همه ما جواد گلپایگانی بازیگر نقش آتقی در سریال آینه عبرت را به یاد داریم، این بازیگر که ۱۴ سال از عمرش را دز زندان گذرانده از دلایل زندانی شدنش و مشکلاتی که در این سال ها برای خانواده اش پیش آمد، می گوید.
جواد گلپایگانی که بازیگری در عرصه سینما را با فیلم های نقطه ضعف ، شیلات ، عصیانگران ، مزدوران تجربه کرده است و با بازی در نقش آتقی در سریال آینه عبرت به کارگردانی محسن شاه محمدی در تلویزیون شناخته شد، چند روزی است برای درخواست کمک مالی از برخی خیرین و پرداخت بدهی های خود از زندان مرخص شده است.
این بازیگر حاشیه های مطرح شده درباره دلایل زندانی شدنش را نادرست می داند و برای رفع این ابهام ها توضیحاتی را به خبرنگار هنری مهر ارائه می دهد.
شما دقیقا چند سال از عمرتان را زندان بوده اید؟
– به دلیل بدهی هایی که اواخر دهه ۷۰ داشتم راهی زندان شدم و دقیقا ۱۴ سال زندان بودم و ۲ سال هم دادگاهی شدم. در نتیجه روی هم رفته ۱۶ سال گرفتار اوین بودم و هستم.
آخرین باری که جلوی دوربین رفتید سریال «آینه عبرت» بود؟
– خیر. آخرین بازی من در فیلم آقای شانس بود و بعد به دلیل مشکلاتی که گفتم زندان رفتم.
اگر دوست دارید ماجرای کامل گرفتاری خود و چگونگی بدهکار شدن به مردم را بگویید؟
– من به هیچ احدی بدهکار نبودم اما بد شانسی آوردم و بعد هم زندان رفتم. ماجرا از این قرار است که اواخر دهه هفتاد تصادف کردم که طی این تصادف یک نفر کشته و دیگری به شدت زخمی شد و چون ماشینی که سوار بودم بیمه نداشت و پولی نداشتم که بیمه را پرداخت کنم به زندان رفتم. در همان زمان من یک بنگاه خرید و فروش ماشین داشتم که به صورت نسیه ماشین ها را به مردم می فروختم درست مثل همین حالا که فروش نسیه ماشین ها را لیزینگ می گویند و چون نسیه ماشین می فروختم دست مردم چک داشتم. وقتی به زندان رفتم نتوانستم تعهداتی که به مردم داشتم ادا کنم بنابراین مجموع بدهی هایی که به مردم داشتم به اسم کلاهبرداری همه جا گفته شد درحالی که من کلاهبردار نبودم فقط بدشانسی آوردم.
از آن زمان هم نتوانستم زندگی خوبی داشته باشم و همه زندگی ام از هم پاشید مجبور شدم خونه ام را بفروشم، اموالم مصادره شد، خانواده ام بی سر و سامان شدند و بچه هایم ترک تحصیل کردند. البته همسرم در این مدت خیلی زحمت کشید و بچه ها را با مشکلات مالی بسیار بزرگ کرد. یکی از دخترانم ازدواج کرده و یک نوه شیرین زبان دارم اما دو فرزند دیگرم با ما زندگی می کنند.
دوست دارید بعد از این همه سال چه کارگردانی برای بازی در چه نقشی به شما پیشنهاد کار دهد؟
– برای من فرقی نمی کند با کدام کارگردان کار کنم. من یک بازیگرم و یک بازیگر دوست دارد با کارگردان های خوب کار کند. من قبلا با آقای علایی که خدا رحمتش کند فیلم «نقطه ضعف» و با آقای میرلوحی هم فیلم «شیلات» را کار کردم. الان هم دوست دارم با همه کارگردان ها کار کنم.
