس آوردم. خدا همیشه دوستم دارد. وقتی این کار به من پیشنهاد شد گفتم من باردارم و نمی توانم بیایم. گفتند اتفاقا شخصیت فیلم هم یک خانم باردار است و وقتی فیلمنامه را خواندم متوجه شدم نقش سختی است اما به این فکر کردم که می تواند چالش های جذاب و هیجان انگیزی برای من داشته باشد. در این فیلم نقش مادری را بازی می کنم که سرطان دارد. او بعد از حاملگی متوجه بیماری اش می شود.این فیلم برای خودم تجربه درونی عجیبی به همراه داشت چون باعث شد سلامتی ام برایم مهمتر شود و از طرف دیگر بیشتر خدا را شکر کنم که سالم هستم.
ابراهیم:راستش زمانی که به ماهچهره کار پیشنهاد می شد خیلی نگران می شدم. مثال معروفی است درباره خانم های باردار که اصطلاحا می گویند بار شیشه دارد و با یک تلنگر آسیب می بیند. وقتی ماهچهره می خواست کاری را قبول کند از او خواهش کردم تا یکسری شرایط را در قراردادش لحاظ کند، مثل ساعت کاری و چگونگی رفت و آمد. از حق نگذریم باید بگویم تیمی که ماهچهره در فیلم سینمایی «هدیه» با آنها همکاری کرد، برایش سنگ تمام گذاشتند.
خرید لذتبخش ما برای پسرمان
ابراهیم:چند ماه پیش ماهچهره سفری به لندن داشت و یکسری خریدها را برای پسرمان انجام داد. از آنجایی که من هم خیلی دوست داشتم در این خرید شریک باشم اینجا هم یکسری خریدها را انجام دادیم. من خیلی خرید کردن را دوست دارم.
ماهچهره:من سعی کردم درانگلیس وسائل جزیی تری را که مربوط به شش ماه اول است بخرم تا همه استانداردهای لازم را داشته باشد. در ایران هم به همراه ابراهیم وسایل اصلی را خریدیم. موقع خرید و امضای سفارش ها من مدام از ابراهیم عکس می گرفتم چون خیلی برای خرید هیجان داشت.
دوست داشتیم پسرمان اینجا به دنیا بیاید
ماهچهره:واقعیت این است ما برای اینکه فرزندمان در ایران به دنیا بیاید یا در انگلیس خیلی با هم حرف زدیم و همه چیز را بررسی کردیم ولی در نهایت تصمیم گرفتیم فرزندمان اینجا به دنیا بیاید. به چند دلیل به این نتیجه رسیدیم. یکی اینکه من مهر و صفا و دور هم بودن ایرانی ها بعد از زایمان را خیلی دوست دارم. وقتی یک نفر زایمان می کند همه به بیمارستان می روند و حس خیلی خوبی به وجودمی آید، به ویژه آنکه بچه ما هم از سمت خانواده ابراهیم و هم خانواده خودم خیلی عزیز است و همه انتظارش را می کشند. فضای گرم و صمیمی ایران در آنجا نمی تواند وجودداشته باشد. ممن است از لحاظ تجهیزات پزشکی یا موقعیت پاسپورت و شناسنامه برای بچه مان، زایمان در آنطرف بهتر باشد ولی برای من موضوعاتی که اشاره کردم مهمتر بود، ضمن اینکه زمان زایمان من در ایام عید است و ایران برای من حس خیلی خوبی دارد.
ابراهیم:ما درباره این قضیه خیلی فکر کردیم و اتفاقا رایزنی های زیادی هم با دوستان و آشنایانی که ماهچهره در انگلیس دارد انجام دادیم. قریب به اتفاق دوستان می گفتند به دنیا آوردن بچه در آنجا بهتر است. البته آنها هم به دلیل گرفتن شناسنامه و پاسپورت خارجی این حرف را می زدند و می گفتند اگر این اتفاق بیفتد موقعیت خوبی است ولی برای ما چیزهای دیگر مهمتر از پاسپورت وجود داشت که ماهچهره به آنها اشاره کرد.
