بیوگرافی و زندگینامه بهروز بقایی
- نام:بهروز
- نام خانوادگی:بقایی
- تولد:۱۳۳۲
- محل تولد :تهران
- همسر:پرستو گلستانی(همسر سابق)
- فرزند:بهرنگ بقایی
بهروز بقایی
بهروز بقایی در سال ۱۳۳۲ در محله عشرت آباد تهران به دنیا آمد. دوران دبستان و دبیرستان را در رودسر، هرزویل و رشت گذراند. پس از دریافت دیپلم برای تحصیل در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر در دانشکده هنرهای دراماتیک به تهران رفت. او پس از ورود به صحنه حرفه ای تئاتر وارد تلویزیون و سینما شد. بقایی فعالیت خود در زمینه تاتر را با نمایش «لبخند با شکوه آقای گیل» اکبر رادی در سال ۱۳۵۲ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۹ با فیلم سینمایی «تاریخ سازان» (به کارگردانی هادی صابر) فعالیت سینمایی خود را نیز آغاز کرد. بقایی همچنین دانش آموختهٔ بازیگری و کارگردانی دانشگاه هنر در سال ۱۳۵۷ و همسر سابق پرستو گلستانی (بازیگر) است.بقایی همواره همکاری نزدیکی با بیژن بیرنگ و مسعود رسام دارد که از آنجمله می توان به مجموعه تلویزیونی همسران، «سرزمین سبز»، «قطار ابدی» و «سیب خنده» (مجموعه طنز برای کودکان) اشاره کرد. از آخرین فعالیت های تلویزیونی وی می توان کارگردانی سری دوم مجموعه «بازهم زندگی» را نام برد. وی همچنین در یکی از قسمت های سری نخستین این مجموعه با عنوان «جناب مستطاب آشپزی» با شرکت نجف دریابندری و همسرش «فهیمه راستکار»، به موضوع کتاب مستطاب آشپزی (نوشته نجف دریابندری) می پرداخت در یک گزارش طنز به کندوکاو در آبگوشت فروشی های تهران پرداخت.بهروز بقایی برای کودکان دیروز یک جور نوستالژیک به حساب می آید. او خاطرات خوشی را برای آنها به جای گذاشته است. از دنیای شیرین گرفته تا دنیای شیرین دریا و جور دیگری باید دید.
ازدواج وفرزند
بهروز بقایی همسر سابق پرستو گلستانی است.بقایی یک پسر هنرمند به نام بهرنگ دارد. او هم نقاش خوبی است و هم موسیقی را به خوبی می شناسد. آنها دنیای جالبی دارند بهرنگ می گوید پدرم هنوز مثل یک پسر بچه شیطان است و بهروز بقایی از اینکه پسرش یک هنرمند است، احساس غرور می کند.
بیوگرافی و گفتگو باپسر بهروز بقایی
بهرنگ بقایی متولد ۱۳۶۰ است. او در دانشگاه آزاد در رشته نقاشی تحصیل کرده است. علاوه بر نقاشی به حرفه موسیقی هم اشراف دارد و تا به حال موسیقی تئاترهایی مانند خشکسالی و دروغ (محمد یعقوبی) زمستان ۶۶، نوشتن در تاریکی و… را ساخته است. وی در آلبوم های علیرضا قربانی و همایون شجریان به عنوان نوازنده حضور داشته است.در دوران کودکی به موسیقی علاقه مند شدم و در کلاس های مختلفی شرکت کردم و کم کم علاقه ام به این کار بیشتر و بیشتر شد تا جایی که برای خودم یک ساز تخصصی انتخاب کردم.ازآنجایی که خانواده ما به سازهای ایرانی علاقه زیادی داشتند، من هم تار را انتخاب کردم و به نظرم ساز اصیلی است.یادم می آید سال ۶۷ برای دیدن تئاتر مرداویج به کارگردانی آقای بهزاد فراهانی به تئاترشهر رفته بودیم. وقتی آنتراکت اعلام شد من به اتفاق بابا در محوطه تئاترشهر مشغول قدم زدن شدیم و بعد یکسری آدم قد بلند (البته برای من که کودک بودم قد بلند به نظر می رسیدند) به طرف ما آمدند و با بابا مشغول صحبت شدند و دائم می گفتند، واقعا این پسر تو است؟ تعجب آنها برای من خیلی جالب بود.به نظرم بابا شبیه پیانو است.
