حاشیه های جالب کنسرت جدید بنیامین + تصاویر
اولین کنسرت سال ۹۳ «بنیامین بهادری» طی روزهای هشتم و نهم اردیبهشت ماه در چهار سانس به همت شرکت «صوت آوای هنر» در شب تولد دخترش «بارانا» برگزار شد. در ادامه گزارشی از این کنسرت پر هیجان را ملاحظه میکنید.
بنیامین بهادری پس از مصیبتی که به زندگی اش آمد و همسرش را با خود برد، برای نخستین بار روی صحنه می آید. ۳۱ آذر ۹۲ بود که یکی از خروجی های بزرگراه همت همسر او نسیم حشمتی را به کام مرگ فرستاد و بنیامین و دختر ۲ ساله اش بارانا از این اتفاق جان سالم به در بردند اما حالا ۳ ماه و ۸ روز است که آنها عزادارند. معلوم نیست با این اوصاف کنسرت امشب چه فضایی دارد.
از سقف سالن پارچه های سفیدی آویزان شده و روی صحنه را پوشانده و دکور در هاله ای سفید به چشم می خورد. کم کم دیگر صندلی خالی در تالار به چشم نمی خورد و جیغ و سوت زدن ها اوج گرفته است. کم کردن نور، سالن را به مرز انفجار می رساند. سایه تصویربردارها و عوامل صحنه روی پارچه سفید می افتد و آوای «بنیامین»، «بنیامین» مخاطبان اوج می گیرد.
سایه گروه و خواننده روی پارچه ها افتاده و با شنیدن صدای بنیامین که می خواند؛ «کاشکی می رفتیم عزیزم، من و تو یه گوشه با هم» سالن منفجر می شود. همه با هم می خوانند:تو یه کیف به روی دوشت، من یه کوله روی پُشتم، برای یه هفته یه کم، با تو زندگی می کردم…
بنیامین ادامه ترانه «هفته عشق» و عبارت «عزیزم بریزم همه زندگیمو» را که می خواند، پارچه های سفید می افتند و کل سالن می شود یک جیغ ممتد و سوت و هم خوانی با خواننده.
او که آخرین بار یک هفته پیش در کنسرتش برای کودکان و نوجوانان اسثنایی در غرب تهران، با مو و محاسن بلند دیده شده بود، حالا موهایش را کوتاه کرده و محاسنش را زده است اما همچنان پیراهن، کت و شلوار مشکی بر تن دارد و حلقه ازدواجش را نیز در انگشت انگشتری دست چپ حفظ کرده است.
با پایان این قطعه بنیامین لب به سخن می گشاید و می گوید:سلام. در همه جای دنیا کنسرت های موسیقی قرار است حال مخاطب را خوب کند. همه جای دنیا این گونه است. اما بعضی وقت ها اتفاقات برعکسی رخ می دهد و آدم هایی به اینجا آمده اند تا حال کس دیگری را خوب کنند. انرژی که در همین یکی دو آهنگ اول از شما گرفتم فوق العاده است. نمی دانم کنسرت چطور می خواهد جلو برود.
ترانه «شناسنامه» به اینجا که می رسد سالن دوباره تا مرز انفجار پیش می رود:صدای خوبی ندارم میدونم، برای عشق تو اما میخونم.
ترانه بعدی «جادوگر گیسو» است:افسونگر چشمای من ای چشمای جادو، جادوگر گیسو، گیسوی تو آرامش این دستای بی سو، آهای دختر آفتاب شب ها که موهات می ریزه رو بالش مهتاب، بی خوابِ تو این پنجره با چشمای بی تاب…
هم نوایی مردم با بارانا بارانا
صفحه نمایشگر بارانا را نشان می دهد و دست های بنیامین که موهای او را نوازش می کند. برخی از جمعیت یک صدا دختر خواننده محبوب پاپ را صدا می زنند. بنیامین می گوید:قدری کنسرت را دیر شروع کردیم و از آن طرف وقت داریم. بنابراین دوست دارم حرف نزنم و آهنگ ها را با هم بخوانیم، عاشقانه ها…
او از مردم سوال می کند:چه بخوانیم که همه شاد و خوشحال برویم؟ و ادامه می دهد:ازصدای شما اسم ترانه های مختلفی را می شنوم.
خوشحالم کردید خدا خوشحالتان کند
نوازندگان در ادامه شروع به نواختن می کنند و بنیامین می گویند:دوستان در این باره تصمیم گرفتند. اشکالی ندارد به حرف دوستانمان گوش می دهیم.
بنیامین «عشق احساسه» را برای دومین بار و به عنوان قطعه پایانی اجرا می کند و لحظاتی مانده به پایان آن با حالی که با لحظات ابتدایی کنسرت قابل مقایسه نیست می گوید:من را خیلی خوشحال کردید، خدا خوشحالتان کند.