تفاوت مردهای دیروز و امروز از نگاه بهنوش بختیاری
گفتگو با بهنوش بختیاری
بهنوش بختیاری بازیگر مهربان و خوشروی سینما و تلویزیون درباره ریشه آسیب های اجتماعی و فردی گفت وگو می گوید.
خانواده های اصیل و سنتی ایرانی برای زن حرمت زیادی قائل بوده و کمتر اجازه می دهند که زن مثلا بیرون از خانه بماند و به اصطلاح کارتن خواب شود، اما این معضل زیاد شده؛ به نظرتان چرا جامعه ما با چنین پدیده ای مواجه شده است؟
فقط مختص زنان نیست، مردان هم درگیر چنین مشکلاتی می شوند، اما این که تعداد زنان آسیب دیده زیاد شده به نظرم برمی گردد به مسئولیت ناپذیری آقایان. مردان خیلی راحت خانواده را رها می کنند. تنگناهای اقتصادی باعث می شود آنها کم بیاورند. مردها وقتی درگیر اعتیاد می شوند معمولا همسر خود را هم درگیر می کنند تا او مانع اعتیاد آنها نشود. به نظرم بخش زیادی از آسیب های اجتماعی ریشه در مشکلات اقتصادی و بیکاری دارد. هر چند بخشی از آن هم به شخصیت آدم ها بستگی دارد. به نظرم مرد های امروزی غیرت گذشته را ندارند و مسئولیت پذیر نیستند. بیشتر زنان وقتی در چنین شرایطی گیر می افتند به خلاف و اعتیاد روی می آورند. مرد معتاد حق و حقوق زن و فرزندان خود را صرف اعتیاد می کند و زنی که هیچ پناهگاه روانی و اجتماعی ندارد هم به همان راهی می رود که شوهرش رفته است.
این جوری که زخم روی زخم است! یک زن نباید آن قدر هوشمند باشد که وقتی دید شوهرش به دام اعتیاد افتاده و زندگی اش نابود شده، خودش به بیراهه نرود؟
بله درستش همین است، اما اینها در حرف شدنی تر است تا عمل. وقتی زنی با مسائل مختلف و عجیب و غریب روبه رو می شود، خیلی سخت می تواند تصمیم درست بگیرد. باید بدون قضاوت در همان شرایط قرار بگیری بعد ببینی چقدر می توانی دوام بیاوری. این شعار را همه می گویند که اعتیاد خیلی بد است، اما باید در جریان زندگی آن آدم قرار بگیری تا متوجه شوی او در چه شرایطی قرار گرفته که به این نقطه رسیده است.
در جامعه ما جای مهارت های رفتاری و اخلاقی خالی است، باید به افراد آموزش داده شود. کسی که در خانواده درست تربیت شده و مهارت هایی را یاد گرفته باشد، بهتر می تواند وقتی در شرایط حاد و سخت قرار می گیرد آنها را مدیریت کند و کمتر به خودش آسیب بزند؟
این کاملا درست است که خیلی چیزها به «وجود» و همت درونی فرد بستگی دارد و این که چقدر بتواند خودش را از آسیب ها حفظ کند، اما ظرفیت آدم ها متفاوت است و همه یک جور فکر نمی کنند. هر کسی شیوه خاص خود را در مواجهه با زندگی دارد و نمی توان از همه انتظار داشت موفق باشند. به نظرم همه چیز بستگی به خانواده ندارد. خانواده هایی هستند که مثلا دو فرزند پزشک و موفق دارند، اما یک فرزند آنها معتاد است یا یکی به بیکاری عادت کرده است. کاملا درست است که هر فردی باید مهارت های فردی را بیاموزد تا در زندگی موفق شود، اما همه این جوری نیستند. معتقدم نباید کسی را که به بیراهه رفته، رها کرد. شاید نتوانسته شرایط را مدیریت کند، شاید بلد نبوده، شاید حامی نداشته است. باید به آنها کمک کرد. جامعه ما هوای این جور آدم ها را ندارد و بیشتر اوقات آنها را طرد می کند.
من با معتادان و کارتن خواب هایی مواجه شدم که خانواده های بسیار خوبی دارند، هم از لحاظ فرهنگی هم از لحاظ اقتصادی. با افرادی روبه رو شده ام که از خانواده های بسیار معروف هستند که اگر اسم آنها را بیاورم در سراسر کشور کسانی هستند که آنها را می شناسند. اما فرزندانشان دچار مشکل شده اند، خانواده تاثیر زیادی در سرنوشت بچه ها دارد اما مهم تر از خانواده خود فرد، جوهره، غیرت و شناختش از مسائل است که باعث می شود او در زندگی انتخاب های خوب یا بد داشته باشد.
اگــر فـردی دچار آسـیب شد؛ معتاد یا هر مشکل دیگر، خانواده باید با این فرد چگونه رفتار کند؟
خانواده ها معمولا خود را راحت می کنند و فرزند مشکل دار را طرد می کنند، چون حوصله ندارند مثلا یک معتاد را زیر نظر بگیرند و از او مراقبت کنند. خیلی از خانواده ها به جای حمایت از فرزند آسیب دیده او را طرد می کنند.
به نظر شما پول زیاد می تواند باعث اعتیاد و خلاف کاری شود؟
فرمول ندارد! بی پول ها با دلایل غیرقابل قبول معتاد می شوند و پولدارها هم دلایل خود را دارند. برخی پولدارها از ثروت خود در راه خیر و نوع دوستی استفاده می کنند و برخی هم به راه خلاف می روند.
موسسه های مردم نهاد و خیرین چه کاری می توانند برای معتادان، طردشدگان و کودکان خیابانی و کار انجام دهند؟
حضورشان بی تاثیر نیست. اطلاع رسانی می کنند و با ایجاد کمپین هایی از این افراد حمایت های مالی و روانی می کنند اما عملا نمی توانند کاری کنند و تعداد افراد آسیب دیده روز به روز بیشتر می شود. به نظرم یک نهاد دولتی با عزم جزم و نه حرف و شعار باید به میدان بیاید و از این افراد حمایت کند و آنها را از این گرداب بیرون بیاورد. اما متاسفانه در کشور ما بیشتر آدم ها به دنبال اسم و رسم و گرفتن مسئولیت و این جور چیزها هستند. موسسه هایی هم به وجود می آید مثلا برای حمایت از زنان سرپرست خانوار اما فقط کارشان سرکیسه کردن خیرین است وکاری برای آنهایی که نیازمندند انجام نمی دهند.
همیشه می گویند پیشگیری بهتر از درمان است. برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی و فردی چه باید کرد؟
فرهنگ باید رشد کند، کار زیاد داریم! ایرادهای اساسی وجود دارد که در چند جمله نمی توان آنها را بیان کرد. باید خیلی چیزها را از بچگی به ما آموزش دهند که این کار را هیچ کس نمی کند نه خانواده و نه مدرسه. سرپوش گذاشتن روی مشکلات یکی از بدترین کارهاست که ما در آن استاد هستیم. ما معمولا برای درمان درد از مسکن استفاده می کنیم که بی فایده است .
به نظرم بهتر است سیستم آموزش و پرورش کاملا تغییر کند. خیلی چیزها باید در مدارس آموزش داده شود که نمی شود. معتقدم باید آموزش از مدارس شروع شود، اما آموزش و پرورش بیشتر از جاهای دیگر روی مشکلات و معضلات سرپوش می گذارد.