ستاره های جدید سینمای ایران را چقدر می شناسید؟ + تصاویر
ستاره های جوان سینمای ایران
در ادامه با ستاره های جوان و تازه کار سینمای ایران آشنا می شوید.
به نظر می رسد بعد از درخشش نسل جوان در حوزه کارگردانی که نمونه بارزش سهیل بیرقی با فیلم من و یا سعید روستایی با فیلم «ابد و یک روز» در حوزه فیلم برداری هم حضور چهره هایی مثل روزبه رایگا، پیمان شادمان فر و علی تبریزی، امسال سال حضور چهره های مستعد در حوزه بازیگری هم باشد.
پریناز ایزدیار؛ فرار از کلیشه شدن
پریناز ایزدیار که سال هاست در این حوزه فعالیت می کند، تاکنون نقش های متفاوتی بازی کرده است. از جمله این نقش ها می توان به روح سرگردان سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» و خانم وکیل بی باک و خاکستری مجموعه «زمانه» حسن فتحی که حضورش در این نقش خاکستری در این کار نامش را بر سر زبان ها انداخت و باعث محبوبیتش در بین مخاطبان عام تلویزیونی شد و این همکاری مجددا در مجموعه تحسین شده «شهرزاد» در قالب یکی از نقش های محوری مجموعه با حسن فتحی ادامه پیدا کرد. بازیگری که کارش را با دقت و آرامش آغاز کرده و با بزرگان دیگری مثل فرزاد موتمن هم همکاری کرده و حضورش در فیلم تین ایجری خط ویژه این بار در یک نقش مثبت، بخشی دیگر از توانایی هایش را بروز داد.
ایزدیار سوای بازیگری در سینما و تلویزیون در تئاتر هم حضور موفقی داشته است. نمایش های رئالیستی مثل «یک کلیک کوچولو» از این جمله حضورها هستند. ایزدیار معتقد است «همیشه آگاهانه نقش هایم را انتخاب می کنم و خیلی از پیشنهادات مشابه و یکسان را رد کرده ام و بدون علاقه به نقشی جلوی دوربین نمی روم و نمی خواهم به بازگیری کلیشه ای و تکراری تبدیل بشوم.»
انتخاب، حضور و بازی در فیلم (ابد و یک روز) که یک کارگردان بدون بک گراند خاصی قصد ساختنش را داشت، نشان از دقت و هوش ایزدیار در موقعیت شناسی در انتخاب نقش ها برای بازی کردن دارد.
ایزدیار در «ابد و یک روز» در نقش سمیه دختری که از مرز جوانی عبور و وارد دوران میانسالی شده است بازی می کند. او باید بار هماهنگ کردن و رسیدگی به اوضاع نابسامان یک خانواده ناهمگون را بر دوش بکشد. نقشی که در وهله اول بسیار ساده به نظر می رسد. در حالی که ایفاگری آن به شدت دشوار است. دختری که جای مادر نیمه عاقل خانواده را گرفته و مثل مادری باتجربه تلاش می کند اوضاع را مدیریت و تنش بین دو برادر را مهار کند. برای صلاح خانواده از عشقش بگذرد و برای جور شدن پول اجاره مغازه فلافل فروشی برادرش به عقد یک مرد افغانی دربیاید و دم برنیاورد.
اما ایزدیار در سکانس بازی درخشانش در اواخر فیلم که بعد از خاتمه مراسم عروسی اش سوار ماشین مرد افغانی و خانواده اش می شود عیار بازیگریش را آشکار می کند. در این سکانس ایزدیار محصور در گفت و گوی به زبان محلی اعضا خانواده مرد افغانی حالت کودکی را دارد که بغضش را فروخورده داشته و تماشاگر از او انتظار واکنش دارد. استارت این اکت با دیدن بیرون آمدن برادر کوچکش از سلمانی شروع می شود و البته مخاطب این صحنه را نمی بیند اما می تواند حدس بزند که سمیه چگونه برخورد کرده که دوباره چمدان به دست به خانه می آید.
ایزدیار بازیگری که خودش معتقد است آدم صبور و باتحملی است، باید با درایتش با عواقب این شهرت کنار بیاید و در انتخاب های بعدی اش دقت کند. او در سی سالگی به حق بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شد.
پدرام شریفی، حضور در نقش های متفاوت
پدرام شریفی از جمله بازیگران جوانی بود که امسال در جشنواره نقش های متفاوتی را بازی کرد و درخشان بود. شریفی در سیانور در نقش یک دانشجوی رومانتیک جوان دانشکده پلیس که به ساواک منتقل می شود به خوبی توانست ابعاد این قنش را در بازی اش متبلور کند. جوانی که ظاهر معصومی دارد اما به واسطه انتخاب شغلش وارد چالش بزرگی می شود و با ورود دوباره عشق قدیمی اش که به بهانه وارد شدن در زندگی مبارزاتی او را ترک کرده، در موقعیتی خطیر قرار می گیرد.
