انتقادهای تند و تیز جواد یحیوی از مجری های تلویزیون
انتقادهای بی پروای جواد یحیوی از مجریان تلویزیون
جواد یحیوی مجری ممنوع التصویر تلویزیون مدتی است که سراغ انتقادهای تند و تیز و بی پروا از مجریان تلویزیون رفته و هر روز یکی از همکاران سابقش را زیر سوال میبرد .
او که مدتهاست در تلویزیون حضوری ندارد به سراغ آزاده نامداری رفته و رفتار او را مورد خطاب قرار داده است . جواد یحیوی مجری ممنوع التصویر رسانه ملی که اخیرا به سراغ فضای اینترنت رفته و برنامه ای تصویری را برای فضای مجازی اجرا می کند در گفتگویی ضمن اشاره به خاطرات همکاری با شهاب حسینی در رسانه ملی گفته است:شهاب حسینی هیچ وقت در تلویزیون استار نشد…«اکسیژن» برنامه اش گرفت ولی من بعد از آن هم با شهاب یک برنامه اجرای دونفره داشتیم ولی برنامه دیده نشد. شهاب خیلی کار هوشمندانه ای کرد که سراغ بازی رفت. او مغز اجرا نداشت.
انتقادهای تند جواد یحیوی از همکاران سابقش
انتقادهای بی پروای جواد یحیوی از همکاران سابقش
فرزاد (حسنی) همیشه همه را از زاویه بالا نگاه می کند، اما اگر بلدی و می توانی رئیس پلیس را گوشه رینگ بگذار. نه یک شهروند عادی معمولی را بیاور بگو ۵۰میلیون می دهیم، بعد بگو زرشک! چرا یک آدمی که همینجوری هم جلوی دوربین دست و پایش می لرزد و آب دهانش را نمی تواند قورت بدهد را خراب می کنی؟
فرزاد حسنی در دفتر آقای هاشمی با او گفت وگو کرد. با ناطق گفت وگو کرد. ناطق داشت خاطرات ورود امام و ۱۲فروردین را می گفت، فرزاد گوله گوله اشک می ریخت، بعد از برنامه ناطق بهش گفته بود «آخه فلانی من که خودم اونجا بودم اینجوری اشک نمی ریزم، آنوقت تو….».
شهاب (حسینی) هیچ وقت در تلویزیون استار نشد. خیلی کار هوشمندانه ای کرد که سراغ بازی رفت او مغز اجرا نشد. ما با هم یک برنامه ضبط می کردیم که تولیدی بود… می گفتند برنامه شهاب پیش نمی رود. بعد شهاب من را می دید، می گفت چطوری می روی ۸برنامه را می گویی و می آیی؟ می گفت من یادم نمی ماند ؛ تپق می زنم و… سرعت را پایین بیاور تا با هم برویم. حضور ذهن و تمرکز و حاضرجوابی اجرا را نداشت.
یک جای دیگر من گفت وگو کردم باعث دلخوری رضا رشیدپور هم شد. حرفم این بود که چرا فضای فرهنگی و رسانه ای در سرزمین ما آنقدر باثبات نیست که یک چهره فعال رسانه ای مثل رضا رشیدپور برای اینکه بتواند کار کند یک روز باید با شبکه ایرانیان برای مشایی کار کند… من هم امروز اگر هر کس بگوید برای مشایی کار کردی تکذیب می کنم. مجوز شبکه ایرانیان را پسر آقای خزعلی گرفت و علیرضا داد که رفیق فابریک آقای حسینی وزیر ارشاد آن زمان بود. ایرانیان لوگوی چه کسی بود؟ که بعداً دانشگاه ایرانیان و مرکز ایرانیان و… راه افتاد؟ کاری ندارد که بعداً تکذیب کنیم و بگوییم ربطی نداشت.
الان از عید تا حالا رضا (رشیدپور) دیده شده؟ کاری که فرزادمی کند (برنامه اکسیر) خوب است؟ مهران مدیری برنامه خوبی می سازد؟ رامبد جوان برنامه خوبی می سازد؟ برنامه رامبد روی دست مردم سوار است و هر کس هم می آید داخل، همه دست و هورا بعد هم می گوییم شادیم. شادی که قراردادی و با اشاره های مدیر صحنه باشد که مثل قرارداهای تاکسیرانی است که می گوید خط تو از اینجا تا آنجاست، اینکه دیگر شادی نیست. این یک شوی تلویزیونی است که یک شکلی از شادی را ابراز می کنیم. من نمی توانم این کار را انجام بدهم. من نگاه و نقد خودم را دارم.
به عادل نقد تکنیکی زیاد دارم و حرف زدنش را دوست ندارم و به نظرم یک جاهایی موقعیت های طلایی خودش را می کشد. وقتی دارد یک ارتباط را وصل یا قطع می کند، همان لحظه قطع ارتباط زنده با مخاطب یا برگشتن به آنتن درست زمانی است که عادل لابلای کاغذ هایش گم شده، درست هم که حرف نمی زند، به دوربین هم نگاه نمی کند و… به جای اینکه حرف مهمش را آنجا بگوید. هزار تا گیر تکنیکی به عادل دارم ولی نود یکی از معدود برنامه هایی است که در تمام این سال هایی که در تلویزیون نیستم دنبال می کنم.
من امروز احسان (علیخانی) را خیلی دوست دارم هرچه پیش آمده بهتر شده. ولی شروعش را دوست نداشتم. از همان ابتدا من را یاد آکسان گذاری ها و لحن فرزاد می انداخت ولی رضا رشیدپور نمی تواند این را بگوید برای اینکه او خودش با آکسان ها و جنس حرف زدن های محمود شهریاری با مردم حرف زده.
در تمام این سال ها بار ها آدم هایی زنگ زدند گفتند ما حرف زده ایم و حل شده برگرد تلویزیون، من هم گفتم شما برو حلش کن بعد بیا. ولی هیچ وقت حل نشده. بعد هم من وقتی درباره تلویزیون حرف می زنم درباره یک جایی که دوست دارم به آن برگردم که حرف نمی زنم. می گویم تلویزیون بازنده یک فضای رسانه ای است. من برای چی باید دوباره به تیم بازنده برگردم.
چه کسی در خیابان مثل مژده لواسانی لباس می پوشد؟ بار اولی که آزاده نامداری یک برنامه ای را در شبکه تهران اجرا کرد، از استودیو که بیرون آمد من داشتم می رفتم برای یک برنامه ای آماده شوم، گفت چطور بود، کار من را دیدید؟ گفتم آره دیدم. ولی تو که چادری نیستی چرا چادر سر می کنی؟ گفت معلوم است چادری نیستم؟ گفتم آره، چرا روی آنتن خودت را با چادر معرفی می کنی؟ گفت فکر کردم این طور بهتر است.