احلام معشوقه جناب خان به خندوانه می آید؟
جالی خالی احلام جناب خان در خندوانه
برنامه طنز خندوانه هر شب از دریچه شبکه نسیم وارد خانه های مردم میشود تا لبخند را برای ساعتی به لبهای آنها بنشاند، در ادامه حرفهای جالب رامبد جوان را درباره خندوانه میخوانید.
جمع آدم باحال ها توی خندوانه جمع است. جناب خان، بوشهری می خواند، بندری می خواند و حتی رامبد جوان را دست می اندازد تا ما بخندیم. نیما هم همین طور؛ او نماینده آدم های منفعت طلب دوروبر ماست که هرچه تلاش می کنند باز هم در نقطه صفر هستند. سر و کله زدن های او با رامبد هم جذاب است.
وقت آن رسیده که احلام وارد ماجرا شود. وقتی حرف از مجنونی مثل جناب خان است باید لیلی هم در کار باشد. شاید حضور لیلی مجنون یا همان احلام در خندوانه یک سورپرایز خلاقانه باشد که بتواند باز هواداران خندوانهرا ذوق زده کند. به نظر شما، تیم تولید خندوانه این پیشنهاد را چقدر جدی می گیرند و در پایان فصل دوم عروسک احلام به خندوانه می آید؟
خندوانه ای پخته تر و بهتر
خندوانه به نظرم در این مدتی که از پخش آن می گذرد، نسبت به فکر و ایده اولیه ای که داشتیم پخته تر شده است. هرچند ایده هایی هم بودند که می خواستیم به کار اضافه کنیم اما به عللی اتفاق نیفتاد؛ برای مثال یک سری آیتم ها را ساختیم و تست زدیم که دیدیم آنطور که می خواهیم نشد و به درد نمی خورند برای همین آنها را کنار گذاشتیم. حتی به لحاظ ساخت و ساز ایده هایی در طراحی برنامه داشتیم یا می خواستیم کارهایی انجام بدهیم و حتی در بحث سخت افزاری آن نیز جلو رفتیم اما بعد دیدیم که جذاب نیستند و از آنها استفاده نکردیم.
برنامه ای منحصربه فرد
اصولا برنامه سازی ساختار و محاسبه مهندسی دارد. اولین بحث ساختاری خندوانه جدا از اهدافی که برایش تعریف کرده بودیم این بود که شبیه هیچ برنامه ای نباشد؛ بنابراین چه از داخل و چه از خارج استودیو، ایده هایی را با سلیقه خودمان به کار تزریق کردیم. اتفاقی که افتاد این بود که تماشاچی در این مسیر با شکل برنامه ما اخت شده ، گرامر کار ما را می شناسد و این طور نبود که ما بخواهیم با زبان تماشاچی آشنا شویم. شکل برنامه خندوانه پیش از این نبوده و نمونه های مشابهی نداشته که بخواهیم روی موج آنها سوار شویم. این برنامه قوانین، گرامر، ادبیات و زبان مستقل به خودش را دارد.
جناب خان و رامبد جوان
عدم ترس از ساختارشکنی
قطعا برای سری بعدی برنامه تغییراتی خواهیم داشت. در حال حاضر چیزی به انتهای سری فعلی برنامه نمانده و اگر ما الان بخواهیم ساختارشکنی خاصی در آن ایجاد کنیم ممکن است مخاطب آن را پس بزند. این همان مبحث مخاطب شناسی و مهندسی برنامه سازی است اما به این معنی نیست که بترسیم دست به ساختار آن بزنیم. قطعا در سری بعدی آیتم هایی جدید طراحی خواهیم کرد اما باز هم در این قالب و بدون اینکه بخواهیم از پایه و اساس آن را به شکل جدی تغییر دهیم.
اتاق فکر همیشه فعال
خندوانه اتاق فکر خودش را دارد که نه تنها به محتوای کاری که در روز قرار است پخش شود فکر می کنیم بلکه کل هفته را در نظر می گیریم؛ برای مثال ممکن است یک شب فضای برنامه به خاطر جدیت موضوعی که به آن پرداخته می شود آنقدر شاد و ریتمیک نباشد اما سعی می کنیم شب بعد با یک برنامه اکتیوتر این تعادل را ایجاد کنیم. این کمک می کند تا برنامه یکنواخت نشده و مخاطب را بالا بکشد. اینها قطعا در اتاق فکر برنامه محاسبه می شود.
