زندگی عاشقانه “سام درخشانی و همسرش” + تصاویر
گفتگو با سام درخشانی و همسرش
سام درخشانی بازیگر سینما و تلویزیون مدتی است که با عسل خانم امیرپور ازدواج کرده و به همین مناسبت گفتگویی با این زوج جوان انجام داده ایم که در ادامه میخوانید.
زنگ آشنایی من و عسل
سام:من و عسل یک دوست خانوادگی مشترک داشتیم که ما را برای یک مهمانی خانوادگی دعوت کرد. در آن مهمانی با عسل آشنا شدم و این آشنایی ادامه پیدا کرد. بعد از مدتی خانواده های ما نیز با هم رفت و آمد پیدا کردند و این باعث شناخت بیشتر ما نسبت به اخلاق و روحیات همدیگر و در نهایت منجر به ازدواج ما شد.
عسل:در ابتدا اصلا فکر نمی کردم آشنایی من و سام به مرحله ازدواج برسد ولی رفته رفته این حس در ما به وجود آمد که می توانیم زندگی مشترک مان را در کنار هم تشکیل بدهیم.
گارد مخالفی که شکست
سام:یک بار تنهایی نزد پدر و مادر عسل رفتم و با آنها درباره ازدواج مان صحبت کردم. لطف داشتند و گفتند با شناختی که نسبت به من دارند، با این ازدواج موافقت می کنند. چون با توجه به شرایط کاری قشر ما، آن اوایل کمی نسبت به این موضوع گارد داشتند ولی با توجه به رفت وآمدهایی که بین دو خانواده شکل گرفته و باعث شناخت دو خانواده از هم شده بود، در نهایت بار این مسوولیت را به دوش من و عسل انداختند و تصمیم گیری نهایی را به عهده خودمان گذاشتند. بالاخره یک روز با خانواده به منزل عسل رفتیم، شامی خوردیم، گپی زدیم و در پایان تمام قرارها را گذاشتیم که منجر به عقد من و عسل شد.
عسل:همانطور که سام هم گفت ناخودآگاه نسبت به حرفه او کمی حس تردید و گارد وجود داشت ولی آنقدر همه چیز سریع اتفاق افتاد که شاید باورتان نشود. سام آدمی است که خیلی فوری تصمیم می گیرد. بعد از اینکه به خوبی با یکدیگر و خانواده های هم آشنا شدیم و دوران آشنایی مان سپری شد، یک روز سام به من گفت:«دو روز دیگر برای خواستگاری می آیم» و واقعا همین کار را کرد و اتفاقات بعد از آن هم در عرض یک هفته رخ داد و. . .
عجله ولی با شناخت کافی
سام:اصلا این طور نبوده که بخواهیم در تصمیم برای ازدواج یا حتی در تصمیم برای مسائل دیگر زندگی مان، احساساتی عمل کنیم. ما به شناخت کافی از یکدیگر دست پیدا کرده بودیم و به این نتیجه رسیدیم که می توانیم زندگی خوبی را در کنار هم تشکیل دهیم. من حتی خواستگاری اصلی ام را از عسل در روز تولدش انجام دادم و در مقابل دوستانم او را سورپرایز کرده، شخصا از او خواستگاری کردم و حلقه ای به او دادم ولی به هرحال برای ما سنت ها و مراسم مرسوم این کار نیز مهم بود و مراسم خواستگاری ما با حضور خانواده ها نیز برگزار شد و از آنجا که قبل از آن تصمیم اصلی را گرفته بودیم، کارها به سرعت انجام شد.
یک هنرمند برای یک زوج
سام:شغل ما سختی ها، بی نظمی ها، استرس ها و تنش های زیادی دارد و به نظرم از یک خانواده همان یک نفر کافی است که در این حرفه حضور داشته باشد. اگر بخواهیم خانواده ای داشته باشیم که به زندگی و فرزند آینده مان برسیم و برنامه مشخصی در زندگی داشته باشیم، لازم است که فقط یک نفر در این حرفه باشد چون اگر زن و شوهر هر دو در این حرفه باشند، رسیدگی به فرزند، تمرکز و برنامه ریزی روی زندگی واقعا سخت می شود.
