بیرون آمدن کودک ۲ ساله از کما با قلقلک خواهرش + تصاویر
بیرون آمدن از کما دختر ۲ ساله از کما در شب عید
دختربچه ای ۲ ساله که بر اثر آسیب هیپوکسیک مغز چند شب قبل از تولد دو سالگی اش به کما رفته بود با کمک خواهر بزرگترش بیدار شد.
“پاپی” دختر کوچولویی که به دلیل تولد زودرس و وزن بسیار کم مدتی در بیمارستان بستری شده بود بعد از بهبود وضعیت جسمی اش از بیمارستان مرخص شد. او در کنار ۳ خواهر و برادر خود و والدینش در کامبریا انگلستان زندگی می کرد.
علی رقم مشکلاتی که او در بدو تولد داشت بعد از ۳ ماهگی نوزادی پرجنب جوش و کاملا سالم بود. مادرش می گوید:در تولد یک سالگی در کمال ناباوری هم به خوبی راه می رفت و به خوبی صحبت می کرد.
از اینکه می دیدم اکثر کاهرایش را خودش انجام می دهد خوشحال بودم چرا که بعد از تولد پزشک به ما در مورد ناتوانی های احتمالی او در طول رشد گفته بود.
عکس خانوادگی خانواده استفان بعد از مرخص شدن دخترشان از بیمارستان در ۴ ماهگی
همه چیز به خوبی پیش می رفت تا اینکه چند روز قبل از تولد دو سالگی “پاپی” اتفاق تلخی رخ داد.
مادر جوان وقتی دخترکوچولوی خود را صدا می زد جوابی نشنید تا اینکه بعد از چند بار تکرار نگران شد و به سراغش رفت . کودک بی حال روی زمین افتاده بود ، نیروهای اورژانس به سرعت او را به بیمارستان رساندند.
دو روز بعد به دلیل آسیب مغزی وضعیت کودک بدتر شد.
او ضربان قلب و علئم حیاتی داشت اما هیچ پاسخی نمی داد و به حالتی مثل کما دچار شده بود.
دخترکوچولوی خانواده اسمیت هر روز ضعیف تر می شد و خانواده اش هر روز غمگین تر.
۹ هفته گذشت و هیچ بهبودی در وضعیت او ایجاد نشد.
شب کریسمس بعد از روشن کردن شمع با آرزوی بهبودی دختر۲ ساله پدرو مادر او به همراه دختر ۱۲ ساله شان به بیمارستان آمدند.
بعد از آنکه والدین دخترکوچک خود را بوسیدند نوبت به خواهر بزرگتر رسید.
او به جای بوسیدن صورت خواهرکوچولوی خود تصمیم گرفت مثل روزهایی که او را قلقلک می داد روی شکمش فوت کند. دهانش را روی شکم خواهرش گذاشت و فوت کرد ، همان لحظه کودک که ماهها بدون حرکت در خواب بود خندید و دست و پایش را تکان ضعیفی داد.
فوت کردن خواهر بزرگتر برای قلقلک شکم خواهر کوچکش او را از کما بیرون اورد
یکباره همه چیز برای این خانواده تغییر کرد ، پزشکان و والدین نگران متحیر شده بودند و نمی دانستند که چه خواهد شد.
دقایقی بعد معاینات دقیق پزشک را شگفت زده ساخت، مثل اینکه تغییراتی امیدوارکننده در بدن کودک ایجاد شده بود.
او را به اتاق دیگری منتقل کردند چرا که وضعیت جسمی اش روز به روز بهتر می شد.