چون پیانو چند وجه دارد؛ هم رمانتیک است و هم شنیدنی و گاهی هم همراه با خروش. البته منظورم از خروش عصبانیت نیست بلکه منظورم پویایی و قدرت آن است.فکر می کنم بهترین خاطرات من با پدرم در تئاترشهر شکل گرفته است.چون در آن سال ها که من کودک بودم، حسابی مشغول کار بودند و من هم بیشتر بابا را سر صحنه تئاتر می دیدم. یادش بخیر چقدر با هم شلغم پخته می خوردیم.دوست نداشتم شغل پدرم را ادامه دهم چون با سختی های این کار از نزدیک آشنا بودم و می دیدم بازیگری کار طاقت فرسایی است.
به هر حال کششی نسبت به این شغل نداشتم و بیشتر ترجیح می دادم مخاطب جدی سینما و تئاتر و تلویزیون باشم.بهترین هدیه ای که از پدرم گرفتم یک مجسمه گچی سفید که حالت یک فرد را روی سن در حال تعظیم نشان می دهد. هنوز هم این مجسمه را دارم.پدرم روی درس خواندنم خیلی سختگیر نبودند اما پیگیر درس هایم می شدند اما نه به این شکل که تحت فشارم بگذارند.با پدرم رشت زیاد رفته ام. چون زادگاهشان است ضمن اینکه باید بگویم پدرم بسیار آدم خوش سفری است و در راه هر سربازی را که ببیند سوار می کند، چون خودش سربازی نرفته! یک بار هم وقتی در دانشگاه سوره اصفهان تدریس می کردند با هم به اصفهان رفتیم که این سفر هم بسیار برایم دلنشین بود.او میگوید:توصیفم از پدرم یک پسر بچه شیطان که از در و دیوار بالا می رود و نمی تواند یک جا بنشیند. او دید اجتماعی بالایی دارد و هنوز که هنوز است دوست دارد آزمون و خطا کند.
زندگینامه بهروز بقایی بازیگر
زندگی خانوادگی بهروز بقایی
بهروز بقایی می گوید:پدر من در یک شرکت فرانسوی کار می کردند و مدیر تدارکات بودند و من گاهی همراهشان به انبار چوب بری می رفتم و حسابی برای خودم بازی می کردم.هر زمان که پول می خواستیم از پدر یا مادرمان دریافت می کردیم. فقط یادم است یک بار در مدرسه در بازی فوتبال برنده شدم و پدرم به همین مناسبت یک دوزاری به من دادند که از این بابت حسابی خوشحال شده بودم.پدرم بسیار روی ادبیات و خطاطی حساسیت و خودشان هم خط بسیار زیبایی داشتند. همین طور از بین همه درس ها، انشا برایشان اهمیت زیادی داشت. البته ناگفته نماند که در گذشته بچه ها خودشان درسشان را می خواندند و مثل امروز نیازی نبود که والدین خودشان را برای درس خواندن بچه ها آزار دهند. پدرم بسیار آدم منطقی ای بودند. مثلا وقتی من از رشته راه و ساختمان انصراف دادم و رشته هنر را انتخاب کردم نه تنها معترض نشدند بلکه راهنمایی ام هم کردند. پدرم هرگز ما را به انجام کاری مجبور نمی کردند و کاملا حق داشتیم که در مورد آینده مان خودمان تصمیم بگیریم. تنبیه پدرم فقط یک بار در زندگی ام اتفاق افتاد آن هم به این دلیل که بازیگوشی می کردم و خواهرم را در خیابان لاله زار گم کردم. پدرم بسیار از این کار من عصبانی شدند و یک سیلی توی صورتم زدند؛ این اولین و آخرین تنبیه من توسط پدر بود.با پدرم تخته نرد زیاد بازی می کردیم، کتاب ادبی زیاد می خواندیم و خطاطی می کردیم. با هم مسافرت هم می رفتیم بسیار هم لذت بخش بود به خصوص وقتی اطراف شمال را با هم می گشتیم.آرامش روانی ام را که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و خدا را شکر می کنم که چنین ثروت بزرگی از پدرم برایم به یادگار مانده است.
احساس او از پدر شدنش
وقتی به من اطلاع دادند که پسرم به دنیا آمده در سفر بودم ولی خیلی زود خودم را رساندم. وقتی رسیدم بیمارستان، گیج بودم.
آشپزی بهروز بقایی
به خصوص با غذاهایی که با پیاز و قارچ درست می شوند به خوبی آشنایی دارم.