یک بازیگر به دلیل بی نظمی هایی که در کارش وجود دارد نمی تواند برنامه ریزی خوبی داشته باشد و این یکی از دلایلی است باعث شد از اهالی سینما کسی را به عنوان همسر انتخاب نکنم. اما مهم تر از آن این است که من اساسا هیچ تصمیمی درباره اینکه چه همسری با چه حرفه ای را انتخاب کنم، نداشتم و همیشه دنبال قسمت خودم بودم و قطعا انتخاب عسل، قسمت من بوده و خیلی خوشحالم که همسری انتخاب کرده ام که می تواند زمان کافی و درستی را در زندگی مان بگذارد.
تکیه گاهی برای زندگی
عسل:اینکه سام چقدر شبیه مرد موردنظر من برای ازدواج بوده، واقعا سوال سختی است. . .
سام:بگو فراتر از حد انتظارم بود. (خنده)
عسل:بالاخره هر انسانی یکسری معیارها و تفکرات برای زندگی مشترک خود دارد و با این هدف وارد یک زندگی مشترک می شود. سام خصوصیات مثبت زیادی داشت که خیلی از آنها برایم مهم بود. زمانی که با سام آشنا شدم خیلی به این موضوع فکر نمی کردم که او چقدر به مرد مورد نظر من برای زندگی نزدیک است بلکه به خصوصیات خوب سام دقت می کردم. در طول مدت آشنایی مان بیشتر به این موضوع فکر می کردم که آیا ما به درد هم می خوریم که بتوانیم یک عمر در کنار یکدیگر زندگی کنیم؟ به مرور به این نتیجه رسیدم که سام فردی است که می توانم در زندگی به او تکیه کنم و این از همه چیز مهم تر بود.
ازدواج بعد از ۳۵ سالگی
سام:۱۰ سال پیش زمانی که سریال «سال های برف و بنفشه» را بازی می کردم، وقتی در مصاحبه ها نظرم را درباره ازدواج می پرسیدند، جوابم این بود که ازدواج اتفاقی است که باید در زندگی آدم ها پیش بیاید و هیچ ربطی به سن و سال ندارد. هنوز هم همین حرف را می زنم و به نظرم برای ازدواج، آدم باید قلابش گیر کند. من متولد ۱۳۵۴ هستم و عسل متولد ۱۳۶۲٫ به نظر خودم اختلاف بین ۵ تا ۸ سال اختلاف سنی خوبی برای یک ازدواج است. البته از همان ابتدا تصمیم من برای ازدواج از سن ۳۵ سالگی به بعد بود. از ۳۵ سالگی به بعد نگاه من یک نگاه جست وجوگرایانه بود و نیم نگاهی به این موضوع داشتم که فرد مورد نظرم را برای ازدواج پیدا کنم ولی هیچ وقت این موضوع را بروز نمی دادم و چراغ خاموش پیش می رفتم!
فرار از یک ازدواج سنتی
سام:شرایط امروز دیگر شرایطی نیست که خواستگاری ها خیلی به صورت سنتی برگزار شود؛ یعنی بشخصه ازدواج سنتی را برای خودم در نظر نداشتم. دوست داشتم وقتی قرار است ازدواج کنم، همراه با شور و عشق و علاقه مندی باشد. اینکه فرد مورد نظرم را پیدا کنم، اشتراکات و تفاهم ها را بین خودمان پیدا کنیم و با علاقه ای که بین مان به وجود می آید، ازدواج کنیم.
استرس من، آرامش همسرم
سام:وقتی عسل را دیدم و با او آشنا شدم، متوجه ویژگی هایی در او شدم که واقعا برای من خیلی مهم بود؛ مثلا شرایط کاری ما فضایی پرهیاهو و پراسترس دارد که روی من هم اثر گذاشته اما عسل عکس این شرایط، فردی آرام و صبور است. آرامش او در زندگی واقعا به من کمک می کند و می توانیم همدیگر را پوشش دهیم. ضمن اینکه خانواده عسل خانواده ای واقعا محترم هستند؛ البته عامیانه اش این است که او سر سفره پدر و مادرش بزرگ شده است و واقعا خانواده دار است. در مدتی که برای آشنایی بیشتر با هم بیرون می رفتیم، عسل بدون هیچ بهانه و تعارفی باید سر ساعت به منزل باز می گشت و خانواده اش روی این موارد تاکید زیادی داشتند و اتفاقا این موضوع برایم خیلی مهم بود.
