شهرام شکوهی با آلبوم مدارا توانست به پدیده ای جدید در این حوزه بدل شود، او در گفت وگویی از موسیقی در سال ۹۳ و ارتباط پدر و دختری اش حرف زد، ارتباطی که خودش به شدت درگیرش است و ناراحت از اینکه چرا به خاطر خواننده بودنش، درست نمی تواند وظایف پدری اش را انجام دهد.
مهم ترین اتفاق سال ۹۳ از دیدگاه شهرام شکوهی چه چیزی می تواند باشد؟
مهم ترین اتفاق موسیقی سال ۹۳ «بی اتفاقی» آن بود.
جدی؟ یعنی واقعا خودت هیچ اتفاقی را امسال حس نکردی؟
چندان نه؛ ولی شاید گزینه های تو به من کمک کند.
مثلا آلبومی که مدنظرت باشد و بخشی از علاقه تو را جلب کرده باشد و دوستش داشته باشی و احساس خوبی نسبت به آن پیدا کرده باشی.
من فکر می کنم توقع همه ما از موسیقی داخل کلا بالا رفته است. مثلا آلبوم هایی که می آید هیچ کدام آلبوم ضعیفی نیست و این واقعیت است ولی توقع بالا رفته است. هرکدام از آلبوم هایی که می آید، با بی تفاوتی و حتی در بعضی مواقع با کوبیده شدن توسط منتقدان و دوستان روبه رو می شود. شاید اگر هرکدام از اینها پنج سال پیش به صورت تکی بیرون می آمد، هرکدام می توانست اتفاق بزرگی در موسیقی ما باشد. الان احساس می کنم یکاتفاقی افتاده که از هر لحاظ که حساب کنیم نمی توانیم بگوییم که هیچ کدام از آلبوم ها ضعیف هستند و برای اینکه آلبوم ها یک «اتفاقی» بشوند، باید یک چیز عجیب و غریب باشند تا بتوان به آنها «اتفاق» گفت.
تو فکر می کنی ذائقه و سلیقه مخاطب پیشرفت کرده و رو به بالا شده است یا نه آرتیست های ما ضعیف شده اند؟ بالاخره یکی از این دو دلیل باید باشد.
آرتیست که ضعیف نمی شود. هر کدام از آلبوم های بچه ها را بخواهی، نسبت به آلبوم های قبلی شان مقایسه کنی ضعف و قوت ۱۰درصد یا ۲۰ درصد تقریبا در یک مقیاس است چون همه تقریبا تا یک حدود بسیاری راه خودشان را پیدا کرده اند و کسی نمی آید مثل قدیم به یکباره آلبومی در سبک راک بخواند و آلبوم بعدی را در سبک جاز و بلوز بخواند و در یک مدل دیگر کار کند. الان اکثر بچه ها به یک ثباتی رسیده اند. من فکر می کنم یک بخشی از آن مربوط به مخاطب است که توقعش بالا رفته است و بخشی از آن هم مربوط به این است که متاسفانه کمی بچه ها درگیر تکرار شده اند که کاملا طبیعی است. درآمدن از پیله شخصیت موسیقایی که هرکدام از بچه ها برای خودشان درست کرده اند، کمی سخت است و راه خیلی مطمئنی نیست.
دخترت کدام یک از آثارت را بیشتر از همه دوست دارد و می خواند. آیا کارهای تو را گوش می کند و دوست شان دارد؟
خب معمولا به اقتضای سنش کارهای شاد را بیشتر دوست دارد. حتی بعضی مواقع در کنسرت هایم هم خودش فیلم می گیرد و آنقدر بلند می خواند که صدای من معمولا محو می شود!
می خواهم درمورد رابطه ات با دخترت بپرسم. بهترین واکنشی که از دخترت درباره کارهای خودت دیده ای یا شنیده ای را بگو.
(به شدت می خندد. . . )
ازش کتک خوردی؟!
نه؛ داشتیم از اصفهان می آمدیم. من و خانواده ام با هم بودیم. داشت موسیقی یکی از خواننده های جدید را گوش می داد. گفت:«پدر. . . گفتم جانم؛ گفت:صدای خودت خیلی بهتراز اینهاست و اگه پیش من خونده بودی صدات خیلی بهتر بود. می گفت چرا فقط مثل هم اند قطعات شان؟» واقعیتش موقع برگشتن چیزی در ماشین نداشتم چون داخل ماشین موسیقی گوش نمی دهم. به خاطر اینکه خوابم گرفته بود داخل داشبورد ماشین جز سی دی این دوستان چیزی نداشتم. دخترم هفت سالش است و گفت:چرا همه اینها مثل هم است؟ من هم گفتم:باباجان بلاخره همین طوری است و همه آثار باید به نوعی مهر و امضای سازنده اش را داشته باشد. گفت:«اما اگه تو میخوندی بهتر بود!»
عمده دیالوگ ها و بحث هایی که بین تو و دخترت رد و بدل می شود، درمورد چه موضوعاتی است؟
یک مشکلی که برای همه ما خواننده ها هست، این است که خیلی فرصتی نداریم وظایف پدری مان را درست انجام بدهیم ولی تا جایی که بتوانم سعی می کنم برایش وقت بگذارم ولی با وجود این تلاش، فکر می کنم هنوز کم هست ولی حتی وقت هایی که خسته هستم یا فکرم درگیر هست اگه سوالی از من بپرسد یا بخواهد برایش نقاشی کنم، تا جایی که بشود به حرفش گوش می دهم و از کار خودم و فکری که ذهنم را مشغول کرده می گذرم و صرفا در همان لحظه هستم. خوب دختر عزیز دل پدر است دیگر.