از طرفی به واسطه شغلش اگر ماموران متوجه پناه دادن او به یک چریک خرابکار بشوند سوای نابودی شغلش سروکارش با زندان می افتد و از طرف دیگر علاقه اش به دختر مانع نه گفتنش به او می شود. شریفی به واسطه گریم مناسب به خوبی در بازی خود این تردیدها را در گرفتن تصمیمات مهم ارائه می کند.
شریفی با حضور در فیلم بادیگارد اعتماد به نفسش را در جهت قرار گرفتن در جمع بزرگان بازیگری به رخ می کشاند. شریفی در این فیلم در کنار بازیگران بزرگی مثل پرویز پرستویی، مریلا زارعی، بابک حمیدیان و امیر آقایی بازی کرده است. ویژگی که آرزوی هر بازیگر جوانی است. شریفی در این اثر هم نقش یک مامور نظامی این بار از نوع امنیتی و محافظ بودن را بازی می کند که دل باخته دختر استاد و مرادش حیدر ذبیحی با بازی پرویز پرستویی است.
تا اینجای قضیه همه چیز خوب است. اما با پیش شرط مریم دختر حیدر ذبیحی که باید میان او و شغلش یکی را انتخاب کند، چالش زندگی اش آغاز می شود. شریفی با اتکا به فیزیک آماده و اندام شکیلش به خوبی در قامت یک مامور امنیتی توانسته بازی موثری ارائه کند.
پدرام شریفی در فیلم متود ۶۵ در نقش یک جوان طبقه متوسط که ویزیتور سیسمونی نوزادان است بازی می کند و در قامت یک نقش رئالیستی تلاش می کند مختصات محسن را به خوبی بازی کند. جوانی که به خاطر ازدواج با خاطره دختر مورد علاقه اش در مورد سنش دروغ بزرگی به او می گوید و این دروغ در انتها رابطه آن دو را دستخوش التهاب می کند.
شریفی در این فیلم به فراخور موقعیت داستان و درام بازی های متفاوتی ارائه می کند. در بخش اول نوع بازی اش توام با بازیگوشی های کودکانه است. در بخش دوم که درگیر چالش زندانی شدن در خانه مرد پولدار به واسطه اشتباه گرفته شدنش با پسر یک کلاهبردار می شود در نوع بازی اش استیصال و درماندگی این شخصیت را نشان می دهد. به هر حال به آینده بازیگری شریفی باید خوشبین باشیم.
ماهور الوند؛ معصومیت و آرامش در بازی
ماهور الوند دختر سیروس الوند است و حضورش در فیلم دختر نوید ظهور یک چهره مستعد برای بازی در نقش دختران تین ایجری است که معمولا پگاه آهنگرانی و باران کوثری آن ها را بازی می کردند. بازیگرانی که با وارد شدن به سن میانسالی دیگر گزینه های مناسبی برای ایفای این نوع نقش ها نیستند.
معصومیت و آرامشی که در چهره ماهور الوند وجود دارد، به او این امکان را می دهد که بتواند به درستی نقش دختران نوجوان را بازی کند و با ورود به دنیای جوانی مطالبات و انتظارات دیگری دارند و نمی توانند همان دختر نوجوان مطیع و حرف گوش کن سابق باشند. الوند در فیلم دختر که نقش یک دختر جنوبی را بازی می کند به درستی از لهجه جنوبی در بازی اش استفاده می کند. در سال های بعد حرف های بیشتری از این بازیگر جوان خواهیم شنید.
هنگامه حمیدزاده
با حضور در دو فیلم متولد ۶۵ و آبنبات چوبی دوباره توان بازیگری اش را یادآوری کرد. بازی حمیدزاده در فیلم بسیار درست و سنجیده بود و البته این بار هم حمیدزاده بدشانس بود و فیلم آبنبات چوبی و بالطبع بازیش در هیاهوی سایر فیلم ها دیده نشد.
مریم پالیزبان
نفس عمسق سورپرایز بزرگ دوره بیست و چهارم فجر بود و سوای قدرت و تسلط کارگردانی شهبازی، بازی مردم پالیزبان در نقش یک دختر شاه پریانی عجیب و غریب نظرها را نسبت به خودش جلب کرد و پالیزبان را امیدوار به دریافت پیشنهادات متنوع بازیگری کرد. اتفاقی که در عمل رخ نداد و شاید به علت چهره خاص پالیزبان بود که مناسب ایفای هر نقشی نیست و نتوانست موفقیتش را در بازیگری ادامه بدهد و سرخورده جلای وطن کرد و گهگاهی در فیلم های مستقلی مثل لرزاننده چربی که اکرانی نداشت تلاش می کرد ارتباطش با بازیگری را حفظ کند.
یک دهه بعد پالیزبان که چهره اش پخته تر شد در فیلم لانتوری حضور پیدا کرد و این بار هم در نقش زن جوانی بازی کرد که به شدت نامتعارف بود. شاید این بار حضور در فیلم یک فیلم ساز جوان باعث شود پالیزبان روی نوار موفقیت گام بردارد.