عسل:سام خصوصیات خوب زیادی دارد. . . احترام گذاشتن سام به خانواده برایم خیلی جالب توجه بود. اینکه به قوانین خانواده خیلی احترام می گذاشت و خدا را شکر یک رابطه واقعا محترمانه بین ما وجود دارد. همه آدم ها وجدان دارند ولی اهمیت دادن به این وجدان در آدم ها متفاوت است. سام قلب خیلی پاکی دارد و این پاکی، هم در قلب سام است و هم در رفتارش.
علاقه ای مشترک به نام بچه
سام:در کنار همه مسائل، روحیات و اخلاقیات مان با هم سازگار بود و مهم تر از همه اینکه عسل هم مانند من به بچه علاقه مند است. چون در اجتماع امروزی خیلی باب شده که بچه دوست ندارند یا اصلا تصمیم به بچه دار شدن ندارند. این موضوع را در بین خیلی از دوستان خودم هم می بینم!
عسل:در مورد تصمیم ازدواج با سام، او را از حیطه بازیگری اش جدا کردم چون بازیگری سام موضوعی است که باید از دور به آن نگاه کرد و هیچ ارتباطی به یک زندگی مشترک ندارد. به تفاهم ها و اشتراک هایم با سام نگاه کردم و متوجه شدم در خیلی از مسائل با همدیگر تفاهم داریم و اینکه سام عاشق بچه است و من هم علاقه زیادی به بچه دارم.
سام:من واقعا عاشق بچه هستم؛ وقتی دوستانم را می دیدم که ازدواج کرده اند و بچه دار شده اند، تصور می کردم بچه من چه شکلی می شود و اینکه فرزند خودم را چه زمانی در آغوش می گیرم و این حس همیشه در من وجود داشت و گاها باعث آزارم می شد؛ البته خیلی اوقات خواب بچه ام را می بینم و حتی سال هاست برای او نام انتخاب کرده ام ولی به این موضوع معتقد هستم که نباید عجله کرد و باید زمانش فرا برسد.
انگیزه مضاعف برای والدین
سام:قطعا حضور بچه در زندگی یک هنرمند می تواند تاثیرگذار باشد ولی من به دلیل عشق و علاقه ای که به بچه دارم از این شرایط استقبال می کنم و خوشحالم از اینکه همسرم می تواند زمان و تمرکز بیشتری را روی مسائل بچه بگذارد اما در عین حال من دوست دارم شرایط طوری باشد که هم بتوانم کارم را به خوبی انجام دهم و هم اینکه زمان و وقت کافی را در کنار فرزندم بگذرانم. این روزها احساس می کنم اگر صاحب فرزند شوم مخصوصا اگر فرزندم دختر باشد، تا ماه ها از خانه خارج نشوم و دایما در کنار او باشم؛ ضمن اینکه من حس می کنم بچه دار شدن می تواند یک انگیزه مضاعف برای پدر و مادر باشد تا تلاش بیشتری در زندگی داشته باشند. از طرفی معتقد هستم که بچه با خودش برکت را هم به زندگی انسان می آورد و خیلی ها را می شناسم که به لطف همان برکت بچه دار شدن، در کارشان پیشرفت زیادی هم داشته اند و من صددرصد به این موضوع اعتقاد دارم.
پدر شدن با ۴۰ سال اختلاف
سام:همیشه به این موضوع اعتقاد دارم که سه چیز وجود دارد که دست خود آدم نیست:زن گرفتن، خریدن خانه و مرگ… وقتی قرار باشد پیش بیاید، پیش می آید. اما در عین حال به این موضوع هم فکر کرده ام که در این شرایط با فرزندم ۴۰ سال اختلاف سنی خواهم داشت. هرچند کودک درون من هنوز سرحال و قبراق است. چون خیلی از دوستان خودم را می بینم که می گویند وای خسته ایم، حوصله خودمان را نداریم؛ چه برسد به بچه…! ولی من همیشه سرحال هستم و همه بچه ها رابطه خوبی با من دارند. خیلی برای بچه ها انرژی می گذارم. در کنارش خودم از هر نظر اصلا احساس نمی کنم ۴۰ ساله هستم!
