تاریخ : دوشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۳ Monday, 23 December , 2024
2

حکایت مرد نابینا و مرد فضول

حکایت مرد نابینا و مرد فضول

حکایت مرد نابینا با مرد فضول نادان. روزی روزگاری مرد نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت.

حکایت مرد نابینا و مرد فضول

روزی روزگاری مرد نابینایی در شب تاریک سبویی بر دوش و چراغی در دست داشت و به راهی می رفت. شخصی فضول به او رسید و خطاب به وی گفت:ای نادان شب و روز پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی برابر. چرا با خود چراغ حمل می کنی؟

نابینا گفت:این چراغ را برای این برداشته ام تا یک نفر کوردلی چون تو تنه نزند و سبوی مرا نشکند!
 

منبع : namnak.com
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=84848

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0