محافظت بادیگارد های ایرانی از الناز شاکردوست و گلزار + تصاویر
کنار هم قرار گرفتن ۲۱۵ مرد آهنین شیک پوش بیشتر شبیه فیلم است تا واقعیت. اما «مهدی صفایی» از سال ۸۵ تصمیم گرفته است به این رویا لباسی از واقعیت بپوشاند و حالا بعد از هشت سال در کنار «محمد هادی زاده» تنها شرکت مراقبتی- محافظتی تخصصی کشور را مدیریت می کند. با اعضای تیم «کانسپت» که حداقل ۱۱۱ کیلو وزن دارند و به مردان سیاه پوش معروف هستند، همراه شدیم تا یک روز فعالیت شان را از نزدیک لمس کنیم.
نیازی نیست کاری بکنند، همین که قد و هیکل شان را نگاه می کنی، حساب کار دستت می آید. ولی بر خلاف تصور خیلی خوش برخورد و خوش رو هستند و تا وقتی نیاز نباشد جدی نمی شوند. دفترشان در شهرک غرب تفاوت چندانی با ساختمان های اطراف ندارد. تنها چیزی که توجه را جلب می کند مردان قد بلند و خوش هیکلی هستند که با کت وشلوارهای یک دست مشکی مدام در حال تردد هستند. در ورودی که باز می شود، هیبتِ تیم استقبال، باعث می شود با ترس و لرز وارد شویم. ولی مهمان نوازی شان کار را راحت تر می کند و با آرامش بیشتری روی فرش قرمز حیاط قدم می گذاریم. از چند در که عبور می کنیم به دفتر مدیر تیم تشریفاتی-مراقبتی کانسپت می رسیم.
صفایی متولد ۴۹ قهرمان کیک بوکس جهان در سال ۱۹۹۹ دانمارک و مربی بدنسازی تیم ملی فوتبال در جام جهانی برزیل بوده است. خودش دوره های مراقبت از سیستم مراقبت و بادیگارد را در امارات و آلمان دیده است و مدتی در یک تیم بادیگارد مشهور آلمانی مدرس بوده است. صفایی به ایران که بر می گردد به فکر راه اندازی تیم تخصصی مراقبت می افتد و از بین ۲ هزار ورزشکار آماده کشور ۲۱۵ نفر را انتخاب می کند:«این افراد بین ۱۸۵ تا ۲۱۲ سانتی متر هستند و به غیر از دوره های مربوط به محافظت و مراقبت ، دوره های مختلفی مثل روابط عمومی، روانشناسی، زبان بدن، آشنایی با سیستم هایی مثل مواد مخدر و شخصیتشناسی را هم گذرانده اند.»
دوست ندارند به اسم بادیگارد شناخته شوند و خودشان را شرکت تشریفاتی-مراقبتی می دانند:«بادیگاردها محافظ هستند و کارشان حفاظت است و دوره های سخت و پیچیده ای را میبینند که یکی از آنها تیراندازی حرفه ای است که این در کاری که تیم ما انجام می دهد اصلاً وجود ندارد. ما یک گروه تشریفاتی-مراقبتی هستیم و کارمان پیشگیری از بعضی اتفاقات و درگیری های اجتماعی است. کشور ما در مقایسه با سایر کشورهای جهان واقعاً کشوری امن است برای همین افراد به سراغ بادیگارد نمی روند. البته خیلی ها از ما کمک می خواهند و ما کمک شان می کنیم. مثلا یک نفر نیاز به راننده دارد و ما یکی از افراد متخصص مان را معرفی می کنیم که علاوه بر رانندگی، دوره های مراقبت و همراهی را دیده است. در تمام دنیا وقتی کسی از نظر مالی، ارزشی و شخصیت اجتماعی از حد اجتماعی بالاتر می رود به مراقبت نیاز پیدا می کند. برای همین چندین بار است که وقت می گیریم خدمت مسئولان کشور برویم و در مورد فعالیت و اهداف مان بگوییم.»
