الناز حبیبی که با نقش اصلی سریال دردسرهای عظیم دوباره دیده شده، یکی از آن دخترهایی که لبخند فراموشش نمی شود و یاد گرفته با حال خوش می تواند زندگی بهتری داشته باشد. در ادامه گفتگوی الناز حبیبی بازیگر سریال دردسرهای عظیم را میخوانید.
با «دردسرهای عظیم» حسابی دیده شده ای. خیلی ها کاراکترت را دوست داشته اند و البته حال و هوای طنز سریال هم به موفقیتت کمک کرده. این هوشمندی تو بوده یا کارگردان یا نویسنده که شخصی ات «بهار» دیده شود و در عین حال یک کاریکاتور نباشد؟
وقتی این نقش را پذیرفتم، چندان ابعاد و مختصات شخصیت بهار مشخص نبود ولی در طول کار رفته رفته به زیر و بم آن رسیدیم. تمام کارهایی که کارگردان می خواست، انجام می دادم. به هر حال اشراف کارگردان به متن، بهترین کمک را به من می کرد تا بیشتر و بهتر بتوانم به شخصیت نزدیک شوم.
این خطر وجود داشت که نقش بهار به کاریکاتور تبدیل شود و خنثی کردن این خطر خیلی کار سختی بود اما تجربه کارهای قبلی به کمک من آمد. تلاش کردم که در این کار ادا درنیاورم. در همه کارهایی که بازی می کنم، واقعی بودن را رعایت می کنم. فکر می کنم این شرط مهمی برای باورپذیر شدن است.
اصولا بازی در چه نوع کاری هیجان زده ات می کند؟ کارهای طنز یا جدی؟
دوست دارم کارهای خوب بازی کنم. خیلی برایم فرقی ندارد. چیزی که برایم مهم است همکاری با کارگردان و تهیه کننده خوب است. اصولا از بازی در کارهای خوب انرژی مثبت می گیرم و این انرژی مثبت برای من بیش از هر چیزی در کارهایم مهم است.
تعریفت از انرژی مثبت چیست؟
انرژی مثبت از نظر من رابطه مستقیمی با تصمیم به دوست داشتن دارد. من هر جای جدیدی وارد و با هر آدم تازه ای روبرو می شوم، از همان ابتدا تصمیم می گیرم فضا و فرد جدید را دوست بدارم. همین باعث می شود بیشتر خوبی هایش را ببینم و ضعف ها و عیوب کمتر به چشمم بیایند.
طبیعتا وقتی با چنین انرژی ای طرف آدم ها بروی، محبتشان در دلت می افتد. محبت، محبت می آورد و این باعث به جریان افتادن چیزی می شود که اسمش را می گذارم انرژی مثبت. واقعیت این است که همیشه می گویم مگر چقدر زنده ایم که بخواهیم دل کسی را بشکنیم، دشمنی کنیم و حالمان بد باشد پس بهتر است مثبت اندیش تر پیش برویم.
خودت تا حالا دل کسی را نشکسته ای؟
نه، دل کسی را نشکسته ام، (کمی فکر می کند) نمی دانم. شاید هم شکسته باشم. امیدوارم این طور نباشد. خدا من را ببخشد اگر دل کسی را شکسته ام و خودم خبر ندارم.
چه کسانی بیشتر از همه به تو انرژی مثبت می دهند؟
خانواده ام، مخصوصا خواهر بزرگم. راستش من خیلی آدم سنتی ای هستم (می خندد) و خیلی خیلی فامیل باز. در تمام معاشرت های فامیلی با خانم های خانواده ام در ارتباطم و کلی با آنها صحبت می کنم. عاشق حرف های خاله زنکی ام که در جمع های فامیلی مطرح می شود (می خندد). مادربزرگی دارم که او را «مامان خاتون» صدا می زنیم. عاشق مامان خاتون هستم و از معاشرت با او و شنیدن خاطرات دوران جوانی اش کلی کیف می کنم. واقعا انرژی مثبت من از معاشرت با اقوام و خانواده ام تامین می شود. خواهرزاده ای دارم که همسن من است. او همیشه می گوید الناز تو خیلی پیری! چون من عاشق رفت و آمدهای فامیلی هستم.
چه چیزهای دیگری به همین اندازه خوشحالت می کند؟
شادی خانواده ام، آرامش، سلامت و پول (می خندد). خصوصا وقتی پول داشته باشی و یک خرید درست و حسابی بروی. من هم مثل بیشتر خانم ها خرید کردن را خیلی دوست دارم. البته چیز دیگری که بسیار من را آرام و شاد می کند، فیلم دیدن است.
