رابطه دوستانه “کیهان ملکی” و دخترش ژرفا + تصاویر
گفتگوی صمیمانه با کیهان ملکی و دخترش
کیهان ملکی بازیگر کاراکتر احد در سریال روزگار جوانی را همه ما به یاد داریم بازیگری که با لهجه شیرینش حس و حال خاصی را به سریال بخشیده بود. همزمان با بازی در این سریال صاحب دختری به نام ژرفا میشود و به گفته خودش ارتباط دوستانه ای با دخترش دارد از آن رابطه های ناب پدر و دختری، با این پدر و دختر هنرمند گپ و گفت صمیمانه ای داشتیم که خواندنش برای تان خالی از لطف نیست.
ارتباط دوستانه ما
ژرفا ملکی:ارتباط من و بابا ارتباطی دوستانه است و از خیلی از ارتباط های پدر و دختری که در اطرافم می بینم یا می شنوم صمیمانه تر است. ما به هم اعتماد داریم و بحث های مان هدف دار است؛ یعنی می دانیم باید در مورد چه چیزهایی با هم صحبت کنیم و چطور به نتیجه برسیم. من همین ارتباط صمیمانه را با مادرم هم دارم ولی معمولا اگر سوالی داشته باشم با پدرم مطرح می کنم. از ارتباطی که با بابا دارم کاملا راضی ام و حس می کنم نیازهایم به عنوان یک فرزند از طرف پدرم کاملا تامین می شود. خیلی خوشحالم که از طرف بابا و مامان درک می شوم.
کیهان ملکی :مهم ترین انگیزه ام برای زندگی ژرفاست. به همه وجود دخترم می بالم؛ از بخش هایی که به من مربوط است مانند نام زیبایش و بخش هایی که به من مربوط نیست مانند استعدادهای ویژه و فراوانش.
دختر با استعداد من
کیهان ملکی:می دانم همه پدرها و مادر ها تصور می کنند فرزندشان خاص است و من هم از این قاعده مستثنا نیستم اما وقتی از استعداد های دخترم صحبت می کنم تنها تصور من نیست و خیلی از دوستانی که نظرشان در این مورد معتبر است و به اصطلاح ذی صلاح هستند به من تاکید کرده اند که این استعداد ها را جدی بگیرم و در جهت رشد آنها تلاش کنم.
ژرفا به ادبیات علاقه مند است اما این علاقه صرفا در کتابخوانی خلاصه نمی شود. دخترم کتابخوان است و سواد بالایی در حوزه ادبیات و بخش نوشتن دارد. همین طور قلم بسیار وزین و کارآیی دارد. به دخترم قول داده ام نوشته هایش را ثبت و ضبط کنم و درصدد هستم جایی مناسب برای این کار پیدا کنم.
ژرفا سینما و تئاتر را هم به خصوص در بخش های کارگردانی و نمایشنامه نویسی دوست دارد. کارگردانی تئاتر را تجربه کرده و طبع شعر هم دارد و اتفاقا برخی از دوستان شاعرم، شعرهایش را به لحاظ ادبی تایید کرده و به من گفته اند که این استعداد را در حد یک ذوق و شوق نوجوانانه نبینم و جدی بگیرم.
به علایق ژرفا احترام می گذارم
کیهان ملکی:دوست داشتم ژرفا تا به سن بلوغ نرسیده کار در سینما را تجربه نکند و وقتی به سن استقلال فکری رسید، خودش در این زمینه تصمیم بگیرد. عالم سینما به شدت جذاب است و کسی که در کودکی وارد این دنیای گیرا شود، ممکن است تا آخر درگیر این حرفه بماند ولی من دوست داشتم دخترم به سنی برسد که خودش تصمیم بگیرد. این موضوع هم توافقی بود و از همان اول با دخترم در این زمینه صحبت کردم و به او گفتم تا زمان رسیدن به دوران بلوغ فکری و زمانی که بتواند خودش در مورد علایقش تصمیم بگیرد، بهتر است به شکل جدی وارد سینما نشود.