بیماری بهروز بقایی
بهروز بقایی در شامگاه روز دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸ قبل از حضور در اجرای نمایش «هملت با سالاد فصل» دچار عارضه قلبی شد و در بیمارستان بستری شد. او قبل از ورود به تماشاخانه سنگلج دچار سکته قلبی و مغزی شد که بلافاصله بعد از این اتفاق به بیمارستان شماره ۲ انتقال داده شد. اما به دلیل کمبود امکانات بیمارستان به بیمارستان جم انتقال داده شداو در این باره می گوید:اتفاقا پسرم هم همراهم بود… مادرم هم بود. تا نزدیک های تهران خیلی خوب بودم اما کم کم دیدم حالم دارد بد می شود. به پسرم گفتم گوشه ای نگه دار یک کم جایمان را عوض کنیم.نه، پسرم پشت فرمان بود ولی یک دفعه احساس کردم اختیار دست هایم را ندارم و حالم بهم ریخته ولی شانسی که آوردم این بود که درست نزدیک یک اورژانس جاده ای این اتفاق برایم افتاد.البته دو تا از خواهر هایم پرستارند و واقعا حضور آنها در بهبودم بسیار خوب و موثر بود.
عکس قدیمی فرهاد بشارتی و بهروز بقایی
مکث چند ثانیه ای در آن دنیا
یکی از زیباترین، شریف ترین، رنگین ترین و گرامی ترین جاهای جهان بودم، باورتان می شود؟ من داشتم خودم را روی زمین می کشیدم که بروم از این جهان، حتی اینقدر مشتاق رفتن بودم که در همان حالت ناخودآگاه دست انداختم که سرم و وسایل پزشکی را از خودم جدا کنم که زودتر بروم. اصلا همه اینها در چند صدم ثانیه اتفاق افتاد ولی برای من یک چیز ناب و زیبا بود. می خواستم بکنم از این دنیا و بروم؛ خیلی زیبا و عجیب و غریب بود، این چیزی بود که در دنیا عجیب بود.نه اصلا. فقط داشتم ترغیب می شدم که بروم آنجا. باغ و رنگین کمان و اینها بود. دیوار قشنگی، همه چیز باهم. به شما بگویم که آن طرف خبرهای خوبی است، نمی دانم چی بود، یک چیزی بود، فضایی که می کشید آدم را.
جایگاه بقایی درسینما
او درباره جایگاهش در سینما می گوید:چرا باید همیشه گلایه داشته باشم؟ من راضی ام! همینی است که هست! چیکار کنم؟ وقتی کفش می پوشیم باران می آید توی کفشم! جای گله ای نیست!
علت جدایی از برنامه خندوانه
بقایی در توضیح دلایل جدایی اش از برنامه «خندوانه» گفت:طی این مدت در برنامه «خندوانه» با آیتم سفرنامه بوده ام اما به دلیل این که خودم در آینده برنامه ای برای گروه کودک و نوجوان در شبکه دو سیما خواهم داشت در سری جدید «خندوانه» حضور ندارم.بقایی در مورد اولین کار خود با رامبد جوان توضیح داد:اولین همکاری من با رامبد در افتتاحیه شبکه پنج سیما بود. برنامه ای با نام «نوعی دیگر» که رامبد جوان برای اولین بار در آنجا به هنرنمایی درصحنه پرداخت. من هم بعد از مدتی تاخیر کار مجددم را با رامبد جوان داشتم به گونه ای دیگر با رامبد بی حساب شدم.وی از میزان علاقه اش به رامبد جوان می گوید:رامبد را خیلی دوست دارم و به نظرم او پسر خوبی است. به اضافه این احساس تعلق خاطری که به هم داریم به این دلیل است که شروع کارمان در تلویزیون با هم بود. هر برنامه ای که در تلویزیون ایران روی آنتن می رود خودم را در نقاط قوت و ضعف آن مسئول می دانم و به خودم می گویم باید در انجام کارهایی که دارم حساسیت بیشتری به خرج بدهم.وی از ویژگی های کارکردن با رامبد جوان به گفت:او برای ایجاد انرژی در مردم سعی مستمر دارد و این کار از قوانین کلی اوست. رامبد را خیلی دوست دارم و برایش احترام زیادی قائلم. او همیشه پیگیر مسیری که ادامه می دهد، است. قطعا اگر کار کردن با رامبد جوان برایم خوشایند نبود با او همکار ی نمی کردم.