شاد بودن را چطور تعریف می کنی؟
شادی در دل آدم هاست. باید دلت را قرص کنی تا بتوانی از ته دل لبخند بزنی. من برای شاد بودن زیاد به خودم سخت نمی گیرم. در دوست داشتن آدم ها هم همین طور. دوست دارم به آدم ها عشق بدهم و تمام تلاشم را می کنم که این کار را انجام دهم. من کلا آدم شادی هستم. روابط عمومی قوی هم دارم و نمی گذارم هیچ چیز باعث شود شاد زندگی کردن را از یاد ببرم.
این میزان تلاش برای شاد بودن از کجا می آید؟
نمی دانم، شاید از تربیت خانوادگی ام. کلا در خانواده من نگاه مثبت اندیشی حاکم است.
به نظر می رسد چیزی که نجاتت می دهد، «امید» است.
دقیقا، اصلا ما آدم ها با امید زنده ایم. بدون انگیزه، هدف و امید به رسیدن به این هدف ها که هیچ فرقی با مرده نداریم!
به نظر خیلی شوخ طبع می آیی.
اتفاقا اصلا آدم شوخ طبعی نیستم. البته در محیط خانه خیلی اهل شلوغ کردنم ولی در محل کارم اصلا آدم شوخی نیستم.
جنبه شوخی داری؟
جنبه شوخی دارم ولی طبیعتا به اندازه و در محدوده مشخص.
به نظر تو خندیدن مسری است؟ می شود خندیدن را یاد گرفت؟
اصلا خندیدن را باید یاد گرفت. می دانید چطور؟ به شما می گویم؛ باید دلت را صاف کنی. اگر ذهن مسمومی داشته باشی، نمی توانی خودت و دیگران را خوشحال کنی.
خودت را چطور خوشحال می کنی؟
به خودم خیلی اهمیت می دهم. برای خودم هدیه می خرم. بهترین هدیه ای که روز تولدم می گیرم، هدیه ای است که خودم برای خودم می خرم. از طرف دیگر، کمک به دیگران خیلی خوشحالم می کند. این را از ته دل می گویم و واقعا هر کمکی از دستم بربیابد، برای دیگران انجام خواهم داد.
انرژی مثبت ترین کسی که در حیطه کاری ات می شناسی، کیست؟
جواد عزتی بمب انرژی است. هیچ وقت ندیده ام اخم هایش توی هم باشد. همیشه با حضورش سر کار خوشحالت می کند. ایمان دارم که کار خوب از دل یک پشت صحنه خوب بیرون می آید و وظیفه همه ما این است که در کارهای گروهی مان انرژی مثبت داشته باشیم تا کارمان دیده شود.
چقدر تنهایی و خلوت برایت مهم است؟
از تنهایی متنفرم! من خیلی آدم اجتماعی ای هستم. اصلا حاضر نیستم یک ثانیه تنها زندگی کنم. همیشه از شیوه زندگی یکی از دوستانم که تنها زندگی می کند، تعجب می کنم. حتی یک لحظه نمی توانم به تنهایی فکر کنم. خلوت خودم را در اتاقم دارم اما خلوتم در صورتی برایم دلچسب است که کسی بیرون اتاق در خانه باشد. به شدت به خانواده ام وابسته هستم. خانواده من مهم ترین سرمایه زندگی ام هستند.
حاضری برای شادی خانواده ات چه کار کنی؟
هر کاری حاضرم بکنم.
اگر خانواده ات با کنار گذاشتن کارت در دنیای بازیگری شاد شوند، کارت را کنار می گذاری؟
حتما کنار می گذارم. اگر بدانم ماندن در این کار باعث می شود خانواده ام ناشاد باشند یا آنها را از دست می دهم، حتما آن را کنار می گذارم.
چرا؟ کارت برایت آنقدرها مهم نیست؟
اتفاقا کارم را خیلی دوست دارم. اتفاق های خوب زیادی در زندگی ام افتاده و بهترین آنها ورودم به عرصه بازیگری بوده است اما چون از تنهایی بسیار بدم می آید و خانواده ام در اولویت اول زندگی ام هستند، حاضرم از خیر بازیگری بگذرم.
به مادر شدن فکر می کنی؟ اصلا از آن دخترهایی هستی که رویای داشتن یک فرزند با نام مشخص دارد؟
نه، از این رویاها نداشته ام. به مادر شدن هنوز فکر نمی کنم. مادر بودن خیلی مسئولیت سخت و بزرگی است. فکر می کنم برای مادر شدن باید به خودسازی کامل رسید تا بتوان مسئولیت فرد دیگری را تا آخر عمر بر عهده گرفت. هنوز از چنین مسئولیتی ترس دارم.