کتابخوانی یکی از لذت های زندگی من است
ژرفا ملکی:کتاب خواندن یکی از لذت های زندگی من است. کتابخانه اتاقم کاملا پر است و دیگر جایی ندارد؛ به طوری که کتاب های جدیدم را گوشه اتاق چیده ام. در خواندن کتاب خودم را محدود نمی کنم و هیچ پیشنهادی را در زمینه کتاب رد نمی کنم. همیشه وقت برای کتاب خواندن کنار می گذارم؛ مگر اینکه در دوره امتحانات باشم. الان یکی از غصه هایم این است که به خاطر امتحاناتم مدتی است نتوانسته ام کتاب بخوانم. در شرایط فعلی هم سعی می کنم حداقل شبی دو صفحه کتاب بخوانم؛ البته تا قبل از اینکه از شدت خواب آلودگی بیهوش شوم. (می خندد)
پدر و مادرم به روز هستند
ژرفا ملکی:شاید برخی از نوجوانان یا جوانان حس کنند از طرف پدر یا مادرشان درک نمی شوند اما خداراشکر من هرگز چنین مشکلی نداشته ام. بابا و مامان کاملا به روز هستند و مرا می فهمند؛ البته گاهی از اینکه سرم زیادی توی گوشی ام باشد، ناراحت می شوند. (می خندد)
کیهان ملکی:این مشکل همه خانواده هایی است که نوجوان در خانه دارند. (می خندد) ما زمان های توافقی داریم که این مشکل را مرتفع کرده است.
ژرفا ملکی:از ساعت چهار تا ۹ شب گوشی ام خاموش است و به درس و کارهای روزمره ام می رسم و بعد گوشی آزاد می شود. (می خندد)
کارگردانی در سینما را دوست دارم
ژرفا ملکی:کلاس سوم دبیرستان هستم و ریاضی می خوانم اما علاقه اصلی ام هنر است. نوشتن را خیلی دوست دارم. در سینما کارگردانی را دوست دارم و در تئاتر نمایشنامه نویسی را. بازیگری در تئاتر را تجربه کرده ام و به نظرم کاملا با بازی در سینما متفاوت است. از اینکه تجربه های مختلفی در زمینه های هنری داشته باشم، لذت می برم ولی اگر قرار باشد یکی از آنها را به شکل کاملا جدی ادامه دهم، قطعا کارگردانی سینماست.
پدر و مادر سختگیری هستیم
کیهان ملکی:دخترم یکی یک دانه است اما واقعا لوسش نکرده ایم، برعکس خیلی هم به طفلک سخت گرفته ایم. (می خندد) نمی گویم پدر و مادری ایده آلیست هستیم اما همیشه در حد توان بهترین ها را برای دخترمان مهیا کرده ایم و در مقابل از او انتظار داشته ایم در جهت بهتر شدن زندگی اش تلاش کند. انصافا در این مسیر خودش هم با ما همراه بوده و گله و شکایتی نداشته است.
نگرانی های اولین روز تولد ژرفا
کیهان ملکی:من و همسرم دوست داشتیم جنسیت فرزندمان را تا روز تولد ندانیم اما درست شب قبل از تولد ژرفا خوابی دیدم و صبح آن روز به همسرم گفتم:«برو یک دختر برای من به دنیا بیاور.» (می خندد)
البته این روز نگرانی هایی هم به همراه داشت. به خاطر ماده بیهوشی که به همسرم تزریق شده بود، ژرفا در ساعات اول تولدش نمی توانست شیر بخورد و دکتر ما هم که خیلی آدم صریحی بود به من گفت احتمال اینکه دخترم مشکل مغزی داشته باشد، زیاد است. من در آن شرایط که همسرم نیاز به مراقبت داشت به شدت نگران دخترم هم بودم. خلاصه یک روز گذشت و حال ژرفا خوب شد ولی نگرانی و دلهره ای که آن روز تجربه کردم را فراموش نمی کنم.
دوست داشتم دخترم بلبل زبانی کند
کیهان ملکی:پیش از اینکه صاحب بچه شوم دوست داشتم دختری داشته باشم آتش پاره که مرتب بلبل زبانی کند و از در ودیوار بالا برود که خوشبختانه دقیقا همین طور هم شد. (می خندد)
ژرفا ملکی:اینقدر ها هم بازیگوش نبودم؛ به نظر خودم بچه آرامی بودم. (می خندد)
کیهان ملکی:تو خوب یادت نیست عزیزم. (می خندد) اما در عین بازیگوشی، مودب، سرزنده و حرف گوش کن هم بودی.
تولد ژرفا نقطه عطف زندگی ام است
کیهان ملکی:پدر شدن نقطه عطف زندگی ام است؛ به طوری که می توان گفت زندگی ام به دو بخش قبل از تولد دخترم و بعد از آن تقسیم می شود. آنچه مسلم است شما با فرزند دار شدن تغییری بزرگ را در زندگی تجربه می کنید. تا پیش از بچه دار شدن شما تنها لیدر زندگی خودتان و همسرتان هستید ولی پس از آن مکلف می شوید برای کسی که خودش تصمیم نداشته به این دنیا بیاید، هدفمند زندگی کنید و تبدیل به یک انسان دیگر شوید.