بهروز بقایی بازیگر
گزیده فعالیت های هنری
تئاتر
• «لبخند با شکوه آقای گیل»، بازیگر (۱۳۵۲)
• «تنها راه ممکن»، بازیگر (علا محسنی)
فیلم های کوتاه
• عرض حال (فرزانه حیدرزاده، ۱۳۶۹)
سینما
• سیب و سلما (۱۳۸۹)
• یک وجب از آسمان (۱۳۸۷)
• هفت سنگ (۱۳۷۶)
• پاییز بلند (۱۳۷۲)
• پرواز پنجم ژوئن (۱۳۶۸)
• شناسایی (۱۳۶۶)
• تاریخ سازان (۱۳۵۹)
بیوگرافی behrouz baghai
تلویزیون
- ۱۳۹۴ خندوانه رامبد جوان
- ۱۳۸۹ تله فیلم «آذر، پایان پائیز» سعید ابراهیمی فر
- ۱۳۸۸ به کجا چنین شتابان ابوالقاسم طالبی
- ۱۳۸۶–۱۳۸۷ بزرگمرد کوچک مسعود رسام
- ۱۳۸۵ توی گوش سالمم زمزمه کن محمد رحمانیان
- ۱۳۸۴ نیمکت محمد رحمانیان
- ۱۳۸۳ غنچه و خال جون کوکب بهروز بقایی
- ۱۳۸۲ دیروز، امروز، فردا مسعود شامحمدی
- ۱۳۸۲ کارگران پرستو گلستانی
- ۱۳۸۱ حیات خلوت اسدالله ایمن
- ۱۳۸۱ توپ گرد بهروز بقایی
- ۱۳۸۰ تازه چه خبر همسایه؟ بهروز بقایی امیر سمواتی
- ۱۳۷۹–۱۳۸۰ دوستانه محمد رحمانیان
- ۱۳۷۹ نوروزی ها بهروز بقایی
- ۱۳۷۹ مثل زندگی بهروز بقایی
- ۱۳۷۹ داستان های نوروز مرضیه برومند
- ۱۳۷۸–۱۳۷۹ قطار ابدی رضا عطاران بهروز بقایی فرهاد آئیش
- ۱۳۷۲–۱۳۷۸ پائیز بلند منوچهر عسگری نسب
- ۱۳۷۸ آقای حسابی بهروز بقایی
- ۱۳۷۸ شب روباه همایون اسعدیان
- ۱۳۷۷ دنیای شیرین دریا بهروز بقایی
- ۱۳۷۶–۱۳۷۷ هفت سنگ عبدالرضا نواب صفوی
- ۱۳۷۶ سیب خنده رضا عطاران
- ۱۳۷۵ خانواده رضایت حمید امجد مازیار میری
- ۱۳۷۵ دنیای شیرین بهروز بقایی
- ۱۳۷۵–۱۳۷۶ تهران ۱۱–۵۹۵ ج ۴۸ مرضیه برومند
- ۱۳۷۵ تله تئاتر «توراندخت» رضا کرم رضایی
- ۱۳۷۵ نوعی دیگر بهروز بقایی
- ۱۳۷۵ خانهٔ سبز بیژن بیرنگ مسعود رسام
- ۱۳۷۵ ماه مهربان بهروز بقایی
- ۱۳۷۴–۱۳۷۵ دزدان مادربزرگbمهدی صباغ زاده
- ۱۳۷۳ همسران بیژن بیرنگ مسعود رسام
- ۱۳۷۳ تله تئاتر «شاهدی برای تعقیب حسن سطحی
- ۱۳۷۳ تله تئاتر «دشمن مردم» رکن الدین خسروی
- ۱۳۷۳ تله تئاتر معمای یک قتل حسن فتحی
- ۱۳۷۲ تله تئاتر «فیزیک دان ها رضا کرم رضایی
- ۱۳۷۲ قصه های بابا کاظم بلوچی
- ۱۳۷۰ تله تئاتر «واریتهٔ آمریکایی محمد رحمانیان
- ۱۳۷۰ فراموشخانه (فراماسونری) عبدالرضا نواب صفوی
- ۱۳۶۹ عطر گل یاس بهمن زرین پور
عکس بهروز بقایی
- ۱۳۶۹ آلبوم خانوادگی محمد رحمانیان
- ۱۳۶۶ تله تئاتر «مبارزان کازبا» جمشید جهان زاده
- ۱۳۶۳–۱۳۶۶ کوچک جنگلی بهروز افخمی
- ۱۳۶۵ تله تئاتر «تفنگ و شاخه زیتون» نادعلی همدانی
- ۱۳۶۵ نهضت های آزادی بخش اسماعیل شنگله
- ۱۳۶۴ تله تئاتر «آسانسور» رسول نجفیان
- ۱۳۶۴ تله تئاتر «خانه سالمندان» رکن الدین خسروی
- ۱۳۶۴ تله تئاتر «گل یاس» محمود استادمحمد
- ۱۳۶۴ تله تئاتر «عروسک ها» جمشید اسماعیل خانی
- ۱۳۶۴ تله تئاتر «منبع موثق» مهدی تقی نیا
- ۱۳۶۳ تله تئاتر «مرگ دستفروش» اکبر زنجانپور
- ۱۳۶۳ سربداران محمدعلی نجفی
- ۱۳۵۴ ۱۳ نمایش برای کودکان فریده صابری
عکس های بهروز بقایی
کارهای و فیلم های بهروز بقایی
نمایشگاه نقاشی بهروز بقایی
نگار جواهریان و بهروز بقایی