یکسری موضوعات و مناسبت ها هست که براساس آنها ساختار برنامه ها تنظیم می شود؛ مثلا اگر قرار باشد درباره ام اس صحبت کنیم، نگاه می کنیم ببینیم چطور می شود ۱۰۰ بیننده دچار این بیماری را پیدا کنیم یا یک مهمان ویژه مانند امیرمهدی ژوله را بیاوریم که به این بیماری مبتلاست و خودش یک استندآپ برود و با بیماری اش شوخی کند. این با هدفی صورت می گیرد چون امیرمهدی ژوله نه تنها جزو طنزپردازان است بلکه خودش ام اس دارد و به نظرم هیچکس به اندازه خود آدمی که آن مشکل، بیماری، بحران و. . . را دارد، محق نیست که درباره آن مساله شوخی کند. در کنار این مساله از پدر ام اس ایران دعوت می کنیم و. . . حالا می رسیم به بحث اینکه چطور این موارد را در برنامه اجرایی کنیم. این تفکر قبل از ضبط هر برنامه هست.
امیدواری؛ هدف اصلی
درست است که مخاطب در مواجهه با خندوانه پیش از هر چیزی می خندد و شاید به نظر بیاید که شاد کردن مردم هدف خندوانه است اما درواقع هدف مهم تر ما در برنامه ایجاد روحیه امید در مردم است؛ چیزی که همه انسان ها در هر شرایطی و در هر بحرانی به آن نیاز دارند. همیشه به این فکر می کنیم که با چه چیزهایی می توانیم حال مخاطب را بهتر کنیم. این تاثیر حال خوب قطعا بیشتر و مهم تر از لبخند زدن مقطعی است.
یک مدیریت مناسب
به این نکته توجه کنید که خندوانه طراح و کارگردانی دارد که من هستم و من سعی می کنم با مدیریت مناسب تعادل بخش ها و روند برنامه را متناسب نگه دارم. این برنامه میزبانی دارد که من هستم. البته مرا به عنوان «رامبد جوان» در نظر نگیرید. منظورم ماهیت چنین برنامه ای است که درنهایت یک نفر آنجا هست که مدیریت می کند و پای ثابت کار هم هست؛ بنابراین فضاهای مختلف را مدیریت می کند تا هیچ آیتمی سبقت نگیرد یا آیتمی گم نشود. من سعی کرده ام جاهایی از کار خودم مسوولیتی را برعهده بگیرم و جاهایی هم مسوولیت را به افراد دیگری می سپارم که در برنامه هستند؛ مانند مهمان برنامه، یا جناب خان یا نیما یا حتی موسیقی و. . . اینکه چه کسی و کجا و چگونه عمل کند با فکر انجام می شود و حواسم هست که آیتمی به آیتم دیگر نچربد یا مساله رقابتی نشود. فقط کافی است همه چیز با یک نگاه درست در هم ادغام شود و یک برنامه ترکیبی در مجموع دیدنی شود.
رامبد جوان ، نیما و جناب خان
قرار و مدار با مهمان!
راستش با مهمان های برنامه هیچ قرار و مداری نمی گذاریم. هر مهمانی اگر برنامه را از قبل دیده باشد و در جریان نوع کار باشد اگر بخواهد ایده ای برای حضور خودش ارائه می دهد وگرنه ما چیزی را به مهمان دیکته نمی کنیم که مثلا فلان کار را انجام دهد یا به حرف ها و خاطراتش شکل نمایشی بدهد و. . .؛ البته ما شیطنت و شوخی می کنیم اما بدون بی ادبی و بدون بی احترامی. در گپ و گفت ها با هر مهمانی از جنس خودمان اما با ظرفیت او صحبت می کنیم یک چیزی در گپ وگفت ها هست به اسم معاشرت که واقعا نمی شود برایش سناریو نوشت.
هماهنگی برای بداهه
شکل و میزان بداهه در همه بخش های برنامه مشخص است. ما برای بخش های نمایشی قراردادی داریم که از آن خارج نمی شویم. این طور نیست که هرکسی هر کار خواست بکند یا همدیگر را به شکل عجیبی غافلگیر کنیم چون واقعا نمی شود؛ مثلا یک دفعه من بگویم می خواهم کاری کنم که بقیه نمی دانند و همه را حیران کنم!! شکل بداهه این است که مثلا محمد بحرانی می گوید در آیتمی از جناب خان که خط داستانی اش مشخص شده، می خواهیم از نقطه الف به نقطه ب برویم و حالا در این مسیر مثلا دو نقطه عطف هم می گذاریم که جاذبه ایجاد کند و بر این اساس کار می کنیم. ضمن آنکه همه بچه ها اساسا خط قرمزها را می شناسند و در کنار همه این مسائل ما برنامه زنده نیستیم که یک بداهه اشتباه و سهوی مشکل ایجاد کند. جلوی آن مورد مشکوک را سر ضبط می گیریم که به پخش نرسد.