انتخاب یک همراه خوب
سام:اصلا احساس نمی کنم که با ازدواج، عاملی بازدارنده را وارد زندگی ام کرده ام. درست است که زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد ولی در وهله اول من یک همراه برای زندگی انتخاب کرده ام؛ کسی که همراه من است؛ همانطور که من در همه شرایط همراه او هستم و خواهم بود. به هر حال هر شغلی، مصائب و مشکلات خودش را دارد. یک پزشک هم همیشه باید آماده باشد و روز و شب ندارد. یک پلیس هم جدا از سختی هایی که کارشان دارد باید همیشه آماده خدمت باشد یا عزیزانی که در شهرستان دور از خانواده کار می کنند و. . .
عسل:بحث کار بدون نظم و برنامه سام به کنار، خود او هم طوری است که تصمیمات آنی می گیرد؛ مثلا یک روز می آید می گوید برویم مسافرت. منظورم این است که ما خیلی برنامه روتینی در زندگی نداریم. از وقتی زیر یک سقف رفته ایم زندگی ما به این صورت شکل گرفت که سام تا دیروقت سر کار باشد و من در خانه تنها باشم. بالاخره هر چیزی یک بهایی دارد؛ وقتی یک نفر را دوست دارید تمام شرایط را تحمل می کنید. اتفاقا گاهی اوقات این دوری حس خیلی خوبی در من به وجود می آورد؛ مثلا وقتی سام زنگ می زند که به خانه می آید حس خیلی خوبی به من دست می دهد.
عجول بودن در مقابل آرامش
عسل:واقعا باید خداوند را شکر کنم که یک خصوصیت ویژه در من قرار داده و آن هم این است که من آرامش خوبی دارم و تصمیمات یک دفعه ای سام، تاثیر منفی زیادی روی من نمی گذارد چرا که خیلی سریع می توانم با آرامشی که دارم، خودم را با شرایط وفق بدهم؛ مثل تصمیم سریعی که برای برگزاری مراسم عروسی مان داشتیم که باید در مدت یک هفته همه کارها را انجام می دادیم… در واقع این عجول بودن تا حدودی در سام وجود دارد ولی چون می دانم که در نهایت نتیجه کار بسیار خوب خواهد بود، سعی می کنم خیلی دچار استرس نشوم و اتفاقا این باعث می شود که زندگی روتین و یکنواختی نداشته باشیم.
دردسرهای یک زوج معروف
سام:درست است که کار ما سختی های خودش را دارد ولی به همان اندازه در کنارش لذت و جذابیت هم دارد. هیچ وقت نمی شود منکر جذابیت حرفه ما شد. یکی از همین جذابیت ها مورد توجه مردم قرار گرفتن است؛ اینکه مردم دوستت دارند و جویای احوال تو هستند. بی اغراق جدای از عشق بازیگری، یکی از دلایلی که این حرفه را انتخاب کردم رسیدن به شهرت و محبوبیت بود. چه کسی است که دوست نداشته باشد مشهور باشد!؟
عسل:اینکه با سام بیرون می رویم و مردم درخواست عکس انداختن با سام را دارند اذیتم نمی کندچون از اول از این موضوع آگاه بودم که سام بازیگری است که طرفداران خودش را دارد. اتفاقا خیلی هم خوشحال می شوم چون مردم آنچنان انرژی های پاک و روشنی را به تو انتقال می دهند که باورش سخت است. بعضا پیش آمده که گوشی را گرفتم و خودم از سام و طرفدارانش عکاسی کرده ام.
