تاریخ : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳ Sunday, 22 December , 2024
2

ماجرای خواستگاری جانباز دفاع مقدس در ماه عسل

ماجرای خواستگاری جانباز دفاع مقدس در ماه عسل

برنامه ماه عسل شب گذشته میزبان یک جانباز دفاع مقدس بود که به همراه همسرش در برنامه حاضر شد و درباره ماجرای خواستگاری و ازدواجش گفت.

ماجرای خواستگاری جانباز دفاع مقدس در ماه عسل

روایت جانباز شیمیایی در برنامه ماه عسل

برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی شب گذشته ۲۶خرداد ۹۶ ساعت ۱۹ روی آنتن شبکه سه سیما رفت . احسان علیخانی در این برنامه میزبان مرد جانبازی بود که روایتگر داستان جذاب و شنیدنی از سالهای سخت جنگ بود.

آزادی زندانی ها با قید مهربانی ماه عسلی ها

در ابتدای برنامه ماه عسل تصاویری از آزادی زندانی هایی پخش شد که حمایت مردم توانسته بودند به آغوش خانواده هایشان بازگردند. احسان علیخانی از مردم بابت این همدلی و کار بزرگی که انجام دادند تشکر کرد.

آقای زرگر و خانواده محترمشان مهمان احسان علیخانی در برنامه شب گذشته ماه عسل بودند و از ماجرای ازدواج تا روزهای سخت جنگ را تعریف کردند. آقای زرگر روایت زندگی اش را اینگونه آغاز کرد :من اهل فلاح هستم و دوران کودکی ام را در این منطقه گذراندم . این منطقه ، منطقه ای بسیار عجیب است چرا که با وجود کوچکی شهدای زیادی دارد و از شهادت برادرانش در عملیات های مختلف گفت و از لحظه انتخاب همسر و پس از آن خواستگاری و ازدواج گفت و ادامه داد :همسر من یکی از بهترین های محل بود ، من افراد زیادی را درنظر داشتم اما از خدا خواستم بهترینش را نصیبم کند که خوشبختانه کرد. من قبل از ازدواج جانباز شده بودم اما آشنایی قبلی من با برادر همسرم باعث شد با این ازدواج موافقت کنند.

همسر آقای زرگر مهمان دیگر احسان علیخانی در برنامه ماه عسل بود که درباره ماجرای خواستگاری اش گفت:هجده سالم بود و داشتم دیپلم میگرفتم و دوست داشتم پزشک شوم و مامایی بخوانم. خواستگارهایم را رد میکردم تا بتوانم به درسم ادامه بدهم ، ایشون هم که اومدند من همان لحظه گفتم نه ، اما مادرم گفت مطمئنی که نه، اگه بگویم چه کسی به خواستگاریت آمده خوشت میاد اکبر آقا زرگر….

ماه عسل

آقای زرگر و همسرشان مهمانان شب گذشته ماه عسل

همسر آقای زرگر ادامه داد:آن موقع دستشون مشکل داشت، گوششان مشکل داشت، پایش هم همین طور…. از لحاظ مالی هم که نه پول داشتند نه خانه و نه هیچی. من دائم از خودم میپرسیدم پس سهم من از جنگ چیست؟ با خودم عهد کردم که با یک جانباز زندگی کنم و این درحالی بود که میدانستم امکان دارد شهید شود یا جانبازتر از وضعیت فعلی اش شود و یا به اسارت برسد.

همسر آقای زرگر درباره روزهای سخت زندگی در منطقه دزفول میگوید:بعد از ازدواج درحالی که کمتر از یکماه با هم زندگی کرده بودیم همسرم به جبهه رفتند و وقتی برگشتند اعلام کردند که تو میتوانی همراه من به دزفول بیایی. آن روز که با دخترم زهرا راهی منطقه دزفول شدم تا همراه همسرم باشم در خانه ای مانده بودیم و شب بود و هر لحظه میگفتم الان عراقی ها وارد میشن. مراقب زهرا بودم و با خودم گفتم اگر کسی سمت زهرا آمد او را میکشم تا دست عراقی ها نیفتد. آن شب فقط یاد حضرتِ ابراهیم افتادم …

در بخش هایی از برنامه آقای زرگر درباره وضعیت جانبازها و شرایط سخت زندگی شان در جامعه گفت.

منبع : namnak.com
لینک کوتاه : https://mag.tanposh-parsi.com/?p=24464

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0