اختلاف نظر فرهاد مدیری و پدرش
فرهاد مدیری آهنگسازی می کند و در سریال قهوه تلخ نیز در قسمت ساخت و انتخاب موسیقی حضور داشته است و با پدرش مهران مدیری همکاری می کند که در ادامه گفت و گویی خواندنی با فرهاد مدیری را می خوانید.
در تیتراژ قهوه تلخ در قسمت ساخت و انتخاب موسیقی نام فرهاد مدیری آمده. ساخت موسیقی که عین آهنگسازی است. ولی انتخاب موسیقی دقیقا چیست؟
ببین در قهوه تلخ ۸۱ درصد کار موسیقی، انتخابی است و شاید ۲۱ درصد ساخت باشد. بافت موسیقی بخش ساخت، ایرانی است. غیر از موسیقی هایی که مربوط به حضور نیما زند کریمی در زمان حال در دو فصل اول می شود، بعد از آن همه ساخت ها، موسیقی ایرانی بوده. ولی انتخاب ها از هر سبکی صورت گرفته. کلاسیک، راک، جز، بلوز و حتی سنتی.
چطور این موسیقی ها را انتخاب می کنی؟ مثلا ما سکانسی را می بینیم که در آن از موسیقی راک استفاده شده و در سکناس دیگری از موسیقی سنتی. این انتخاب ها بر چه معیاری است؟ یعنی چطور تشخیص می دهی که در اینجا باید از راک استفاده شود یا سنتی؟
قبل از اینکه به این سوال جواب بدهم، باید ببینیم، اصلا چرا انتخاب موسیقی! اعتقاد من بر این است که امروزه در ایران، مردم بیشتر از اینکه نیازداشته باشند کار موسیقی من یعنی فرهاد مدیری را بشنوند، نیاز دارند موسیقی خوب بشنوند. من اگر کارهای خودم را ساخته بودم و آزمون و خطایی هم انجام داده بودم و بعد آهنگ ها را روی کار می ریختم، کمکی به آدم های غیر از خودم نکرده بودم. ولی در جامعه ای که زندگی می کنیم، آدم ها اساسا موسیقی خوب نمی شنوند.
پس یکی از دلایلی که باعث شد برای قهوه تلخ از انتخاب موسیقی استفاده کنید تا ساخت، این بوده که می خواستید گنجینه موسیقایی مردم را بالا ببرید. نه؟
بله. من خودم ۱۱ سال است که انواع موسیقی ها را گوش می کنم. ولی مردم عام ما نه در تلویزیون و نه در رادیو و نه در رسانه های دیگر معمولا موسیقی خوب گوش نمی دهند. در قهوه تلخ، چون کاری است که مردم در خانه نگاه می کنند و درصد بیننده زیادی دارد، جای خوبی بود که کمی سلیقه مردم را جا به جا کرد. جایی برای نشان دادن چیزهای خوب به مردم و البته رساندن موسیقی خوب به گوششان. اینجاست که ضرورت انتخاب آهنگ بیش از ساخت آن به چشم می آید.
حرف آخر در این کار را چه کسی می زند؟ یعنی ان قلت هایی روی انتخابی که کردی آورده می شود؟ مثلا از طرف تدوینگرها، کارگردان و…؟
من انتخاب هایم را انجام می دهم و بابا هم به عنوان کارگردان کار می بیند. یا قبول می کند یا می گوید خوب نیست و باید عوض شود.
چقدر این اتفاق می افتد؟
خیلی کم پیش آمده. آن هم برای اوایل کار بوده. ولی الان دیگر خیلی وقت است که این اتفاق نیفتاده.
شاید این نزدیک بودن نگاهتان، برمی گردد به این نکته که تو و کارگردان، یعنی مهران مدیری ارتباط خانوادگی دارید و به هر حال سلیقه و ذهنیتتان شبیه به هم است.
نه. نگاهمان یکی نیست.
