تاریخ : دوشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۳ Monday, 23 December , 2024
3

از رنج تا گنج اهالی قلعه گنج در برنامه ماه عسل

از رنج تا گنج اهالی قلعه گنج در برنامه ماه عسل

یازدهمین قسمت برنامه ماه عسل روز گذشته ۷ خرداد با حضور اهالی روستای قلعه گنج و روایتی از رنج تا گنج اهالی این روستا روی آنتن شبکه سه سیما رفت.

از رنج تا گنج اهالی قلعه گنج در برنامه ماه عسل

در یازدهمین قسمت برنامه ماه عسل چه گذشت

برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی روز گذشته ۷ خرداد ۹۷ ساعت ۱۹ روی آنتن شبکه سه سیما رفت. احسان علیخانی در یازدهمین برنامه ماه عسل ۹۷ میزبان اهالی روستایی معروف به آفریقای ایران بود.

اهالی روستای قلعه گنج که در دورترین نقطه کرمان قرار داشت و به دلیل گرمای شدید و بادهایی سوزان به آفریقای ایران معروف بود مهمان احسان علیخانی در این برنامه ماه عسل شدند و از تلاش و پشتکاری که برای ساختن روستایشان صرف کرده بودند صحبت کردند و مصداق کامل سخن نابرده رنج گنج میسر نمیشود و سربرآوردن ققنوس از یزر خاکستر بودند.

روایتی از سربرآوردن ققنوس از زیر خاکستر در برنامه ماه عسل

مجتبی و همسرش اولین مهمانان شب گذشته برنامه ماه عسل بودند. مجتبی از زندگی در خانواده ای ۱۱ نفره با پدری که شغل کارگری داشت صحبت کرد و سختی های زندگی را اینگونه روایت کرد:زندگی ما به دلیل اینکه پدرم کارگر بود و خانواده ای پرجمعیت داشتیم به سختی سپری میشد و گاهی پیش می آمد که سه شب گرسنه سر بر بالین بگذاریم. زمانی که مدرسه ها شروع میشد اول مصیبت ما بود چراکه خانواده قدرت خرید کتاب و دفتر و لباس را نداشتند و این برای مادرم خیلی سخت بود.

همسر مجتبی هم در تکمیل صحبت های همسرش گفت :پدر من هم کارگر بود اما از آنجایی که افراد خانواده ما کمتر بود و ما ۴ فرزند بودیم مشکلات معیشتی ما کمتر بود.

برنامه ماه عسل

روایتی از رنج اهالی روستای قلعه گنج در برنامه ماه عسل

مجتبی ادامه داد :سال ۷۴ من پابه پای پدرم کار میکردم و در خاطرم هست که آن سال ،سال بسیار پربارانی بود و ما از روستای خودمان به یک روستای دیگر رفته بودیم برای کار کردن ، در این مسیر بود که پرونده من گم شد و من سال بعد نتوانستم به مدرسه برو و این شروع یک حسرت بزرگ برای من بود . مادرم با دیدن علاقه زیاد من به مدرسه و بی قراری از رفتن بقیه دوستانم به مدرسه حال بدی پیدا میکرد و هر روز را به گریه سپری میکرد و با پدرم درحال مشاجره بود.

مهمان برنامه ماه عسل ادامه داد :این روزها گذشت تا من به دبیرستان رسیدم و آن زمان دبیرستان ما ۱۰ کیلومتر با محل زندگی مان فاصله داشت و ما تا جایی از راه را پیاده میرفتیم و بقیه را با سرویس ، من از آن سالها تاکنون ۲۵۰۰ تومان به راننده آن سرویس بدهکار هستم ، من خیلی حسسرت ها کشیدم اما خوشبختانه در سال ۸۴ در دانشگاه تربیت معلم قبول شدم و میخواستم این موفقیت را به مادرم که خیلی رنج کشیده بود هدیه بدهم اما در اوج این خوشحالی یک شب مادرم خوابید و دیگر بلند نشد و برای همیشه از کنار ما رفت و این حسرت را در دلم باقی گذاشت، مادرم لحظه آخر ۲ برادر و ۲ خواهر کوچک را به من سپرد و من هرآنچه در توان داشتم برای آن انجام دادم تا رضایت قلبی مادرم را به دست بیاورم.