بیشتر دوست دارید با کدام یکی از کارگردان ها کار کنید؟
– بیشتر دوست دارم با مهدی فخیم زاده کار کنم. این کارگردان از رفقای صمیمی من بوده اما متاسفانه از وقتی افتادم حبس هیچ وقت او را ندیدم اما به امید خدا آزاد که شوم حتما برای تازه کردن دیدار پیش فخیم زاده می رود.
چرا بیشتر دوست دارید با فخیم زاده کار کنید؟ به دلیل سریال های پلیسی که ساخته است؟
– نه فقط به دلیل سریال های پلیسی که ساخته است. فخیم زاده سریال های تاریخی هم ساخته که به یاد مانده است. اما در کل فخیم زاده را دوست دارم.
پس هنوزم دوست دارید بازی کنید؟
– آرزو دارم به سینما برگردم. اصلا عشق من سینما است چون سینما در خون من است و هر کسی که سینما درخونش باشد دوست دارد به سینما برگردد پس من هم دوست دارم به حرفه اصلی ام یعنی بازیگری برگردم.
هنوز هم در خود توانایی برگشت به عرصه بازیگری را می بینید؟
– بله می بینم. انشاءالله و به یاری خدا برمی گردم.
در حبس که بودید از جریان های سینمایی با خبر می شدید؟
– اغلب توسط روزنامه ها و مجلات سینمایی که مطالعه می کردم اطلاعات سینمایی به دست می آوردم و در زندان بخش فرهنگی وجود داشت که روزنامه و مجله در اختیار ما می گذاشت. خود من در بخش فرهنگی در زندان کار کردم و فیلم می ساختم.
واقعا؟
– بله.
چه فیلم هایی با چه موضوعاتی ساختید؟
– فیلم های مستند درباره اتفاق هایی که در زندان می افتاد می ساختم که «هشدارها» نام داشت.
چه اتفاق هایی را به عنوان سوژه فیلم های مستندی که می ساختید انتخاب می کردید؟
– سوژه فیلم هایی که می ساختم درباره کلاهبرداری هایی که در زندانیان از هم می کردند، بود. این فیلم ها جشنواره هم رفت و برنده شد حتی آقای ایزدپرست که آن زمان رئیس فرهنگی زندان اوین بود جایزه های فیلم های مرا دریافت می کرد و به من می گفت که فیلم هایی که ساختم برنده شدند.
در تمام سالهایی که حبس بودید از هنرمندان کسی به سراغ شما آمد؟
– بله . همان اوایل که به زندان افتاده بودم بعضی هنرمندان مثل داود رشیدی، محمدعلی کشاورز، حسین زندباف به دیدنم آمدند. فریبرز عرب نیا و عسل بدیعی هم می آمدند حتی یکبار هم خانم بدیعی برای من در زندان پول فرستاد. روحش شاد باشد.
کدام یک از هنرمندان شما را دلداری می دادند؟
– سینما و آدم های این حرفه خیلی بی معرفت هستند چون جز همان اوایل که در زندان بود همان هنرمندانی که اسم بردم سراغ مرا گرفتند و جز آنها هیچ کس به دیدنم نیامد و در مدت این ۱۴ سال کسی از اهالی سینما و تلویزیون حالی از من نپرسید و فقط مسئولان زندان بودند که مرا دلداری می دادند.
الان از سینما گله دارید؟
– گله ندارم. اما خواهش می کنم فضا را برای کار کردن من باز کنند.
پیشنهاد خاصی برای کار دارید؟
– نه ندارم اما در زندان که بودم فیلمنامه هایی نوشتم که دوست دارم وقتی دوران محکومیتم به پایان رسید آن فیلمنامه ها را بسازم.
البته به دلیل فشارهایی که به من وارد شده در طول همه این سالها، صدایم را از دست دادم، سه سکته کردم و سه تا از رگ های قلبم احتیاج به جراحی دارد و دستم هم فلج شده است. اما اگر پیشنهادی برای بازی داشته باشم سعی می کنم کارم را به بهترین شکل انجام دهم.