رویکرد صحیح شادی
در بحث احساس شادی، همه چیز باید رویکرد درستی داشته باشند؛ مثلا قرار نیست با تمسخر دیگران، بخندیم و به قیمت ناراحت کردن دیگران، خودمان را شاد کنیم. شوخی کردن اصول خودش را دارد. من شیطنت هایی دارم که در کارم آن را لحاظ می کنم اما به کسی بی احترامی نمی کنم. شوخی با توهین و مسخره کردن و حتی تحقیر کردن فرق دارد. من شخصا آدمی هستم که معتقدم خندیدن در زندگی آن هم در شرایط زندگی امروزی که پر از فشار و استرس های منفی است، بسیار مهم است. لبخند بر لب داشتن در هر شرایطی حتی به عنوان یک ریفلاکس ضداسترس کمک می کند تا هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی، آدم سالم تری باشیم.
حرفه پیچیده هنری
حرفه ما حرفه سخت و پیچیده ای است؛ طوری که حتی زمانی که سر کار نیستیم، نیازمندیم درباره کارمان فکر کنیم و این روندی طبیعی است. همچنین طبیعی است که من به خاطر کار خسته شوم و در طول روز بر اثر این خستگی انرژی ام تحلیل برود. مخصوصا این روزها که به صورت دائم سر کار خندوانه هستم و بعد از انجام کارهای فیلمبرداری و اجرا باید به کارهای فنی برسم و. . . .
رامبد جوان و جناب خان
جنس مخصوص خودم
در بازیگری افرادی مانند آل پاچینو و مارلون براندو آدم های خیلی بزرگی هستند ولی هیچ وقت فکر نمی کردم که باید مثل اینها شوم. دوست داشتم شبیه خودم باشم. من همین طوری هستم. هر بازیگری باید خودش باشد باید یک نقش را درست بازی کند قرار نیست ادای فرد دیگری را دربیاوریم. من حتی در طنز هم جنس مخصوص خودم را دارم!
مطالعات گسترده من
خواهرم در شکل گیری انگیزه مطالعه در من بسیار تاثیرگذار بود. این عادت مطالعه هنوز هم ادامه دارد و البته این نقش خواهرانه ایشان در مطالعه هم هنوز ادامه دارد. درواقع او هر کتاب خوبی را که می خواند به من هم پیشنهاد می دهد آن را بخوانم. خودش کتابخوان خیلی قهاری است و کاملا حرفه ای است. مطالعه به من کمک می کند؛ هم در کار و هم در زندگی. من خیلی چیزها را از کتاب ها آموخته ام که در ایده پردازی برای کارم بی تاثیر نیست؛ راستش من قصه و رمان زیاد می خوانم. البته مطالعه در زمینه فواید شادی و خنده، زندگی مثبت و. . . هم زیاد داشته ام.
تلنگری به نام رامبد
معتقدم اسم و کاراکتر آدم ها می تواند تاثیرات متقابلی داشته باشد. راستش من از اینکه خودم را با نامی غیر از رامبد جوان بشناسم تصوری ندارم و آن را غیرممکن می دانم. رامبد در زبان فارسی به معنای فرشته صلح و آرامش است. رامبد اسمی فارسی است. یکی از چیزهایی که در خندوانه به آن اشاره داشتیم این است که یادآوری کنیم در عین حالی که چگونه درست با دیگران شوخی کنیم، چگونه ظرفیت شوخی را هم در خودمان بالا ببریم. بازی اسم من و جناب خان درباره اسمم نوعی از شوخی با خودمان است و اینکه به خودمان هم تلنگری بزنیم که همیشه نباید با دیگران شوخی کرد و خوب است با خودمان هم شوخی کنیم.
نگاه جدی به زندگی
همیشه به خودم یادآوری می کنم که قرار نیست هر چیزی که می خواهم به همان شکل روی دهد. منظورم اتفاقاتی است که خود ما صددرصد در آنها نقش نداریم. اصرار به این داریم که رخ بدهند؛ در حالی که شاید رخ ندادن آنها به نفع مان باشد. من با همین نگاه زندگی می کنم اما برعکس تصور عموم و انتظار اینکه همه چیز را شوخی بگیرم، اشتباه است. من نگاهم به زندگی کاملا جدی است اما واقع بین هم هستم و آن را شوخی نمی بینم.
زمانی برای استراحت
کار به شکل شبانه روزی واقعا خسته کننده است و من دوست دارم در فرصت های مناسب یک استراحت کامل داشته باشم. حالا اگر الزاما به سفر نروم، دلم می خواهد مدت طولانی بخوابم، انرژی بگیرم، حتی برای تفریح فیلم ببینم و در مجموع همه اینها خوش بگذرانم. گرچه سخت است اما دست کم در آن مدت دغدغه کار نداشته باشم و به مسائل کاری فکر نکنم.