احساسی که داریم اما اسمشو نمیدونیم

احساساتی که انسان دارد اما نامش رو نمیداند

همه انسان ها به طور طبیعی ۶ احساس پایه دارند اما بعضی از احساسات هستند که نمی توان برای آنها نامی انتخاب کرد. توضیح دادن احساسات، عواطف و روحیه، گاهی اوقات به یک مسئله مهم در افراد تبدیل می شود و باعث می شود که افراد از لحاظ احساسی وضعیت پیچیده ای پیدا کنند اما پزشکان از مفاهیم مختلفی برای توضیح این احساسات استفاده می کنند و عقیده دارند که بعضی از اعضای بدن هستند که روحیه ما را کنترل می کنند به عنوان مثال کلیه با ترس آسیب می بیند، به همین دلیل است که ما هنگامی که استرس می گیریم، سریع به دستشویی می رویم. 

گاهی اوقات احساسات آنقدر پیچیده می شود که اگر بخواهیم آن را توضیح دهیم، باید از کلمات جدید استفاده کنیم که شاید در زبان ما وجود نداشته باشد. به همین دلیل در این بخش از نمناک قصد داریم که چند مورد از احساسات را به شما معرفی کنیم که از اسم آن ها خبر ندارید. 

SONDER:ساندر

حس بلند پروازی آمیخته شده با حس صمیمیت، ترس، نگرانی و کمی دیوانگی که یک حس عجیب و غریب است که نمی توان آن را با هیچ نام دیگری توصیف کرد. این حس به گونه ای است که افراد  احساس می کنند که فقط یکبار متولد می شوند. در نتیجه باید کارهای مهمی به انجام برسانند. 

OPIA:اوپیا

یک ابهام شدید در چشم طرف مقابل که ممکن است کمی تهاجمی یا قابل حمله به نظر برسد که در چنین حالتی مردمک چشم برق میزند؛ انگار که یک حفره داخل آن ایجاد شده است و چهره دیگران داخل چشم این فرد دیده می شود اما نمی توان حالت او را توصیف کرد. 

MONACHOPSIS:موناچوپسیس

یک احساس مداوم و زیرکانه و ترکیبی از احساس آشفتگی، حواس پرتی، زمختی و سرعت پایین که همگی با یکدیگر آمیخته می شوند و شما نمی توانید اصل مطلب را بفهمید. معمولاً چنین احساسی باعث می شود که افراد ناامیدانه در خانه بمانند و جایی نروند. 

LIBEROSIS:لیبروسیس

تمایل به توجه کمتر در مورد چیزهای مختلف، توجه نکردن به مراحل پیش رو، ترس از رسیدن به خواسته که همگی در این احساس وجود دارد. این احساس شبیه به بازی والیبال است که توپ در هوا می ماند و نمی دانند که باید دقیقاً چه کار کنند و به کدام سمت برود و کسی باید آن را راهنمایی کند. 

RUBATOSIS:روباتوسیس

یک آگاهی ناخودآگاه از ضربان قلب، دقیقاً شبیه به حالتی که فرد یک دستگاه به خودش وصل کرده است و ضربان قلبش را چک می کند. این افراد معمولاً با رسیدن به این احساس دوست دارند که در تاریکی بخوانند و بنوازند و به فکر دنیا و محیط پیرامون خود نباشند و فقط حضور خودشان را پررنگ کنند. 

KENOPSIA:کنوپسیا

یک فضای سرگردان که قبلاً با حضور افراد مختلف، شلوغ و پرهیاهو می شد اما اکنون متروکه و ساکت است و شبیه به مدرسه ای که دیگر دانش آموزی در آن وجود ندارد، فقط یک فضای خالی باقی مانده است. این احساس، یک حس قوی و شدید از احساس پوچی است. 

CHRYSALYSM:چریسالیسم

یک آرامش شبیه به آرامش داخل شکم مادر که حتی با وجود کشمکش ها و اتفاقات سختِ دور و بر هم خطری به این آرامش وارد نمی شود اما ممکن است آسیب های اطراف به قدری شدید باشد که بخواهد به این آرامش تَرَک بیندازد و تنش ایجاد کند اما هنوز مقاومت بالا است. 

ANECDOCHE:آنکدوچه

مکالمه ای که در آن هم صحبت می گنند اما هیچکس به دیگری گوش نمی کند. در واقع همه کلمات و جملات بی ربط را شبیه به یک بازی بی معنی بیان می کنند و هر بازیکن به فکر خودش است که بیشتر حرف بزند؛ بدون اینکه توجه داشته باشد دیگری چه چیزی بر زبان می آورد. 

ELLIPSISM:الیپسیسم

یک نوع احساس ناراحتی و غم که شما هرگز نمی دانید از کجا ریشه دارد. احساسی که در آن فرد فقط زنده است اما از درون با خودش مجادله می کند و هرگز حس شوخ طبعی ندارد و تلاش دیگران برای تغییر این شرایط هرگز موثر واقع نخواهد شد. 

OCCHIOLISM:اکچیولیسم

آگاهی از کوچک بودن نقطه نظرِ خودتان حسی که در آن باعث می شود که به طور کل به هیچ نتیجه معناداری نرسید و در مورد جهان، گذشته، آینده و فرهنگ نظری نداشته باشید و احساس می کنید که کنترل زندگی از دستتان خارج شده است و دیگر نمی توانید کاری برایش انجام دهید، زیرا ناتوان هستید.