برنامه ماه عسل

روایتی از آبادانی روستای قلعه گنج در برنامه ماه عسل

همسر مجتبی درباره سختی های زندگی اهالی روستا گفت :خانواده ما تا زمانی که پدرم در قید حیات بود خیلی در سختی نبود اما زمانی که من سوم راهنمایی بودم پدرم از دنیا رفت و سختی های ما از اینجا آغاز شد . مادرم مجبور بود کار کند و ما هم پا به پای او کار میکردیم.

اهالی روستای قلعه گنج در برنامه ماه عسل

در بخش بعدی برنامه چند خانم از اهالی روستای قلعه گنج به برنامه ماه عسل آمدند و از سازندگی و امید مردم قلعه گنج که باعث سازندگی روستا شده بود صحبت کردند.

مجتبی دربره همت مردم قلعه گنج گفت:زمانی که غرق در مشکلات بودیم فکر میکردم خدا از قلعه گنج کوچ کرده تا اینکه خودمان دست به دست هم دادیم و توانستیم با پشتکار و امید روستا را آباد کنیم و از تعبیر زیبای سربرآوردن ققنوس از زیر خاکستر برای مردم روستایش استفاده کرد.

یکی از خانم های مهمان برنامه ماه عسل از آرزوهای دوران کودکی شان گفت :ما در دوران مدرسه حتی کیف و کتاب هم نداشتیم ، کیف مدرسه آن زمان بچه ها کیسه برنج بود که ما آن را هم نداشتیم . خواهرم برای من از یک کیسه بزرگ برای من کیف درست کرده بود و من با ذوق و شوق با آن کیف به مدرسه رفتم اما در مدرسه بچه ها من را مسخره کردند و من گریه کنان به خانه برگشتم و گفتم که دیگر مدرسه نمیروم اما مادرم من را راضی کرد که به مدرسه بروم تا اینکه معلم از ما خواست دفتر به مدرسه ببریم و من چون نداشتم مادرم را به مدرسه بردم تا با معلم صحبت کند اما این رفتن مادرم باعث ناراحتی معلم شد و به من گفت که تو مادرت را آورده ای که من را دعوا کند و من از آن روز دیگر مدرسه نرفتم.

از آن روز تا چند وقت پیش که به حرم امام رضا (ع) رفتیم و من نتوانستم اذن دخول حرم را بخوانم بی سواد بودم اما آنجا دلم شکست و تصمیم گرفتم که سواد یاد بگیرم و الان تا ششم نهضت درس خوانده ام.

برنامه ماه عسل

اهالی روستای قلعه گنج در برنامه ماه عسل

در بخش های پایانی برنامه مجتبی از کمک های بنیاد علوی به مردم گفت و از اینکه با حمایت های این بنیاد توانسته بودند روستایشان را بسازند صحبت کرد. در بخش دیگری از برنامه آیتمی از روستای آباد قلعه گنج پخش شد و چند نفر دیگر از اهالی روستای قلعه گنج مهمان برنامه شدند و از موفقیت امروزشان صحبت کردند.

در انتهای برنامه احسان علیخانی از مجتبی ردباره قرضش به راننده سرویس پرسید که گفت :من معلم پسر آن راننده سرویس شدم و به او ماجرای قرضم به پدرش را گفتم و او هم به پدرش منتقل کرد و او گفته بود که به پسرم در آموزش علم سخت بگیر و به او خوب علم را بیاموز که اگر این کار را بکنی همه قرض تو به من پرداخت شده است.

منبع : namnak.com
حتما بخوانید :
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=27570

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0