هر سئانس مراقبت ۱۰۰ هزار تومان
«ما از سال ۸۶ تا الان حدود ۸۱۱ میلیون تومان برای اعضای تیم هزینه کرده ایم و هنوز نتواسته ایم هزینه هایی که صرف کرده ایم برگردانیم. حتی از اعضای تیم هم بپرسید ما هزینه سیستمی زیادی از بچه ها نمی گیریم. این دفتری که می بینید حداقل ماهی ۲۱ میلیون تومان هزینه اش است. شغل من چیز دیگری است، این کار عشقم است.» این ها را صفایی می گوید. او درباره نحوه همکاری با نیروهایش هم می گوید:«هم تمام وقت هست هم نیمه وقت. بیشتر بچه ها خودشان مربی هستند و با ما هم کار می کنند. سنشان بین ۲۳ تا ۴۱ سال است. درآمدشان هم بستگی به نوع قراردادها در برنامه ها و پروژه های مختلف دارد. اما هر نفر برای ۲ ساعت مأموریت، ۱۱۱ هزار تومان می گیرد.»
بیایید تخصصی کار کنیم
صفایی از فعالیت گروه های غیر تخصصی در زمینه مراقبت ناراضی است و از خطرات ناشی از این اتفاق می گوید:«۸۵ درصد اتفاقات و رخدادها قابل پیشگیری است به شرط آن که افراد ویژه ای برای کنترل و مراقبت آموزش داده شوند. اگر در یک مکان ۴۱۱ نفر باشند و فاصله اش با دو تا در ، ۱۲ متر باشد. در صورتی که مردم بر اثر یک اتفاق مجبور بشوند یک باره از دو تا در خارج شوند در خوش بینانه ترین حالت ۴ نفر کشته می شوند و بیست و چند نفر آسیب دیدگی های شدید خواهند داشت. بر این اساس ما به این نتیجه رسیدیم که نیازمندیم گروه های تخصصی داشته باشیم. »
او درباره شیوه معرفی فعالیت هایشان به متقاضیان و رقابت با گروه های کاری مشابه هم می گوید:« یک مانور برگزار می کنیم و دو نفر از افراد ما به عنوان خراب کار وارد یک کنسرت می شوند به تان اطمینان می دهم که تیم بیست نفره حفاظت کنسرت توانایی کنترل این افراد را ندارند در مقابل هم حاضریم همان کنسرت را به دو نفر از اعضای کادر ما بسپارند و بیست نفر از تیم آن ها به عنوان اغتشاش گر وارد سالن شوند. بازهم قول می دهم که سالن به خوبی کنترل می شود. ما حتی حاضریم به این گروه ها به صورت رایگان آموزش بدهیم تا همه گروه ها به صورت تخصصی به این کار بپردازند تا خدای نکرده اتفاق ناخوشایندی رخ ندهد.»
گلزار و شاکر دوست را نجات دادیم
اما خاطرات سرپرست یک گروه مراقبتی حتما جذاب باید باشد. مثل ماجرایی که صفایی از یک کنسرت روایت می کند:«موردی داشتیم که به تهیه کننده اعلام کردیم این خواننده شما ممکن است به واسطه خواندنش دشمن هم داشته باشد. ولی قبول نکردند و گفتند ما خودمان یک تیم فوق العاده داریم. بعد از کنسرت، شیشه های ماشین خواننده را خرد کردند، خودش را کتک زدند و اتفاقات خیلی بدی افتاد. در مقابل، یک هفته پیش افتتاحیه ای بود که آقای گلزار به همراه دو تا از بچه های ما حاضر شد. پنج هزار نفر از طرفداران ایشان هم بودند که خوش بختانه همه چیز به خوبی پیش رفت. حالا شما فکر کنید از این پنج هزار نفر یک آدم مجنونی پیدا شود که بخواهد به ایشان آسیب بزند. یک بار محمدرضاگلزار یک فیلمی برایم فرستاد و گفت مهدی ببین اگر بچه های تو نبودند، من را چه کار می کردند؟در جشنواره فیلم فجر هم فردی به خانم شاکردوست حمله کرد و بچه های ما به خوبی از ایشان مراقبت کردند.»
تای ساواکی
صحبت های آقای مدیر که تمام می شود، تیم سیاه پوش به سمت باشگاهی که در همان نزدیکی است حرکت می کنند تا تمرین روزانه شان را از سر بگیرند. اگر عرض شانه های شان اجازه دهد کنار هم بایستند، بیش از بیست تُن فشار به محل قرارگیری شان وارد می شود. «محسن» با ۲۱۴ سانتی متر قد و ۱۳۱ کیلوگرم وزن از قدیمی های گروه است که با این قد و قامت سوار یک پراید آبی نفتی می شود تا به محل تمرین برود. با اینکه باشگاه محل رفت و آمد همیشگی آنها است. ولی هنوز هم دیدن مردانی با این قد و قامت برای مردم عادی نشده است و اکثرا با حیرت نگاه شان می کنند. مثل دو پسر نوجوان که پشت سر محسن حرکت می کنند و پچ پچه می کنند:«اینا آمپول می زنن اینطوری می شن یا بادیگاردن همه رو می زنن؟» محسن که به این واکنش ها عادت کرده است لبخند می زند و به راهش ادامه می دهد.