آذرخش فراهانی
اغلب فیلم های پرویز شهبازی یک بازیگر جوان مستعد را به سینما معرفی می کنند. مینا ساداتی در عیار ۱۴، نازنین بیاتی نیا در دربند و پالیزبان در نفس عمیق. این بار در فیلم مالاریا قرعه به نام آذرخش فراهانی افتاد. آذرخش فراهانی در مالاریا نقش جوان غیرمتعارفی و یا به تعبیری شاه پریانی بازی می کند که خواننده و نوازنده زیرزمینی است و به رغم استعدادش هنوز به جایی نرسیده و اندرخم یک کوچه است و مثل شخصیت پینوکیو راحت گول می خورد و سریع اطمینان می کند و دست آخر هم تاوانش را می دهد.
چشمان نافذ و میمیک چهره آذرخش فراهانی به او این امکان را داده تا به خوبی پستی و بلندی های این شخصیت را بازی کند. کلافگی، استیصال و درماندگی این شخصیت با درک درست آذرخش فراهانی در بازیش به منصه ظهور رسیده و در خانواده بازیگر فراهانی یک نام جدید در کنار نام پدر، مادر، گل شیفته و شقایق خودش را اثبات کرده است.
سحر قناعت؛ دختر درون گرا
سحر قناعت بازیگر جوان مالاریا هم می تواند در آینده حرف هایی برای گفتن داشته باشد. قناعت در بازیش توامان ویژگی های یک دختر درون گرا که خسته و مستاصل شده از محیط بسته خانواده اش همراه با دوست پسرش بیرون می زند را بروز می دهد.
پردیس احمدیه؛ محصور در مشکلات
احمدیه سال قبل در قالب نقش یک دختر چشم و گوش بسته پایین شهری در فیلم تگرگ و آفتاب حضور موثری را تجربه کرد اما به دلیل اکران نشدن فیلم بازی و استعداد احمدیه در مقیاس وسیع دیده نشد. احمدیه در فیلم لاک قرمز در قالب شخصیت اصلی حضور موفقی داشت دختری که در دوران نوجوانی در معرض اتفاقات تلخی مثل مرگ پدر، گرفتار شدن به واسطه داشتن مواد مخدر، نبود مادر ناگهان در اوج نوجوانی درگیر دنیای زشت، زمخت و خشن بزرگسالی می شود. بازی زیبای احمدیه با چشمان درشت و اندام ظریفش بی پناهی و آسیب پذیری این کاراکتر را به خوبی به مخاطب منتقل می کرد.
آرمان درویش؛ موفق در ارائه چهره درست جوان پایین شهری
آرمان درویش در فیلم چهارشنبه در قالب یک جوان طبقه فرودست جامعه که درگیر میان رضایت و قصاص قاتلان پدرش است، بازی قابل قبولی از یک جوان خودساخته جنوب شهری ارائه می کند. نوع بازی اش توامان تردید و مردانگی اش را بروز می دهد. فیزیک مناسب می تواند به درویش کمک کند که در آینده بیشتر از این دیده شود.
شادی کرم رودی؛ طراوت جوانی
شادی کرم رودی در فیلم یک شهروند کاملا معمولی در نقش دختر جوانی بازی می کند که در یک آژانس هواپیمایی کار می کند و بنا به درخواست دوستی به منزل پدر او می رود تا مقدمات سفرش را به کانادا فراهم کند. شخصیتی که کرم رودی در این فیلم بازی می کند به رغم ظاهر شاد و پرانرژی اش به شدت غمگین و آسیب پذیر است و ما هیچ وقت دلیلش را در فیلم نمی فهمیم زیرا موضوع اصلی فیلم نیست. کرم رودی با تفکیک درست این دو ویژگی بازی اش را ارائه می کند. دختری که با طراوت جوانی اش هیولای درونی یک پیرمرد خاموش را زنده می کند.
احسان گودرزی؛ استیل بازیگری اروپایی
احسان گودرزی در فیلم سورئال و عجیب و غریب مانی حقیقی «اژدها وارد می شود» در قالب نقش یک صدابردار فیلم های مستند بازی متفاوتی ارائه می کند. جنس بازیگری گودرزی اروپایی به نظر می رسد و بازی اش به شدت مینی مال و استریلیزه است. چهره خاص گودرزی به او این امکان را می دهد به خوبی در قالب نقش های آدم های درون گرا و دگراندیش بازی متفاوتی ارائه کند و در عین حال با تغییراتی در چهره هم بتواند نقش آدم های معمولی را بازی کند.
کیانا تجمل؛ چهره خاص
کیانا تجمل علی رغم حضور کوتاهش در فیلم اژدها وارد می شود تاثیرگذار به نظر می رسد و «آن» بازیگری دارد و چهره خاصش می تواند به او کمک کند که در بازیگری حضورش مستمر باشد.
در این فهرست می شد به بازی های آناهیتا افشار در فیلم پل خواب و یا ساعد سهیلی در فیلم های پل خواب و مالاریا و یا کریم امینی در فیلم آبنبات چوبی اشاره کرد.