«روزگار جوانی» را دوست دارم
ژرفا ملکی:کلا فیلم های و سریال هایی که بابا در آنها بازی کرده را دوست دارم ولی «روزگار جوانی» برایم سریال محبوب تری است؛ به خصوص اینکه اغلب نقش های بابا جدی بوده ولی در این سریال رگه های کمدی وجود دارد. اتفاقا جدیدا بعضی قسمت های این سریال را دوباره شب ها می بینم و کلی هم لذت می برم. جالب اینکه تولد من همزمان با تولید و پخش این سریال بوده است.
دوست داشتم ژرفا به موسیقی علاقه مند باشد
کیهان ملکی:هر پدر و مادری آرزوها و رویاهایی برای فرزندان شان دارند. من هم مانند همه پدرها رویاهایی داشته و دارم؛ البته این رویاها باعث نمی شوند واقع بین نباشم و دخترم را مجبور به کاری کنم که به آن علاقه ای ندارد. برای مثال دوست داشتم ژرفا موسیقی بیاموزد ولی خودش علاقه ای به فراگیری موسیقی و نواختن ساز ندارد؛ البته از علاقه مندان پیگیر موسیقی است اما فقط برای شنیدن.
ژرفا ملکی:به نظر من هر کسی می تواند در یکی از حیطه های هنری موفق عمل کند و فعال باشد و با اصرار کسی به چیزی علاقه مند نمی شود. موسیقی هنر من نبود. من حتی مدتی آموزش گیتار دیدم و تمرین می کردم ولی در نهایت متوجه شدم موسیقی هنر مورد علاقه من نیست و در آن نمی توانم پیشرفت کنم.
کیهان ملکی:ژرفا سازهای دیگر را امتحان کرده ولی خب علاقه چندانی به نواختن ندارد؛ البته در زمینه آواز مستعد است و به خواندن علاقه هم دارد.
علت کم کاری من
کیهان ملکی:متاسفانه در سال های اخیر من و خیلی از دوستان و همکارانم کم کار شده ایم. دلیلش هم برای مان مشخص نیست. به دلایل نامشخصی برخی از بازیگران مرتب سرکار هستند و گاهی حتی همزمان در چند فیلم و سریال بازی می کنند ولی عده ای جزو حذفی ها هستند.
جالب اینکه معمولا علت کم کاری ام را به سمت خودم بر می گردانند و توپ را داخل زمین من می اندازند و می گویند:«تو خیلی سختگیر هستی.» سختگیری هم اگر باشد بین پیشنهادهایی است که به من می شود و می دانم حالا که باید یکی از این فیلمنامه ها را انتخاب کنم، طبیعتا سعی می کنم بهترین را انتخاب کنم؛ ضمن اینکه من هم مانند هر بازیگری دوست دارم در کارهای خوب بازی کنم؛ البته خدا را شکر می کنم چون در نهایت هر سال در یک کار خوب حضور داشته و دارم.
حضور در بالیوود
کیهان ملکی:سال گذشته در سریال «مسافر خورشید» به کارگردانی آقای شاه حاتمی بازی کردم. بخش های از این سریال در ایران فیلمبرداری شده و بخش هایی در هند، که من در قسمت هند بازی داشتم. برای بازی در این سریال به بمبئی و بالیوود رفتم. در بمبئی استودیوهای بالیوود را دیدم که برایم بسیار جالب بود. با برخی از بازیگران بالیوودی هم گپ و گفت داشتم. محیط بالیوود را بسیار ایده آل دیدم و شرایط سینمای حرفه ای را درک کردم. بازی در این سریال تجربه جالبی بود. در این سریال نقش یک روحانی را دارم که هم ظاهرم به نسبت سایر کارهایم متفاوت است و هم نقشم.
خاطره جالب ما
ژرفا ملکی:دوره دبستان تحقیق درس علوم داشتم و باید برای درست کردن یک کاردستی یک کره زمین کوچک تهیه می کردم اما نصف شب یادم افتاد که کاردستی ام این کره را کم دارد. بابا اصلا ناراحت نشد و به من گفت زودتر آماده شوم تا بریم ببینیم می توانیم کره زمین پیدا کنیم یا نه؟ خلاصه با بابا از جردن تا گیشا را به دنبال یک لوازم التحریرفروشی زیر پا گذاشتیم. همه مغازه ها آن وقت شب بسته بودند اما شانس آوردیم و یک مغازه پیدا کردیم و کره زمین را خریدیم. نیمه شب بود و ما گرسنه ساعت ها به دنبال مغازه گشته بودیم؛ به همین خاطر رفتیم پارک گفت وگو و ساندویچ خوردیم. پارک آن وقت شب خیلی خلوت بود و ما در سکوت شب با هم گپ می زدیم و بابا شروع کرد برایم قصه تعریف کردن ولی من به پایان قصه نرسیدم که خوابم برد. (می خندد)
کیهان ملکی:کلا من در کارهای عملی و کاردستی ها همیشه یار و یاور ژرفا بودم. (می خندد)