محل تمرین یک متری پایین تر از سطح زمین است و از این جهت بی شباهت به گود زورخانه نیست. کف آن با تاتامی های غالبا آبی رنگ پوشیده شده است. هرکسی وارد سالن می شود داد می زند «اُس» و اجازه ورود می گیرد. کم کم پنجاه-شصت نفر از افراد تیم وارد گود شده اند و زیر نظر مربی تمرین می کنند. از جوان زیر بیست سال تا مردهای پا به سن گذاشته همه تی شرت و گرم کن مشکی تیم را پوشیده اند و در مقابل جملات ژاپنی مربی یک صدا داد می زنند:«اُس» مهدی صفایی با لباس رزمی وارد گود می شود و صدای ادای احترام تیم، سالن را به لرزه در می آورد. آقای مدیر اصول دفاع و حمله را خودش آموزش می دهد. «احساس کنید پای تان مثل یک میخ است که باید با بیشترین فشار ممکن وارد جسم مورد نظر بشود. راه رفتن تان باید کنترل شده باشد تا همیشه در حالت آماده باش باشید، همان تای ساواکی که به تان گفته بودم.»
صفایی در مورد برخی از تمرین کننده ها که قد و هیکل مناسبی ندارند توضیح می دهد. «خوشبختانه متقاضی زیادی برای پیوستن به گروه داریم. ما یک تیم متخصص کارشناسی داریم که متقاضیان را ارزشیابی می کنند. برای جذب اعضای جدید سه بخش را در نظر گرفته ایم. بخش A که افراد ورزیده با اندام مناسب هستند. بخش B که به اندازه گروه اول ورزیده نیستند و بخش C هم علاقه مندانی هستند که دوست دارند این آموزش ها را ببینند.» آقای مدیر در حین توضیح حواسش به گروه هم هست و هرکسی که فن مورد نظر را به خوبی اجرا نکند با ضربه های چوب تنبیه می شود. صفایی از همه می خواهد دست های شان را مشت کنند و با تمام قدرت روبرو نگه دارند بعد با یک انگشت مشت شان را از جای اصلی منحرف می کند. «من اگر سرجایم سفت بایستم موقع حمله آسیب می بینم سعی کنید همیشه در زندگی تان مثل رود انعطاف پذیر باشید.»
برایشان کت و شلوار اجباری است
تمرین ها که تمام می شوند. همه به سمت رخت کن می دوند تا در اسرع وقت کت و شلوار های شان را بپوشند و برای مانور آماده شوند:«تیم های مراقبت در تمام دنیا باید کت و شلوار داشته باشند که مشخص نباشد زیر کت و شلوار چه چیزی وجود دارد. سلاح یا گاز اشک آور و… هست یا نیست؟ این هم باز خودش برای طرف مقابل، یک بازدارندگی ایجاد می کند. عینک دودی هم برای این است که جهتی که چشم نگاه می کند مشخص نباشد»
خورشید در حال غروب کردن است که اعضای تیم با کت و شلوارهای یک دست شان در پارکینگ رو باز مجتمع ورزشی به خط شده اند تا مانور بدهند. مدیر به صورت تئوری توضیح می دهد که در شرایط خطر گروه چطور از سوژه مراقبت می کنند. بعد هم از علی رضا می خواهد نشان دهد در شرایط بحرانی چه واکنش های نشان می دهد. علی رضا پشت سر فردی که نیاز به مراقبت دارد حرکت می کند و به محض اینکه احساس خطر می کند با ۱۱۵ کیلوگرم وزن روی هوا بلند می شود و آرنجش را نمایشی روی سر شخص متخاصم فرود می آورد. با اینکه مانور است ولی گروه کاملا خودشان را در شرایط واقعی تصور کرده اند و همه چیز خیلی جدی برگزار می شود. چند مدل مراقبت دیگر که انجام می گیرد به خوبی نشان دهند که در کارشان حرفه ای هستند و می شود با خیال راحت مراقبت را بهشان سپرد.
عکس:اسماعیل حسینی