یعنی با آقای مدیری مشترکاتی در حوزه موسیقی نداری؟
چرا اتفاقا خیلی مشترکات داریم. ولی در بعضی چیزها اصلا مشترک نیستیم. هم من و هم پدر تا یک جایی جلو آمده ایم و در نقطه ای با هم به تفاهم رسیده ایم. این دیگر خیلی وقت ست که از طرف من رعایت می شود. برای همین هم دیگر مشکلی نداریم. یک موضوع خیلی جدی دیگر هم درباره انتخاب موسیقی برای قهوه تلخ وجود دارد. اینکه کمدی اصلا یک موضوع شوخی نیست. کمید یک موضوع کاملا جدی است. کمدی خیلی کار سخت و پیچیده ای است. آدم ها فکر می کنند که یک عده ای نشسته اند دور همدیگر و همان شوخی های معمول خودشان را می کنند و تمام. این اتفاق همانی است که ما در فیلم های سوپرمارکت هایمان می بینیم. اما واقعا کمدی این نیست. اینقدر مسخره نیست. آدم هایی که به این شیوه کار می کنند، دارند به شعور آدم ها توهین می کنند.
قبل از قهوه تلخ چه کار دیگری در این زمینه کرده بودی؟
من در مرد دو هزار چهره هم دقیقا همین کار انتخاب موسیقی را می کردم. سر آن هم این ایراد را می گرفتند که چرا روی کار، موسیقی جدی گذاشته اید.
باتوجه به اینکه پدر، بیشتر در حوزه تصویر، یعنی سینما و تلویزیون فعالیت حرفه ای دارد، چطور شده که تو این قدر به صورت حرفه ای به موسیقی گرایش داری؟ یعنی همان قدر که تصویر برای پدرت، حوزه ای تخصصی است، موسیقی برای تو تخصصی شده. چیزی که برای بابا بیشتر جنبه تفننی دارد.
من از اول راهنمایی به هنرستان و رشته موسیقی رفتم و سه سال ساز ابوا زدم. یک ساز باید که شبیه ساز کلارینت است. سه سال دبیرستان هم پیانو زدم و آهنگسازی خواندم. بنابراین از همان ابتدا با موسیقی دمخور شدم.
یعنی ابوا و پیانو، سازهای تخصصی ات هستند؟
نه. بعد از سه سال راهمنایی، دیگر ابوا نزدم. حتی پیانو را هم دیگر آن قدر جدی نگرفتم. گرچه الان می زنم ولی بعد از دبیرستان، آهنگسازی برایم مهم شد.
اصلا ساز تخصصی هم داری که حرفه ای اش باشی؟
کار من خیلی بامزه است. مسیر جالبی دارد. اول ابوا می زدم. بعد هم پیانو که برای آهنگسازی باید آن را می زدم. الان دو سال است که آواز کلاسیک می خوانم.
صدای تو بهتر است یا صدای پدر؟
(می خندد) نمی دانم.
با شناختی که از صدای پدر داری، فکر می کنی تو بهتر آواز کلاسیک می خوانی یا پدر؟
بابا که آواز کلاسیک نمی خواند و نمی خواهد این کار را هم بکند (حالا چه کاریه؟!) ولی کلا همه با هم صدایمان خوب است. کلا خانواده پدری صدای خوبی دارند.
این علاقه به موزیک از کجا آمد؟
از بچگی بود. به هر حال در خانه ما همیشه صدای موزیک خوب بود. بابا، خدا را شکر موزیک خوب گوش می داد. عمو هم به طور کل اهل موزیک بود و همین ها باعث شد که من هم به موزیک علاقه مند شوم. نمی خواهم حرف گنده بزنم. اما آدمی که از بچگی موزیک خوب گوش داده با آدمی که از بچگی موزیک گوش نداده، خیلی فرق دارد. به هر حال تاثیر هرچند کوچکی روی زندگی دارد.
در مرد دو هزار چهره به دلیل اینکه اولین تجربه کاری ات با پدر بود، اختلاف نگاه هم داشتید؟
نه خدا را شکر. اختلاف نگاه نداشتیم و به هر حال بعد از مرد دو هزار چهره، نگاهمان نزدیک شده بود. بچه های قهوه تلخ هم کار انتخاب موزیک را دوست داشته اند و به من روحیه می دهند. مخصوصا قسمت های آذری کار را.