برویم سراغ داستان های کاری مختص خودت. آلبوم دوم ات هم منتشر شد و بازتاب ها و واکنش های آن را هم در جامعه شاهد بودیم. حتی من در کنسرت هایت هم کاملا داشتم میزان همخوانی ها را رصد می کردم؛ کارهای تو در هر دو آلبوم تقریبا به یک میزان مورد استقبال قرار گرفته است. البته جز تراک «مدارا» که استثنا است و همچنان با فاصله رتبه اول است. شاید احساسی که خودت به آن داری و در اجراها هم شاهد آن هستیم باعث شده همچنان «هیت تراک» تو باشد. آیا به این فکر کرده ای که روزی قطعه ای داشته باشی و محبوبیت مدارا را هم رد کند؟
بحث قطعه نیست. یک جورهایی اگر بخواهم از بحث موسیقایی نگاه کنم، قطعه بهتر از مدارا هم دارم. «مدارا» یک جورهایی شبیه خود من است چون من با این تراک معرفی شدم و من را با این تراک می شناسند؛ نمایه های سبک و مدلی که در موسیقی آورده ام در همین تراک وجود دارد. مثلا تحریرهای طولانی آن؛ مخصوصا موقع اجرا این گونه نمی خوانم و همان طور که دیدی قسمت آخر آن را کاری می کنم که شاید خیلی در ایران نباشند که بتوانند این گونه بخوانند. البته تعریف از خود نباشد. این چیزها در این آهنگ باعث شده که مخاطب از آن لذت ببرد. من بچه که بودم پدرم کار ایرج و گلپا را دوست داشت و آلبوم های آنها را داشت.
من همیشه با وجود سن کم یادم می آید یکی از کارهای استاد گلپا بود که من با وجود بچگی تایم می گرفتم و حدود ۲۰ ثانیه تحریر پشت هم و چه چه میزدم و واقعا لذت می بردم. ما بعضی چیزها را دوست داریم چون خودمان هم می توانیم در آن قالب باشیم و بعضی چیزها را دوست داریم چون شاید نتوانیم آن کارها را خودمان انجام دهیم. مثلا یک ابرقهرمان را دوست داریم چون می تواند کاری کند که ما دوست داریم ولی نمی توانیم انجام دهیم ولی از طرفی یکسری شخصیت ها را در فیلم ها دوست داریم به خاطر اینکه شبیه خودمان هستند؛ با همان نقطه قوت ها و ضعف های خودمان.
تو خودت «شهرام شکوهی مدارا» را بیشتر دوست داری یا «شهرام شکوهی انگیزه» را؟
مدارا.
* یعنی آن فضاها بیشتر باب میل ات است؟
مسلما. اگر یادت باشد اوایلی که باهم صحبت کردیم، ما مشکل مان یک مسئله است؛ مسئله این است که چون مارکت ضعیفی داریم خواننده های ما نمی توانند سراغ خاص خواندن بروند. من اگر بخواهم صرفا به علایق موسیقایی خودم نگاه کنم، بیزینسم کلا معطل می شود ولی در آمریکا هر خواننده ای بازار خودش را دارد و همیشه در حیطه تخصصی خودش کار می کند. همان طور که خواننده و نوازنده کلاسیکش این کار را می کند، خواننده جاز و پاپ و راک هم در حوزه خودشان می توانند کار کنند. چرا؟ چون از نظر مالی تامین هستند ولی من اگر بخواهم به سلیقه خاص خودم کار کنم ممکن است در کارهایم آهنگ شش و هشت نداشته باشم و اگر آهنگ شش و هشت نداشته باشم ممکن است کنسرت هایم افت کند. درواقع ما باید مخاطب جدید جذب کنیم و از ۱۹ اسفند ۹۱ که اولین اجرای رسمی من در تهران بود، طی دوسال در تهران ۸۰هزار قطعه بلیت به فروش رفته است حالا بگذریم از اینکه تقریبا تمام شهرستان ها هم رفته ایم حتی بعضی ها را چندبار. اگر بخواهم کامل حساب کنم تقریبا ۲۰۰هزارنفر طرفدار در کنسرت های من آمده اند.
اگر من بخواهم نصف آنها را راضی کنم که مجددا به کنسرت های من بیایند، نمی توانم فقط صرفا به سیستم آهنگ مدارا کار کنم. من در همان آلبوم مدارا تکلیف خودم را با موسیقی پاپ معلوم کرده ام و مشخص کرده ام که می خواهم کار کنم و کنسرت بگذارم. بنابراین کار هاوس می خوانم که «دلم خونه» را خواندم؛ کار شش و هشت می دهم که کار «دلبری از تو» و «می میرم می میرم» بوده؛ از طرفی کار معنایی هم می دهم که آهنگی مثل «گل خار» و «اسیری» بود؛ کار سنگین تر هم انجام می دهم مثل «مدارا» و «دل دیوونه». درواقع کاری کردیم که دست خود را نبندیم و روزی اگر خواستیم در آلبوم مان کار شاد انجام دهیم نگویند که متوجه شدند کار سنگین جواب نمی دهد و سبک شان را عوض کردند. از اول تکلیف مان را معلوم کردیم و از همان ابتدا خودمان را در رودخانه غرق کردیم.