چه بر سر سالن های سینمای ایران گذشت
سینمای ایران چگونه گذشت
سینمای ایران ۳ دوره مهم را پشت سر نهاده است و سبب تحول عظیم در صنعت سینما که امروزه شاهد آن هستیم شده است ورود سینما به ایران را مقارن با دوران حکومت قاجار و سلطنت مظفر الدین شاه با حضور فیلم های صامت در این دوران می دانیم و اولین سالن سینما در سال ۱۲۸۴ هـ.ش به دست شخصی به نام صحاف باشی پدید آمد.سینما یک پدیده تفریحی برای میلیون ها پیر و جوان در تمامی جهان است و میلیون ها انسان را در خلال ساعاتی دراز به خود مشغول داشته و هنوز هم چنین است…
سینما به عنوان پردرآمد ترین و فراگیرترین هنر جهان محسوب می شود و با دیدن چند فیلم از سینمای یک کشور می توان به مختصات کلی فرهنگی آن جامعه دست یافت. البته رشد و پیشرفت این هنر با سلیقه مخاطبان رابطه ای مستقیم دارد.
هر انسانی در مسیر تراژدی زندگی خویشتن با مصائب و درگیری های متعددی رو به رو است، که هر لحظه برای گذران زندگی خود با این مشکلات دست و پنجه نرم کرده و چون مبارزی خستگی ناپذیر، به جدال سختی ها می رود و مهارت خود را در صحنه زندگی به رخ همگان می کشد، جدالی که از ابتدای تولد آدمی آغاز شده، با به تبلور رسیدن او بیشتر شده و تا هنگام مرگش ادامه می یابد.
شکی نیست که او در جاده کویری زندگانی اش گهگاه به نفس نفس بیفتد و ساعتی را خسته و درمانده سپری کند و برای رها شدن از اوهام زندگی خویشتن، چشم بر هر چه سر راهش قرار دارد ببندد و پناه ببرد بر هر چه که حتی برای ساعتی او را از سرنوشتش دور سازد، تا بدین گونه جانی دوباره بگیرد و تازه نفس در حالی که با تمام وجودش، مهیا و مجهز شده است، از نو در جاده قدم بردارد و بدین گونه ذره ای به غایت خویشتن نزدیک تر شود.
سینمای ایران سه دوره مهم را پشت سر گذاشت
او، خودش دست به این انتخاب می زند که برای گریز چند ساعته از سرگذشتش به چه تفریحی متوسل شود و دمی از حیاتش را با شعار آن که مفهوم زندگانی در لذت بردن است، سپری کند، پس شروع می کند به جست و جو کردن برای یافتن تفرج گاهی که از هر حیث، درخورش باشد و به راستی که یکی از درست ترین و بهترین این تفرج گاه ها سینما است.
سینما این امکان را برای او فراهم می آورد تا برای ساعتی هم که شده از زندگی خود دور شود و چشم به چگونه زیستن دیگری بسپارد و به تماشای لحظه هایی دراماتیک از زندگانی فردی دیگر بپردازد.
تماشای این تصاویر از حیات قهرمان قصه گاه با ترس و هیجان است و گاهی با شادی و خنده، وقت هایی هم هست که با نقش اصلی درام همراه شده و با او اشک میریزد و این همراهی چه با ترس باشد، چه با خنده و یا اشک، از خود رهایش می سازد و به قعر داستانی از شکست ها، ناکامی ها، بد فرجامی ها ویا خنده ها و خوشحالی ها و سرانجام نیک، قهرمان ها و ضد قهرمان های فیلم می برد.
تماشای فیلم کمدی به او موهبت خنده را روا می دارد که از هر حیث برای سلامت جسم و جانش مفید است، اگر فیلمی ترسناک ببیند، روحش را از هر چه انرژی که در درونش انبار شده رها کرده و خود را تخلیه می سازد و با دیدن درامی تراژیک، قدر خوشی های زندگی اش را می داند، و تازه این مشتی از خروار بوده و هزاران تاثیر دیگر هم هست که سینما و تماشای یک فیلم بر روح آدمی روا می دارد و به او تسلی می بخشد.
