این سریال از قسمت ۱۸ به بعد، کاملا دوپاره می شود و وقتی پای سوژه ایدز به میان می آید، ساختاری کاملا مستند پیدا می کند. با همه انتقاداتی که به سریال وارد بود، می شد امیدوار بود که در قسمت آخر که دوشنبه شب روی آنتن رفت، حداقل به بخشی از ابهامات پاسخ داده شود یا اینکه سریال، پایان بندی درستی داشته باشد.
پخش قسمت آخر، همه امیدها را از بین برد. پایان بندی سریال، به بدترین شکل ممکن انجام شد. بعد از یک دعوا و بزن بزن نمایشی، همه چیز گل و بلبل شد و نهایتا به هندی ترین حالت ممکن تمام شد. قسمت آخر این سریال را آنالیز می کنیم.
اطلاعات ایدز به چه دردی خورد؟
سریال «پریا» برای این ساخته شد که ترس عمومی از بیماری ایدز در جامعه یک مقدار فروکش کند. قرار بود این سریال به مخاطبانش درباره این بیماری آگاهی بدهد. یعنی مخاطبان متوجه شوند که یک آدم مبتلا به این بیماری هم می تواند ازدواج کند، بچه دار شود و زندگی خوبی داشته باشد به شرط این که یک سری موارد را حتما رعایت کند.
خانم دکتری که کنار سریال مدام راجع به ایدز صحبت می کرد، تاکید داشت که بیماران مبتلا، با رعایت یک سری موارد، می توانند زیر نظر پزشک بچه دار شوند و زمان زایمان باید یک سری موارد حتما رعایت شود. بعد از این همه صحبت، یک مرتبه می بینیم که پریا می گوید باردار است. یعنی اینکه بارداری کاملا ناخواسته اتفاق افتاده! پس حرف های خانم دکتر درباره اینکه
بارداری صرفا باید طی شرایط خاص اتفاق بیفتد چه می شود؟ حالا خانم دکتر خیلی راحت می گوید اشکال ندارد. امیدواریم بچه مبتلا نشود! خب این همه اطلاع و آگاهی که دکترها داده بودند به چه دردی خورد؟
نقض دستورات دکتر
دکتر تاکید می کند که حتی اگر مادر هم ناقل ویروس ایدز باشد، اگر سه مورد مهم را گوش کنند فرزندشان قطعا مبتلا نمی شود. یکی از موارد این است:«اگر مادر مبتلا به ویروس ایدز باشد در زایمان طبیعی احتمال انتقال ویروس خیلی بالاتر می رود. بنابراین زایمان نباید به صورت طبیعی انجام شود.»
درست در شرایطی که همه منتظرند تا توصیه دکتر عملی شود، پریا در یک روستای دور درد زایمان می گیرد و یک پیرزن قابله می آید بالای سرش. بچه با یک دیگ آب جوش و یک ملحفه سفید درست مثل عهد قدیم به دنیا می آید! خب واقعا آن همه توصیه پزشک چه می شود؟ یعنی با توجه به تاکید پزشک درباره این که بچه نباید طبیعی به دنیا بیاید باید مخاطب نگران باشد که حالا الان شاید «طلوع» به دنیا آمده ایدز داشته باشد؟ خب مگر واجب بود که کارگردان تصمیم بگیرد بچه در روستا به دنیا بیاید؟
تحول یهویی حبیب!
یکی دیگر از اتفاق های عجیب قسمت آخر درباره حبیب اتفاق می افتد. حبیب از ابتدای سریال، شخصیت مثلا بدمن قصه است. هرچه جلو می رود سیاهی او بیشتر نشان داده می شود. قمار می کند، هفتاد میلیون تومان می بازد، سر پریا، کیوان و بچه هایش کلاه می گذارد و خلاصه همه را به دردسر می اندازد. آن قوت درست در لحظه آخر، وقتی طلبکار توی خانه اش ایستاده و با چاقو به بچه اش حمله می کند ،کیوان مثل زورو سر می رسد و با چند تا حرکت بروس لی وار، طلبکار را از شیشه بیرون می اندازد. درست همین لحظه است که حبیب نادم می شود و از کیوان می خواهد که پسرش را به بیمارستان برساند.
حالا قصه به هفت ماه بعد می رسد. حبیب بعد از آن ماجرا، تادیب شده و تصمیم گرفته راه و روش درستی را برای زندگی اش انتخاب کند. حالا توی روستاست و کنار پدرش روزهای خوشی دارد و حتی وقتی می بیند پریا درد زایمان دارد با همان پاهای معلولش مثل قهرمان ها می رود تا قابله پیدا کند… خب اگر این پایان هند نیست، پس اسمش را چه می شود گذاشت؟ اصلا چرا باید از ابتدا حبیب آنقدر سیاه معرفی می شد که بخواهد یک لحظه ای تا این حد تغییر کند؟ حتما حبیب باید تادیب می شد تا مخاطبان حالشان نسبت به سریال خوش شود؟
همه چیز مهیا بود تا پازل هندی تمام شدن سریال به طور عجیبی کامل شود.اگر حسین آقا و نیره هم در قسمت آخر به هم می رسیدند و مراسم عروسی برگزار می شد، دیگر همه چیز تکمیل می شد. حداقل جای شکرش باقی است که خود عوامل به این نتیجه رسیدند که این یکی را نشان ندهد. البته کنار هم قرار گرفتن این دو نفر، آمدنشان با یک ماشین به روستا و… همگی نشان از این دارد که بالاخره این اتفاق می افتد اما همین که نشانمان ندادند و نگذاشتند بیشتر از این ماجرا هندی شود اتفاق خوبی بود.
این سلیقه نویسنده بود یا کارگردان؟
هنوز مشخص نیست که این قصه پرابهام و این پایان بندی عجیب، از داخل فیلمنامه سعید فرهادی بیرون آمده یا خود سهیلی زاده چنین سلیقه ای داشته. فرهادی چند هفته پیش دز گفت و با همشهری جوان توضیح داده:«چیزی که مردم روی آنتن می بینند از لحاظ اجرا خیلی با فیلمنامه متفاوت است. نزدیک به بیست سی درصد از فیلمنامه حذف شده به دلایلی که هنوز برای خود من هم نامعلوم است؛ چه از نظر جزییات، چه به شکل سکانس کامل و چه از نظر دیالوگ. این که این اتفاقات بدون حضور و اجازه نویسنده رخ دهد، یک حرکت خلاف هنجار و غیراخلاقی است و حالا بعد از اتمام سریال بیشتر راجع به آن صحبت خواهیم کرد.»
نویسنده پاسخی نداد
با توجه به اینکه سعید فرهادی، نویسنده فیلمنامه «پریا» گفته بود بعد از اتمام سریال، راجع به مشکلات کار صحبت می کند، روز گذشته با این نویسنده تماس گرفتیم. پاسخ نداد. پیامک زدیم که «سلام آقای فرهادی، امکانش هست بتونیم امروز درباره سریال پریا، شیوه پایان بندی و اعتراض هایی که نسبت به کار داشتید، باهاتون گپ بزنیم؟ طبق گفته خودتان صبر کردیم سریال تمام شود بعد راجع به این مسایل با شما صحبت کنیم.»
سعید فرهادی به پیامک هفت صبح جوابی ندارد و به نظر می رسد فعلا تمایلی به صحبت راجع به چند و چون «پریا» نداشته باشد. به هر حال سریال «پریا» در شرایطی به پایان رسید که هنوز ابهامات زیادی درباره آن باقی است و امیدواریم به زودی برطرف شود.