سام:کلا عسل به این دیدگاه رسیده است که به تنهایی بیرون رفتن های او با زمانی که با من است زمین تا آسمان تفاوت می کند و دیگر آن آرامش وجود ندارد. (باخنده)
عسل:بارها شده که با سام بودیم و مردم لطف داشتند و مثلا کارمان زودتر انجام شده و این هم خودش خیلی خوب است. چند وقت پیش بازار گل رفته بودیم، هوا خیلی گرم بود و عکس انداختن سام با مردم خیلی طول کشید؛ طوری که دیگر به کارهای خودمان نمی رسیدیم و من دیگر خسته شده بودم ولی می دیدم که سام با همه با لبخند برخورد می کند. همان برخوردی را که با نفر اول داشت تا آخرین نفر ادامه داد و وقتی برخورد سام را دیدم خیلی خوشحال شدم.
سام:وقتی عسل خودش به مرور وارد این عرصه شد، شرایط را دید، خوبی ها و بدی هایش را دید، با بازخوردهای مثبت مردم روبه رو شد، لطف مردم را دید و بعضا در کنارش در تعداد کم، فحش هایش را هم شنید. به هر حال این شبکه های اجتماعی که به وجود آمده اند باعث شده است که شما دایم در معرض دید باشید و نظرات مردم را مستقیم دریافت کنید. به هر حال همیشه در یک اجتماع همه خوب و درجه یک نیستند.
متاسفانه بعضی ها هستند که عکس العمل های بدی از خود نشان می دهند و به راحتی حرف های رکیک و زشتی را بیان می کنند که البته تعدادشان خیلی کم است. در هر صورت همه این موضوعات بخشی از زندگی ماست و عسل در این مدت همه اینها را مشاهده کرده است؛ به عنوان مثال وقتی در اینستاگرام عکسی می گذاریم، ۹۹درصد آرزوی خوشبختی برای ما می کنند و یک درصد حرف هایی می زنند که خوشایند نیست ولی هر دو، این موضوع را پذیرفته ایم و آن نظرات ناخوشایند را حذف هم نمی کنیم.
کنجکاوی حق مردم است
سام:به نظر من اینکه یکی در صنف ما نخواهد موضوع ازدواجش را علنی کند اصلا شدنی نیست. آن دوستانی که اصلا دوست ندارند این موضوع علنی شود یا اینکه دوست ندارند در موردش صحبت کنند، شاید یک هدف شخصی دارند که آن را دنبال می کنند. ولی در تمام دنیا این اتفاق می افتد که مردم عاشق اخبار زندگی کسانی هستند که مورد توجه شان است. این موضوع در مورد من سام درخشانی هم صدق می کند.
برای خود من هم جذاب است که مثلا بدانم براد پیت و آنجلینا جولی چه اتفاقاتی در زندگی شان رخ داده است؟ یا مثلا اینکه فرزند دوم شهاب حسینی چه شکلی است؟ همراهی با رسانه بخشی از شغل ماست. شاید از این به بعد خیلی ها طرفدار من شوند به صرف اینکه یک فرد متاهل و خانواده دار هستم. بچه دارشدنم را که نمی توانم از کسی پنهان کنم؛ مگر اینکه هدف دیگری در ذهن داشته باشم. اینکه مردم همیشه دوست دارند در مورد ما اطلاعاتی داشته باشند جزو لاینفک زندگی ماست و چه بهتر که خود ما این اطلاعات درست و صحیح را در اختیارشان قرار بدهیم.
استقبال از نظرات مردم
سام:شخصا وقت زیادی را برای حضور در شبکه های اجتماعی نمی گذارم ولی قطعا وقتی صفحه ای را راه اندازی کرده ام تا با مردم در ارتباط باشم، حتما از نظرات و مشورت ها و انتقادهای آنها استقبال می کنم و در این بین هستند طرفداران پر و پا قرصی که به آدم انرژی می دهند و اخبار مختلف هنرمند محبوب شان را رصد می کنند و این برایم مهم است که کارهایی را انجام دهم و فیلم هایی را قبول کنم که موردپسند مردم و هوادارانم قرار بگیرد. به نظر من هیچ هنرمندی نمی تواند بگوید که نظرات مردم برایم مهم نیست و اهمیتی به آنها نمی دهم چون روحیات من و اکثر هنرمندانی که می شناسنم طوری است که حتی نظرات یک کودک هم می تواند روی ما تاثیر بگذارد.