ماهچهره:بچه ما فروردین ماه به دنیا می آید. در ماه فروردین اینجا هوا خیلی خوب است و واقعا بهاری است اما آنجا خیلی سرد است و همین شرایط را سخت تر می کرد. از طرف دیگر ممکن بود تاریخ ویزای ابراهیم و زمان به دنیا آمدن بچه مان با هم جور درنیاید و با وجود اینکه من می توانستم در بهترین شرایط و مجهزترین بیمارستان ها به لحاظ امکانات زایمان کنم هرگز این ریسک را نمی پذیرفتم که شاید در زمان زایمان ابراهیم کنارم نباشد. وقتی تات اینجا با هم بوده ایم تا انتهایش را هم باید با هم باشیم. لذت های زندگی یک جاهایی خیلی برایم مهمتر از آینده ای است که حالا معلوم نیست چه می شود. من خودم بعد از این همه سال زندگی در انگلیس دوست دارم اینجا زندگی کنم. نمی دانم بچه مان در این مورد چه تصمیمی خواهد گرفت و در آینده خودش می داند که چه کار کند.
من پسر دوست داشتم ابراهیم دختر
ماهچهره:من خیلی دوست داشتم بچه مان پسر باشد اما فکر می کنم ابراهیم دختر می خواست.
ابراهیم:معمولا آقایان بیشتر دختری هستند اما وقتی شنیدم بچه ما پسر است خیلی خوشحال شدم. ما از ابتدا نمی خواستیم جنسیت بچه مان را بدانیم و خیلی اتفاقی در یکی از سونوگرافی ها دکتر از دهانش پرید که بچه مان پسر است. البته برای خودمان هم سخت بود که تحمل کنیم و جنسیت را ندارینم، ضمن اینکه حس پدر و مادر شدن برای آنقدر قشنگ است که خیلی به جنسیت فکر نمی کردیم. اینطور معمول شده که با هر مردی صحبت کنیم می گوید من دختر دوست دارم اما این بچه اول ماست و چه پسر باشد و چه دختر، قدمش برایمان مبارک و خوش یمن است.
ماهچهره:همیشه به پزشک مان می گفتیم درباره جنسیت بچه چیزی به ا نگوید. کنجکاو بودیم که بدانیم اما لذت بچه دار شدن برای مان شیرین تر بود چون ما نه دختر داشتیم و نه پسر. هر بار که سونوگرافی می رفتیم خانواده های مان می پرسیدند جنسیت بچه چیست و ما هم می گفتیم نپرسیدیم. جالب اینجاست که کمتر باور می کردند چون واقعا نمی شود نپرسید. ما خیلی اتفاقی از زبان پزشک شنیدیم که بچه مان پسر است.
هنوز اسم پسرمان را انتخاب نکردیم
ماهچهره:ما هنوز اسم قطعی برای پسرمان انتخاب نکردیم و مدام با هم مشورت می کنیم. سایت های مختلف را نگاه می کنیم و به دوستان و اطرافیانمان هم گفتیم که اگر اسم اصیل ایرانی زیبا به گوش شان خورد حتما به ما بگویند. هر چند روز یک بار هم پیشنهادهای جدید را به هم می گوییم.
ابراهیم:الان یک لیست داریم که تقریبا ۱۲-۱۰ اسم منتخب را در آن نوشته ایم اما هنوز تصمیم قطعی نگرفته ایم.
ماهچهره:ما این روزها فقط یک دغدغه خیلی جدی داریم و آن هم این است که بچه مان زودتر به دنیا بیاید چون هر دو خیلی اشتیاق داریم و الان هم دوران نسبتا سختی است و دوست داریم زودتر تمام شود و وارد مرحله جدید شویم.
امیدوارم پسرم بگذارد سر کار بروم
ماهچهره:از زمانی که من باردار شدم ابراهیم با اینکه پیشنهاد کار زیادی داشت اما قبول نکرد. حالا که بچه نیامده شرایط ما اینطوری است وای به حال روزی که بچه هم به دنیا بیاید.
ابراهیم:سر کار رفتن ماهچهره برای سریال «گذر از رنج ها» به این دلیل بود که از قبل قرارداد داشت و باید می رفت. فیلم سینمایی «هدیه» هم شرایط خاصی داشت که به بارداری ماهچهره ارتباط داشت و خودش هم دوست داشت چنین نقشی را تجربه کند اما من در این مدت کاری را نپذیرفتم چون واقعا شرایط سخت بود. من نمی توانستم کار در شهرستان را قبول کنم. حتی اگر تهران هم بود باز نمی توانستم بطور مداوم سر کار باشم و همسرم در خانه تنها بماند. بعد از به دنیا آمدن پسرمان سر کار می روم؛ البته اگر بگذارد!
ماهچهره:فکر نکنم بگذارد. اینقدر پشت سرت گریه می کند که دلت نمی آید بروی. (خنده)
ابراهیم:با خودم به سر کار می برم (خنده) قرار است من پسرمان را سر کار ببرم و دستیارم باشد.