به جرأت می توان گفت یکی از لازم ترین ملزومات در زندگی برای سلامت روحی آدمی، سینما است که اختراع آن یکی از بهترین موهبت ها برای بشر بود و از زمانی که وارد خاک سرزمین ایران شد و سالن های سینما برای تماشای جلوه هایی رنگارنگ از گره هایی که در روزمرگی های آدمی نمود می یابد، ساخته شد، سطح فرهنگ مردم ارتقا یافته و سلامت روحی را به دوستداران سینما هدیه داد.
تمامی این داستان ها از زمانی آغاز شد که مظفرالدین شاه در سفرش به فرنگ، با سینما آشنا شد و آن را به ایران آورد، اولین سینمای ایران در سال هزار و دویست و هشتاد و سه به همت میرزا ابراهیم صحاف باشی که اولین فیلمساز تحصیل کرده ایرانی بود و اقدام به ساخت فیلم های خبری می کرد، در خیابان چراغ گاز تاسیس شد.
این آغاز راه پر فراز و نشیب سینما ایران بود، سینمایی که ابتدا مورد بی توجهی قرار می گرفت، اما با ساخته شدن فیلم های ایرانی خیل عظیمی به سمت سینما سوق پیدا کردند و خیابان های شهر طهران پر از سالن سینما شد و دوستدارانی که هر شب برای تماشای فیلم مورد علاقه خود، به سمت سینما سرازیر می شدند و برای خرید بلیت ساعت ها در صف هایی طولانی انتظار می کشیدند.
اما با گذشتن چند سال از این روند رو به رشد ناگهان سینما دچار بحران شد و مردم دیگر علاقه ای به تماشای فیلم از خود نشان نمی دادند و سالن های سینما پشت سر هم بسته می شدند.
سینما های زیادی بودند که در بحران بی مهری مردمی که روزی شیفته ی سینما بودند، سوختند و از بین رفتند و امروز نیز از آن ها تنها مخروبه ای بی استفاده بر جای مانده است و قربانی سینما نرفتن مردم شدند.
علت فراغ مردم از سینما که تا پارسال هم ادامه داشت، مشخص نیست، اما هر تمهیدی که برای تماشای فیلم ها در نظر گرفته می شد، بی ثمر می ماند و ساخت سالن های مجهز و پردیس های سینمایی با امکانات بالا هم نتوانست مردم را به سمت سینما رفتن سوق دهد.
این ماجرا ادامه داشت، تا از نوروز سال ۹۵ زمانی که فیلم هایی چون ابد و یک روز، خشم و هیاهو، کفش هایم کو و من سالوادور نیستم بر پرده ی نقره ای رخ می نمود، سینما برای بار دیگر به روز های پر شور و هیاهو ی خود بازگشت و شاهد رکورد شکنی های مداومی بودیم که در فروش فیلم ها و ساعت های اکران رخ می داد و مردمی را دیدیم که برای تماشای یک فیلم ساعت شش صبح از خواب برخواسته و به سالن سینما می رفتند تا فیلم مورد علاقه شان را تماشا کنند.
این روایت که به بهانه روز سینما نقل شد، خلاصه ی آن چیزی بود که بر سر سالن های سینمایی گذشت که گاه پر بودند و گهگاه از شدت غریبه بودنشان در شهر، چراغ هایشان خاموش می شد، سالن هایی که زمانی مامن مردم برای رهایی از اضطراب های روزمره بودند و زمانی هم کسی نبود که تنهایی اش را با سینما پر کند.
اما اگر بازگشت مردم به سالن های سینما ادامه دار باشد، بی شک شاهد تجلی تاثیرات آن بر جامعه خویش خواهیم بود و مردمی شاداب تر و با روانی سالم تر را خواهیم دید، چون مردم برای ادامه ی روند حیات خود به سینما نیاز دارند، آن هم در این خاک که مهد ادب و فرهنگ بودن، شهرت دارد.