فقیری که دوست نداشت ثروتمند شود
حکایتی پند آموز ازمرد فقیر و مرد ثروتمند
گاهی کسب اندوخته ای می تواند چنان در وجود کسی نفوذ کند که در شخصیت و منش آن نیز تآثیرگذار باشد حکایت جالبی که در این بخش می خوانید مصداق بارزی از این گفته می باشد.
داخل مجلس شد. فقیر بود و سر و وضع و لباسِ درست و حسابی نداشت.
جای خالی پیدا کرد و نشست. کسی که پیش او بود، لباسش را کشید و خودش را جمع و جور کرد. حضرت محمد(ص) فرمودند:«ترسیدی چیزی از ثروتت کم بشود؟» مرد گفت:«نه.» حضرت محمد(ص) فرمودند:«ترسیدی چیزی از فقر او به تو بچسبد؟» مرد گفت:«نه.» حضرت محمد(ص) گفت:«پس چرا این کار را کردی؟» مرد گفت:«اشتباه کردم، حاضرم نصف ثروتم را برای جبران اشتباهم به او بدهم.» مرد فقیر گفت:«نه، نمی گیرم، می ترسم بگیرم و روزی مثل او بشوم.»
برگرفته از کتاب «آفتاب آخرین» نوشته مهدی قزلی