زندگی مشترک را طبق الگوهای والدینتان نسازید!
طبق الگوهای والدینتان زندگی نکنید
وارد شدن به زندگی مشترک اصولی دارد که اگر آنها را ندانید ممکن است با شکست مواجه شوید و یا رنگ آرامش را در زندگی نبینید . زندگی کردن به شیوه والدین و طبق الگوهایی که والدین ما در زندگی پیاده میکردندند نمیتواند ضامن خوشبختی ما باشد زیرا انسان ها با هم متفاوت هستند و در خانواده های مختلفی تربیت شده اند و فرهنگی متفاوت دارند.
درست است که ما بیشتر از مادران مان درس خوانده ایم و زندگی اجتماعی پررنگ تری داشته ایم، اما بسیاری از ما، هنوز راه و رسم درست زندگی کردن را نمی دانیم.
گاهی می خواهیم با کپی کردن از زندگی مادرانمان یا زنان دیگر، کار خود را راحت کنیم و گاهی هم فکر می کنیم با امضای عقدنامه، وارد یک مسابقه یا یک معادله بیش از حد پیچیده می شویم، اما زندگی نه میدان جنگ است و نه بازار رقابت. بخواهیم یا نخواهیم باید بپذیریم که دوره و زمانه عوض شده و بیشتر قانون های نانوشته زناشویی هم تغییر کرده است، اگر نمی خواهید از موج این تغییرات جا بمانید و به دنبال یک زندگی آرام و موفق هستید، در ادامه این مطلب با ما باشید.
زندگی طبق الگوی والدین درست نیست
یادگیری روابط متقابل در یک خانواده خیلی نامحسوس اتفاق می افتد. شما الگوهایی را فرامی گیرید که در ذهنتان به عنوان الگوهای ثابت خانوادگی به حساب می آیند. در مقابل اگر فردی به دور از خانواده و فرضا در یک پرورشگاه بزرگ شده باشد، هیچ الگویی از خانواده ندارد و ممکن است به همین دلیل شیوه ارتباط برقرار کردنش با همسر، بیشتر شبیه همزیستی های پرورشگاه باشد تا تعامل های در هم تنیده خانواده.
با تمام این ها، نمی شود انتظار داشت که الگوهای والدینتان را به طور کامل در زندگی خود پیاده کنید. هر الگویی نواقصی دارد و مهم تر از آن، شما دو نفر باید سعی کنید الگویی بسازید که با روحیات و شخصیت و شرایط هر دو نفرتان سازگاری داشته باشد.
سعی کنید در زندگی طبق الگوهای خودتان و همسرتان پیش بروید
اگر همسر شما در خانواده ای مردسالار بزرگ شده و شما در خانواده ای منطق سالار، باید سعی کنید میانه ای بین این دو الگو را پیشه کنید. در واقع یکی از اولین قوانین زندگی مشترک، داشتن استقلال است؛ یعنی وقتی دختر و پسری در جریان خواستگاری با شناخت نسبی یکدیگر را انتخاب می کنند به طور طبیعی بر اساس نقاط مشترکی که بینشان وجود دارد به هم علاقه مند می شوند و تصمیم می گیرند زندگی مشترک را با یکدیگر آغاز کنند. زندگی ای سوای زندگی خانوادگی که تا به حال داشته اند.
قرار نیست زن و شوهرهای جوان، زندگی جدید را مطابق شیوه والدینشان و در زمان تجرد خودشان ادامه دهند و مانند والدین خود زندگی مشترکشان را بسازند بلکه زندگی مشترک آن ها، زندگی سومی است که مانند هیچ کدام از ۲ زندگی قبلی نیست
بعد از شروع زندگی بتدریج شناخت زن و شوهر از یکدیگر عمیق تر می شود و با توجه به اینکه شرایط محیطی و تربیتی متفاوتی داشته اند، طبیعتا ساختارهای متفاوت در خصوصیات اخلاقی، آداب، عادت ها و سبک زندگی خواهند داشت و لازم است که پس از آن با یک تعامل مثبت در زمینه حل تدریجی این اختلاف ها در طول زندگی به تفاهم برسند و زندگی مستقل خویش را متفاوت با آنچه در گذشته داشته اند، شکل دهند.
به زبان ساده تر قرار نیست زن و شوهرهای جوان، زندگی جدید را مطابق شیوه والدینشان و در زمان تجرد خودشان ادامه دهند و مانند والدین خود زندگی مشترکشان را بسازند بلکه زندگی مشترک آن ها، زندگی سومی است که مانند هیچ کدام از ۲ زندگی قبلی نیست و حتی ممکن است در دنیا نمونه دیگری نداشته باشد چون تمام انسان ها با یکدیگر تفاوت دارند و هر خانواده جدیدی با دو رکن زن و شوهر شکل می گیرد و می تواند خانواده بی نظیری باشد.
بنابراین لازم است هرکدام از زن و شوهر ها با شرایط همسرشان و توجه به خواسته های او مسیر زندگی را آغاز کنند و با درک نیازهای همسرشان تا حد معقول نسبت به آن ها تمکین داشته باشند و سعی کنند پاسخگوی نیازهای همسرشان باشند تا این عوامل باعث هماهنگی بیشتر آنان شود.
در این بین والدین هم بایدتا حد امکان فرزندانشان را پس از ازدواج به حال خود بگذارند و به آن ها اجازه دهند روی پاهای خودشان بایستند و زندگی مستقلشان را اداره کنند. اما هر از گاهی در تصمیم گیری های مهم و با درخواست فرزندانشان به آن ها کمک کنند.