باز هم عاشقیم
ماهچهره:این قضیه که بعد از بچه دار شدن عشق بین زن و شوهر کم می شود و توجه و محبت زن بیشتر متوجه بچه می شود را خیلی شنیده ام ولی الان به عشق ابراهیم است که می توانم این بچه را داشته باشم و در وجودم احساسش کنم. همه اینها به خاطر بودن و عشق اوست که برای من هم شیرین و لذتبخش می شود.
ابراهیم:برخی از زوج ها هستندکه نمی توانند مسئولیت بچه دار شدن را به هر دلیلی قبول کنند چون واقعا مسئولیت سخت و سنگینی است، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ معنوی سخت است. آینده هم برای هیچ کس قابل پیش بینی نیست و همین موضوع هم تصمیم گیری درباره این اقدام مهم را سخت تر می کند. با اینحال خدا را صد هزار مرتبه شکر که درباره مسائل مادی شرایط را کمی آسان تر گرفتیم. هر دوی ما می دانیم که مسئولیت سنگینی بر روی دوشمان است و هدف مان این است که بچه مان را به نحو احسن بزرگ کرده و درست تربیتش کنیم. به نظرم برای بچه دار شدن باید ایثا رو از خودگذشتگی وجود داشته باشد تا این اتفاق میسر شود. قرار نیست باری به هر جهت پیش رویم.حتی ممکن است در این مسیر عشق و علاقه ای که بین زن و شوهر وجود دارد تقسیم شود که به نظرم طبیعی هم هست. من تا الان درگیر این موضوع نشدم اما فکر می کنم وقتی پای نفر سومی هم به وسط می آید، طبیعی است که توجه مادر یک مقدار به سمت او بیشتر شود.
ماهچهره:نه نمی شود، مطمئن باش. (خنده)
پسرمان به دنیا نیامده بازیگر شد
ابراهیم:اگر روزی فرزندمان بخواهد به شکل درست وارد دنیای هنر شود طبیعی است که مخالفتی با آن نداریم. دوست دارم اگر فرزندمان دلش خواست، آکادمیک وارد این حرفه شود و بخواند و یاد بگیرد. من برق صنعتی خواندم و رشته تحصیلی ام هیچ ربطی به سینما ندارد اما درباره کاری که می خواستم انجام دهم مطالعه کردم؛ بنابراین وقتی درباره کار که می خواهی انجام دهی مطالعه داشته باشی یا درسش را بخوانی تکلیفت روشن تر است.
ماهچهره:اتفاقا خیلی ها از ما می پرسند شما که زوج هنری هستید بچه تان هم بازیگر می شود یا نه؟ بچه ما نیامده فیلم اولش را بازی کرد. در فیلم سینمایی «هدیه» در شکم من جلوی دوربین رفت و اولین فیلمش را تجربه کرد.
ابراهیم:نقل قولی از یک بازیگر هالیوودی شنیدم که می گوید «برادرزاده ام با من زندگی می کرد. یک روز به خانه رفتم، به او گفتم تو باید فیلمبردار شوی. سال ها گذشت و او از من می پرسید چرا باید فیلمبردار شوم؟ دست او را گرفتم و سر صحنه بردم و گفتم همه آدم هایی که اینجا هستند و کار می کنند به دهان فیلمبردار نگاه می کنند تا ببینند او چه می گوید تا کارشان را انجام دهند. به همین خاطر به تو می گویم باید فیلمبردار شوی.» یک فیلمبردار کار سختی دارداما در عین حال به قول معروف حرفه باکلاسی است.
ماهچهره:اما من می گویم فیلمبردار که همه دستورها را داد، همه نگاه می کنند تا ببینند بازیگر چه می کند. (خنده)
ابراهیم:فیلمبردار به بازیگر می گوید خانم اینجا بایست یا آنجا…
ماهچهره:همین شد که ما با هم ازدواج کردیم دیگر. مدام به من گفت اینجا بایست، نور خوب است و از این حرف ها تا بالاخره با هم ازدواج کردیم.
امسال سه تا ماهی می خریم
ماهچهره:پسرمان در سال جدید به دنیا می آید و قدم او برای ما بهترین عیدی است. من و ابراهیم قبل از به دنیا آمدنش کلی برایش خرید کردیم. ما هر سال هفت سین می چینیم و من از این سنت ایرانی خیلی لذت می برم. تفاوتس فره هفت سین امسال ما با سال های قبل این است که امسال سه تا ماهی می خریم.