تاریخ : شنبه, ۱ دی , ۱۴۰۳ Saturday, 21 December , 2024
4

افشای راز ۱۵ ساله یک معلم در ماه عسل

افشای راز ۱۵ ساله یک معلم در ماه عسل

شب گذشته برنامه ماه عسل میزبان معلم فداکاری بود که به پاس زنده ماندن در یک تصادف کلیه اش را به دانش آموزی اهدا کرده بود.

افشای راز ۱۵ ساله یک معلم در ماه عسل

مهمان روز گذشته ماه عسل چه کسی بود

برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی شب گذشته ساعت ۱۹:۱۵ روی آنتن شبکه سه سیما رفت. احسان علیخانی در این برنامه میزبان معلم فداکاری بود که کلیه اش را به یک دانش آموز اهدا کرده بود و کسی جز همسرش از این ماجرا اطلاعی نداشت.

در ابتدای برنامه و در تونل ماه عسل روح الله مهمان بخش دوم برنامه از بیماری نارسایی کلیه اش در ۱۱ سالگی گفت و درباره یک فرشته نجات صحبت کرد.

وقتی مهمان ماه عسل فرشته نجات دانش آموزش میشود

مهمان اول برنامه آقای حاجی زاده معلم فداکار ۴۲ ساله ای بود که روبه روی احسان علیخانی روی صندلی ماه عسل نشست و از زندگی اش گفت :از ۴ سالگی علاقه زیادی به درس خواندن داشتم به طوری که هر روز پشت در کلاس مدرسه روستایمان مینشستم و اصرار میکردم تا به من هم اجازه بدهند وارد کلاس شوم ، آنقدر اصرار کردم تا اینکه اجازه دادند من سر کلاس اول بنشینم . در آذرماه که امتحانات بچه ها شروع شد من هم امتحان دادم و شاگرد اول کلاس شدم ، در ۷ سالگی از روستا به شهر آمدیم و من به جای کلاس اول به کلاس سوم رفتم و در ۱۸ سالگی وارد دانشسرا شدم و به عنوان معلم به فعالیتم ادامه دادم.

در بخش بعدی برنامه همسر آقای حاجی زاده به استودیو وارد شد و از ازدواجشان در سن ۱۲ سالگی خودش و ۱۶ سالگی آقای حاجی زاده گفت.

ماه عسل

آقای حاجی زاده و همسرش در برنامه ماه عسل

داستان اصلی مهمان برنامه از جایی شروع شد که از یک تصادف جان سالم به در برد. آقای حاجی زاده در برنامه ماه عسل تعریف کرد که در سال ۷۹ یعنی ۱۶ سال پیش من دانشگاه زنجان در رشته تربیت بدنی قبول شدم و برای ادامه تحصیل مجبور بودم چند روزی را به زنجان بروم . در یکی از روزهای سرد و برفی زمستان وقتی برای رفتن سوار اتوبوس شدم در قسمت پشت راننده در کنار یک پیرمرد نشستم . پیرمردی که کنار من بودند حدود یک ساعتی با من صحبت کردند و من گوش میدادم تا اینکه حدود ۱۵ کیلومتری زنجان در حالی که از صحبت کردن پیرمرد خسته شده بودم تصمیم گرفتم به قسمت عقب اتوبوس بروم و کمی استراحت کنم ، همین که از جایم بلند شدم و به عقب اتوبوس رفتم ، اتوبوس با یک تریلی که بارش ورقه های آهن بود تصادف کرد و همه مسافران در حالی که خواب بودند از دنیا رفتند و من هم بیهوش شدم . به تصور اینکه همه مسافران اتوبوس مرده اند همه ما را به سردخانه منتقل کردند و در آنجا بود که متوجه شدند من زنده ام و از آنجا به بیمارستانی در تهران منتقل شدم اما اصلا خانواده ام از این اتفاق خبر نداشتند . بعد از یک هفته با خانمم تماس گرفتم و گفتم که درس هایم زیاد است و چند روز بیشتر میمانم و بعد از بهبودی نسبی به یکی از دوستانم اطلاع دادم که برای مرخص کردن من به بیمارستان بیاید.

آقای حاجی زاده ادامه داد در مسیر دانشسرای ما یک انجمن بیماران کلیوی بود که همیشه ذهن من را درگیر خود کرده بود ، پس از تصادف تصمیم گرفتم به شکرانه زنده ماندن و نجات یافت یکی از کلیه هایم را اهدا کنم که با مخالفت همسرم مواجه شدم اما به هر طریقی که بود او را راضی کردم . از دوستانم شنیده بودم که یک دانش آموز در منطقه ای نزدیک ما دچار بیماری نارسایی کلیه است و به کلیه نیاز دارد که بعد از مراجعه به انجمن روح الله را به من معرفی کردند و خوشبختانه عمل با موفقیت انجام شد.

ماه عسل

روح الله دریافت کننده کلیه در کنار آقای مطهری مهمان دیگر ماه عسل

روح الله دانش آموزی که آقای حاجی زاده کلیه اش را به او اهدا کرده بود بعد از ۱۵ سال آقای حاجی زاده را پیدا کرده بود و شب گذشته هر دوی آنها مهمان ماه عسل شدند .

مهمان بعدی برنامه آقای مطهری بود که کبدش را بر اثر فشارهای زیاد عصبی که در نتیجه حذف نامش از کتابی که نوشت بود برایش رخ داده بود ، از دست داده بود . این مهمان برنامه که اکنون دکترای تئاتر داشت از روزهای سخت پیوند کبد گفت و از خانواده خانم جوانی که کبد دخترشان را به او داده بودند تشکر کرد.

منبع : namnak.com
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=24479

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0